considerable
considerable - قابل توجه
adjective - صفت
UK :
US :
تجدید نظر
غیر قابل ملاحظه
با ملاحظه
بی ملاحظه
در نظر گرفته شده
تجدید نظر کند
بطور قابل توجهی
---
---
نسبتاً بزرگ، مخصوصاً آنقدر بزرگ که تأثیری داشته باشد یا مهم باشد
large or of noticeable importance
بزرگ یا از اهمیت قابل توجهی برخوردار است
خیلی بزرگ یا زیاد
The difference between the two descriptions is considerable.
تفاوت بین این دو توصیف قابل توجه است.
شواهد اخیر حاکی از فعالیت قابل توجه در این جبهه است.
حجم قابل توجهی از تحقیقات در اینجا توسط بخش علوم ما انجام شد.
Such problems received considerable attention at this time; it is clear that nothing was being taken for granted.
چنین مشکلاتی در این زمان مورد توجه قابل توجهی قرار گرفت. واضح است که هیچ چیز بدیهی تلقی نمی شد.
هزینه این عملیات پیچیده قابل توجه است، اما ناشناخته است.
تأخیر قابل توجهی در رسیدگی به درخواست ما وجود داشت.
Where constipation is the predominant symptom there may be considerable discomfort which again is damaging to morale.
در جایی که یبوست علامت غالب است، ممکن است ناراحتی قابل توجهی وجود داشته باشد که دوباره به روحیه آسیب می رساند.
او با احتیاط حرکت می کند اما در مواردی با تأثیر قابل توجهی.
جذب گردشگران به این منطقه تلاش قابل توجهی را می طلبد.
The recent slowdown in the US economy is likely to have a considerable impact on the rest of the world.
کندی اخیر در اقتصاد ایالات متحده احتمالاً تأثیر قابل توجهی بر سایر نقاط جهان خواهد داشت.
It will have considerable importance for us later.
بعداً برای ما اهمیت قابل توجهی خواهد داشت.
البته جک میدانست که با او در یک رستوران مینشیند و ریسک زیادی میکند.
تفاوت قابل توجهی بین کشورها و بین صنایع وجود داشت.
این پروژه زمان و هزینه قابل توجهی را هدر داد.
خسارات وارده به ساختمان قابل توجه بود.
پیشرفت قابل توجهی در یافتن درمانی برای این بیماری صورت گرفته است.
They can run quite considerable distances.
آنها می توانند مسافت های بسیار قابل توجهی را بدوند.
Caring for elderly relatives requires considerable moral courage.
مراقبت از بستگان مسن مستلزم شجاعت اخلاقی قابل توجهی است.
The animal was in considerable distress.
حیوان در مضیقه قابل توجهی بود.
آتش سوزی خسارت قابل توجهی به کلیسا وارد کرد.
او مهارت قابل توجهی در رانندگی در میان طوفان برفی از خود نشان داد.
Technology has advanced considerably since then.
از آن زمان تاکنون فناوری پیشرفت چشمگیری داشته است.
goodly
خوب
قابل توجه
عالی
بزرگ
tidy
مرتب
راحت
sizeable
قابل اندازه
ample
کافی
appreciable
قابل تقدیر
hefty
سنگین
marked
مشخص شده است
معقول
abundant
فراوان
handsome
خوش قیافه
lavish
مجلل
noticeable
نمایشگاه
نجیب
بسیار
plentiful
ماهوی
سخاوتمندانه
decent
شگفت انگیز
قابل احترام
فوق العاده
sizable
substantive
generous
prodigious
profuse
respectable
superabundant
کم اهمیت
bantam
سرسری
مقدار کمی
کوچک
insignificant
ناچیز
insubstantial
غیر قابل توجه
دقیقه
dinky
دیوونه
paltry
ضعیف
puny
فشرده - جمع و جور
compact
کثیف
measly
میگو
shrimpy
کاهنده
diminutive
meagreUK
meagreUK
ناچیز ایالات متحده
meagerUS
ریزه
petite
کوتوله ماهی
dwarfish
جزئی
غیر قابل ملاحظه
inconsiderable
مینیاتوری
miniature
لاغر
minuscule
مینی
قابل اغماض
mini
میکروسکوپی
negligible
کم اندازه
microscopic
کمتر از اندازه
smallish
آدم کوتوله
undersized
اسمی
undersize
dwarf
nominal