impact
impact - تأثیر
noun - اسم
UK :
US :
تأثیر یا تأثیری که یک رویداد، موقعیت و غیره بر کسی یا چیزی می گذارد
نیروی برخورد یک جسم به جسم دیگر
تأثیر مهم یا محسوس بر کسی یا چیزی
نیرو یا عمل برخورد یک جسم با جسم دیگر
تأثیر قدرتمندی که چیزی، به ویژه چیز جدید، بر یک موقعیت یا شخص می گذارد
تاثیر گذاشتن روی چیزی
نیرویی که با آن یک چیز به دیگری برخورد می کند یا دو چیز به یکدیگر ضربه می زند
تأثیر یا تأثیر شدیدی که چیزی بر یک موقعیت یا شخص دارد
تأثیر یا تأثیر قوی بر موقعیت یا شخص داشته باشد
اثر قدرتمندی که چیزی، به ویژه چیز جدید، بر کسی یا چیزی می گذارد
تلویزیون چنین تأثیری روی فرزندان ما دارد.
Television has such an impact on our kids.
این هواپیما قبل از برخورد با سرعت 155 مایل در ساعت حرکت می کرد.
شرکت های چوب بری باید گزارش اثرات زیست محیطی تهیه کنند.
Logging companies must prepare an environmental impact report.
با این حال، مسائل مربوط به تعیین اثرات زیست محیطی اغلب پیچیده است.
اما او گفت اپل انتظار نداشت که برنامه تعمیر تاثیر مالی قابل توجهی بر شرکت داشته باشد.
But she said Apple did not expect the repair program to have a significant financial impact on the company.
تغییر در رهبری تاثیر زیادی بر سیاست دولت خواهد داشت.
یکی دیگر از موانع اصلی، مدار عادلانه و تاثیر آن بر اصطبل های با کیفیت بالاتر است.
تأثیر پایدار بهبود آموزش بر موفقیت اقتصادی کشور
هر دو خودرو بر اثر برخورد آتش گرفتند.
تأثیر اینترنت بر نحوه انجام تجارت ما قابل توجه بوده است.
درست پس از برخورد، با انفجار موشک، فلاشی شنیده شد.
قلع و قمع شیشه؛ پس از آن ضربه را احساس کرد، شیشه محکم و خنک در حال شکستن.
این شرکت در تلاش است تا تأثیر نشت نفت بر زندگی دریایی را کاهش دهد.
اخبار اخیر تأثیر اولی را تا حدی کاهش می دهد.
تأثیر فناوری در حال تکامل بر این اشکال اطلاعات با استفاده از مثالهای تاریخی مورد بحث قرار میگیرد. 21.1.
The impact of evolving technology on these forms of information is discussed using historical examples. 21.1.
یک تأثیر مثبت / منفی / نامطلوب
تأثیر قابل توجه / عمده / عظیم
تاثیر گذاشتن
کاهش/به حداقل رساندن تاثیر چیزی
the environmental impact of tourism
اثرات زیست محیطی گردشگری
تاثیر اقتصادی خروج از اتحادیه اروپا
سخنرانی او تأثیر عمیقی بر همه گذاشت.
او تأثیر ماندگاری بر زندگی بسیاری از شاگردانش گذاشته است.
تاثیر پروژه بر محیط زیست باید حداقل باشد.
این گزارش تاثیر این بیماری را بر مرگ و میر و رشد جمعیت ارزیابی می کند.
خیلی زود است که متوجه تأثیر تغییرات اخیر در قوانین شویم.
ارزیابی اثرات زیست محیطی
بیانیه تاثیر قربانی
craters made by meteorite impacts
دهانه های ایجاد شده در اثر برخورد شهاب سنگ ها
ضربه این ضربه تعادل جک را از بین برد.
یک کفش ورزشی که به خوبی طراحی شده باشد باید ضربه روی 28 استخوان هر پا را جذب کند.
بمب در اثر ضربه منفجر می شود (= وقتی به چیزی برخورد می کند).
ماشین دارای میله های ضربه جانبی است (= برای محافظت از آن در برابر ضربه از جانب).
کسب و کارها شروع به احساس تاثیر کامل رکود کرده اند.
حمایت اجتماعی برای کاهش تأثیر بیکاری
قضاوت در مورد تأثیر بالقوه تغییرات بر الگوهای اشتغال دشوار است.
از نظر معماری، این کلیساها منعکس کننده تأثیر رنسانس بودند.
گوش دادن به سخنرانی از طریق مترجم تا حدودی تأثیر آن را کاهش داد.
این فیلم فاقد تأثیر درونی آثار قبلی او است.
تأثیر اولیه اصلاحات به شدت در مدارس ابتدایی محسوس خواهد بود.
شدیدترین تاثیر انسان بر دلفین ها از دست دادن زیستگاه آنها بوده است.
ما در تلاش هستیم تا تاثیر افزایش قیمت بر مشتریان خود را به حداقل برسانیم.
ما به شما نشان خواهیم داد که چگونه لباس بپوشید تا بیشترین تاثیر را در امتحان بسیار مهم داشته باشید.
شما مطمئناً تأثیر زیادی روی کارتر گذاشتید.
پیامی با تاثیر بالا با هدف تغییر نگرش مردم
کیسه های هوا برای کاهش ضربه برای قربانیان تصادف طراحی شده اند.
collision
برخورد
مخاطب
تصادف در
impingement
درهم کوبیدن
smash
زور
تصادف
کتک زدن
battering
انباشته شدن
pileup
کنار زدن
sideswipe
خراب کردن
wreck
خرد کردن
smashup
انفجار
bang
دست انداز
bump
اصابت
clash
ضربه زدن
crush
ضربه
شوکه شدن
slam
بوفه
brunt
کروچیدن
چکش زدن
buffet
کوبیدن
crunch
pummeledUS
hammering
pummellingUK
pounding
رم
pummeling
بو
pummeledUS
رویارویی
pummellingUK
ملاقات
ram
smack
avoidance
اجتناب
circumvention
دور زدن
dodging
طفره رفتن
eluding
فرار می کند
elusion
گریز
evading
جلوگیری می کند
evasion
جلوگیری
preventing
اردک زدن
prevention
ducking