television
television - تلویزیون
noun - اسم
UK :
US :
یک قطعه تجهیزات الکترونیکی به شکل جعبه با صفحه نمایش که می توانید برنامه ها را روی آن تماشا کنید
برنامه ها به این شکل پخش می شود
کسب و کار ساخت و پخش برنامه در تلویزیون
the piece of electronic equipment shaped like a box on which you can watch programmes, or the programmes that are broadcast using this. In everyday English, people usually say TV
قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی به شکل جعبه ای است که می توانید برنامه ها را روی آن تماشا کنید یا برنامه هایی که با استفاده از آن پخش می شوند. در زبان انگلیسی روزمره، مردم معمولاً می گویند تلویزیون
a television or the programmes that are broadcast on television
یک تلویزیون یا برنامه هایی که از تلویزیون پخش می شوند
television programmes that are broadcast using satellites in space and which you need a special piece of equipment to be able to watch
برنامه های تلویزیونی که با استفاده از ماهواره در فضا پخش می شوند و برای تماشای آنها به تجهیزات خاصی نیاز دارید
تلویزیونی که از طریق ماهواره یا کابل پخش نمی شود
television programmes that are broadcast by cable (=tubes containing wires that carry television pictures)
برنامه های تلویزیونی که توسط کابل پخش می شوند (=لوله های حاوی سیم هایی که تصاویر تلویزیونی را حمل می کنند)
programmes that are broadcast using digital signals, with more choice and better quality pictures than ordinary television
برنامه هایی که با استفاده از سیگنال های دیجیتال، با انتخاب بیشتر و تصاویر با کیفیت بهتر نسبت به تلویزیون معمولی پخش می شوند
a television that is much wider than it is high and wider than an ordinary television. Widescreen televisions are used for programmes that are broadcast using digital signals
تلویزیونی که عریضتر از آن بلندتر و عریضتر از تلویزیون معمولی است. تلویزیون های عریض برای برنامه هایی که با استفاده از سیگنال های دیجیتال پخش می شوند استفاده می شود
a device shaped like a box with a screen that receives electrical signals and changes them into moving images and sound or the method or business of sending images and sound by electrical signals
دستگاهی به شکل جعبه با صفحه نمایشی که سیگنال های الکتریکی را دریافت می کند و آنها را به تصاویر و صداهای متحرک تبدیل می کند، یا روش یا کار ارسال تصویر و صدا توسط سیگنال های الکتریکی
a large box with a viewing screen which receives electrical signals and changes them into moving pictures and sound
یک جعبه بزرگ با یک صفحه نمایش که سیگنال های الکتریکی را دریافت می کند و آنها را به تصاویر و صداهای متحرک تبدیل می کند
تلویزیون همچنین برنامه هایی است که تماشا می کنید یا شغل پخش آنها
a system of broadcasting images and sound using electrical signals, and the programmes that are shown
سیستم پخش تصاویر و صدا با استفاده از سیگنال های الکتریکی و برنامه هایی که نشان داده می شود
Television brings events like the Olympic games into millions of homes.
تلویزیون رویدادهایی مانند بازی های المپیک را به میلیون ها خانه می آورد.
a wide-screen TV
یک تلویزیون با صفحه عریض
American television news programs are getting worse and worse.
برنامه های خبری تلویزیون آمریکا بدتر و بدتر می شوند.
ما نفرت خود را از آنها در تریبون های عمومی و میکروفن های رادیو و تلویزیون فریاد می زنیم.
a 36-inch television
یک تلویزیون 36 اینچی
افرادی که زیاد تلویزیون تماشا می کنند، احتمالاً سنگین وزن هستند.
the educational uses of television
کاربردهای آموزشی تلویزیون
The general public and those who watch our proceedings on television must wonder whether we are really fighting.
عموم مردم و کسانی که جلسات ما را از تلویزیون تماشا می کنند باید از خود بپرسند که آیا ما واقعاً داریم دعوا می کنیم.
این بیانیه برای اولین بار در یک مستند تلویزیونی اخیر درباره زندگی او پخش شد.
همچنین به یاد داشته باشید که دیگ بخار و تلفن و دریافت تلویزیون و رادیو را بررسی کنید.
روی زمین جلوی تلویزیون نشسته بود.
ناله کرد و تلویزیون را خاموش کرد.
Nothing else big was happening in the world and newspapers love to highlight problems that the television networks face.
هیچ اتفاق بزرگ دیگری در جهان رخ نداد و روزنامه ها دوست دارند مشکلاتی را که شبکه های تلویزیونی با آن مواجه هستند برجسته کنند.
Each night I watch the television news.
هر شب اخبار تلویزیون را تماشا می کنم.
به عنوان مثال، مردم با نحوه کار تلویزیون و تلفن راحت هستند.
a widescreen/flat-screen/plasma television
یک تلویزیون صفحه عریض / صفحه تخت / پلاسما
to turn the television on/off
برای روشن/خاموش کردن تلویزیون
این سریال اولین بار در سال 2017 روی پرده های تلویزیونی ظاهر شد.
عصرها کار زیادی جز تماشای تلویزیون انجام نمی دهیم.
satellite/terrestrial/digital/network television
تلویزیون ماهواره ای / زمینی / دیجیتال / شبکه
These plays were originally broadcast on live television.
این نمایشنامه ها ابتدا از تلویزیون زنده پخش می شدند.
I'd like to work in television (= for a television company).
من می خواهم در تلویزیون (= برای یک شرکت تلویزیونی) کار کنم.
a television show/series/programme/broadcast
یک برنامه تلویزیونی / سریال / برنامه / پخش
a television drama/documentary/interview/commercial
یک درام تلویزیونی/مستند/مصاحبه/تجاری
a television company/presenter/station/channel
یک شرکت تلویزیونی / مجری / ایستگاه / کانال
a television viewer/audience
بیننده/مخاطب تلویزیونی
a television ad/commercial
یک تبلیغ تلویزیونی/تجاری
اخبار تلویزیون
What's on television tonight?
امشب تلویزیون چه خبر است؟
آیا تلویزیون امشب چیز خوبی دارد؟
دیروز روی تلویزیون بود.
میلیون ها نفر این رویدادها را از طریق تلویزیون زنده تماشا کردند.
این فیلم هرگز از تلویزیون پخش نشده است.
من شما را می شناسم. تو تلویزیون نیستی؟
او همیشه در تلویزیون ظاهر می شود.
She recalled her first television appearance forty years ago.
او اولین حضور تلویزیونی خود را چهل سال پیش به یاد آورد.
The Olympics receive extensive television coverage.
المپیک پوشش تلویزیونی گسترده ای دریافت می کند.
The state television screened pictures of the trial.
تلویزیون دولتی تصاویر محاکمه را نمایش داد.
این محاکمه توسط تلویزیون محلی پخش شد.
اقتباسی تلویزیونی از رمان محبوب
یک دوربین تلویزیونی
a 3D/an HD television
یک تلویزیون 3D/یک HD
Could you turn the television down?
آیا می توانید تلویزیون را کم کنید؟
این یکی از معدود برنامه های تلویزیونی است که هنوز تماشا می کنم.
Is there anything good on television tonight?
آیا امشب چیز خوبی در تلویزیون وجود دارد؟
Clare has worked in television since she left college.
کلر از زمانی که کالج را ترک کرد در تلویزیون کار کرده است.
telly
تلویزیونی
TV
تلویزیون
جعبه
لوله
gogglebox
جعبه عینک
receiver
گیرنده
ایستگاه
vid
vid
ویدئو
idiot box
جعبه احمق
goggle-box
صفحه نمایش کوچک
لوله سینه
boob tube
دستگاه تلویزیون
TV set
پرستار بچه
دور
baby-sitter
چشم
گیرنده تلویزیون
goggle box
tele
television receiver
کتاب
کنسرت
opera
اپرا
playhouse
خانه بازی
theaterUS
تئاتر آمریکا
theatreUK
تئاتر انگلستان
کارایی
سرگرمی
نشان می دهد
بازی