device
device - دستگاه
noun - اسم
UK :
US :
ماشین یا ابزاری که کار خاصی انجام می دهد
یک روش خاص برای انجام کاری که انجام آن را آسان تر می کند
یک نقشه یا ترفند، به ویژه برای یک هدف غیر صادقانه
یک بمب یا سلاح انفجاری دیگر
استفاده ویژه از کلمات در ادبیات، یا از کلمات، نورها و غیره در نمایشنامه برای رسیدن به اثر
شی یا ماشینی که برای هدف خاصی اختراع شده است
یک ماشین، به عنوان مثال یک تلفن یا کامپیوتر، که می تواند برای اتصال به اینترنت استفاده شود
روشی که برای ایجاد یک اثر خاص استفاده می شود
یک بمب یا مواد منفجره دیگر
شی یا ماشینی که برای انجام یک هدف خاص اختراع شده است
روشی که برای ایجاد اثر دلخواه استفاده می شود
رحمان از رویاها به عنوان وسیله ای برای پرکردن پس زمینه شخصیت ها استفاده می کند.
EEG دستگاهی است که فعالیت الکتریکی مغز را ثبت می کند.
چیزی که به دنبال آن است یک دستگاه است.
تماس تلفنی فقط وسیله ای بود تا او را از رفتن باز دارد.
کمیسیون ها و تحقیقات چیزی بیش از ابزاری برای به تعویق انداختن تصمیم گیری به سیاستمداران هستند.
Commissions and inquiries are little more than a device to allow politicians to put off taking decisions.
دستگاهی برای کنترل دما
a device for controlling temperature
نیوتن همیشه به عنوان یک وسیله ارتباطی دستی قرار گرفته است.
یک دستگاه کنترل بارداری
او از هر وسیله ممکن برای جلوگیری از ورود بازرسان به محل استفاده کرد.
یک وسیله انفجاری
an explosive device
هر دوی آنها می دانستند که ممکن است دستگاه های شنود در اتاق پنهان باشد.
Moulton گفت که می توان با هزینه حدود 150 دلار برای دستگاه افزودنی، مقاوم سازی را انجام داد.
انجمن ملی ایمنی آسانسور می گوید که اکثر آسانسورها دارای وسایل ایمنی هستند که از سقوط آزاد جلوگیری می کند.
The National Association for Elevator Safety says that most elevators have safety devices that prevent free-falls.
فروشگاه پلیس: پلیس مغازه پلیس خود را در ایستگاه پلیس دارلینگتون افتتاح کرده است تا هشدارهای حمله شخصی و دستگاه های امنیتی را بفروشد.
Cop shop: Police have opened their own cop shop at Darlington police station to sell personal attack alarms and security devices.
مجموعه ای از دکمه های فشاری ساده روی دستگاه حالت جامد، امکان تنظیم دقیق محدوده دمایی مورد نیاز را فراهم می کند.
A series of simple push-buttons on the solid state device enables the required temperature range to be set precisely.
پلیس این وسیله را که در یک چمدان پنهان شده بود پیدا کرد.
چهار تن از قربانیان هنگامی که دستگاه در یکی از دستشویی های ایستگاه پاره شد، جراحات جدی دریافت کردند.
Four of the victims received serious injuries when the device ripped through one of the station's lavatories.
با استفاده از منوهای کشویی و قالب ها می توان توصیه ها را ایجاد کرد یا برنامه ها را به راحتی با دستگاه ضبط کرد.
Recommendations can be made or applications recorded easily with the device using drop-down menus and templates.
این دستگاه از مغازه خارج شد و در یک انفجار کنترل شده منفجر شد.
یک دستگاه ردیابی/ضبط/گوش دادن
دستگاه های جدید در فرودگاه های ایالات متحده نصب خواهند شد.
وسایل برقی صرفه جویی در کار در اطراف خانه
این دستگاه به افراد ناشنوا اجازه می دهد تا به جای صحبت کردن، با تایپ پیام ارتباط برقرار کنند.
می توانید هزاران عکس را در دستگاه خود ذخیره کنید.
یک دستگاه قابل حمل/بی سیم
گارسون سفارشات را روی یک دستگاه دستی می گیرد.
اکنون دستگاه را به کامپیوتر خود وصل کنید.
یک دستگاه قوی در بیرون ایستگاه منفجر شد.
این اولین دستگاه اتمی جهان بود.
دو بمب گذار دستگاه های خود را در مرکز خرید شلوغ منفجر کردند.
دستگاه منفجر نشد.
Targeted advertising on social media is very successful as a marketing device.
تبلیغات هدفمند در شبکه های اجتماعی به عنوان یک ابزار بازاریابی بسیار موفق است.
این گزارش وسیله ای بود که برای مخفی کردن به جای آشکار کردن مشکلات استفاده می شد.
این دستگاه می تواند تا حدودی نادرست به نظر برسد.
یک وسیله بلاغی
استعاره و نماد ابزارهای ادبی هستند.
همه خودروهای جدید اکنون به این وسایل ایمنی مجهز هستند.
He measured the room using an ingenious electronic device.
او اتاق را با استفاده از یک دستگاه الکترونیکی مبتکرانه اندازه گیری کرد.
پلیس چندین دستگاه ساقه زن را در اتاق پیدا کرد.
وسیله ای مفید برای بررسی مدارهای الکتریکی
این دستگاه شامل یک چرخ بزرگ است که بر روی یک ستون فلزی نصب شده است.
این دستگاه از فرستنده ای استفاده می کند که به رایانه شما متصل می شود.
دستگاه دقیقاً همانطور که انتظار داشتم کار کرد.
دستگاهی برای اندازه گیری فشار خون
دستگاه کوچکی که برای ردیابی تماس های تلفنی طراحی شده است
قرن بیستم شاهد معرفی دستگاه های صرفه جویی در کار در سراسر خانه بود.
این دستگاه خلبانان را قادر می سازد تا با دقت دقیق حرکت کنند.
The technology allows software systems to interact with wireless devices.
این فناوری به سیستم های نرم افزاری اجازه می دهد تا با دستگاه های بی سیم تعامل داشته باشند.
کامپیوتر با یک چاپگر / اسکنر و یک دستگاه ذخیره سازی پشتیبان فروخته می شود.
میتوانید نمایه خود را با استفاده از هر دستگاهی که دارای وب است ویرایش کنید.
ابزار
gadget
پیاده سازی
دستگاه
appliance
ساخت و ساز
contraption
تدبیر
apparatus
Gizmo
وسایل آشپزی
contrivance
سازوکار
تجهیزات
gizmo
ویجت
utensil
حیله
دوهکی
دنده
widget
چیزماباب
gimmick
برخورد با
doohickey
لوازم جانبی
whatchamacallit
thingamabob
این چیست
tackle
اختراع
accessory
مواد
whatchamacallit
مقاله
whatsit
متوسط
invention
لباس
تسهیلات، رفاه
عامل
کمک
outfit
والدو
amenity
waldo
تخریب
disorganisationUK
سازماندهی بریتانیا
disorganizationUS
بی سازمانی ایالات متحده
ruin
خراب کردن
ignorance
جهل
honesty
صداقت
chaos
آشوب
بی نظمی
inability
عجز
incapacity
ناتوانی
stupidity
حماقت
نیاز
عدم
weakness
ضعف
incompetence
بی کفایتی
دائمی
impotence
ناتوانی جنسی
فقر
بدهی