gear

base info - اطلاعات اولیه

gear - دنده

noun - اسم

/ɡɪr/

UK :

/ɡɪə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [gear] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Careless use of the clutch may damage the gears.


    استفاده بی دقت از کلاچ ممکن است به دنده آسیب برساند.

  • The car pulled up with a screech of brakes and a grinding of gears.


    ماشین با صدای جیغ ترمز و چرخ دنده بلند شد.

  • first/second, etc. gear


    دنده اول/دوم و غیره

  • reverse gear


    دنده معکوس

  • low/high gear


    دنده کم/بالا

  • bottom/top gear


    دنده پایین/بالا


  • برای تعویض دنده


  • هنگام پارک کردن روی تپه، ماشین را در دنده رها کنید.


  • شما در چه دنده ای هستید؟

  • What gear are you in?


    او به طرز وحشیانه ای رانندگی کرد و مانند یک دیوانه از میان دنده ها تصادف کرد.

  • He drove wildly, crashing through the gears like a maniac.


    تجهیزات کوهنوردی / ماهیگیری / ورزشی

  • climbing/fishing/sports gear


    دوستانش همگی جدیدترین لباس ها را پوشیده بودند.

  • Her friends were all wearing the latest gear.


    او تنها کسی بود که لباس های طراح گران قیمت را پوشیده بود.

  • She was the only one wearing expensive designer gear.


    من تمام وسایلم را در خانه دیو گذاشته ام.

  • I've left all my gear at Dave's house.


    دنده بالابر / بکسل / سیم پیچ

  • lifting/towing/winding gear


    با نزدیک شدن به انتخابات، تشکیلات حزبی در حال حرکت به سمت بالاترین روند است.

  • The party organization is moving into top gear as the election approaches.


    برای حرکت به دنده بالا


  • دونده با بیرون آمدن از خم نهایی، یک دنده را بالا برد تا از بقیه گروه سبقت بگیرد.

  • Coming out of the final bend the runner stepped up a gear to overtake the rest of the pack.


    وقتی بازنشسته شد تعویض دنده برایش سخت بود.

  • He found it hard to switch gears when he retired.


    اگر الاغ خود را در اختیار دارید، امشب می توانیم از اینجا بیرون بیاییم.

  • If you get your ass in gear we can make it out of here tonight.


    او چیزی نگفت اگر عصبانیتش از دنده خارج شد.

  • She said nothing in case her temper slipped out of gear.


    ماشین را روی دنده یک گذاشت و رفت.

  • She put the car into first gear and drove off.


    من با دنده سوم رانندگی می کردم.

  • I was driving along in third gear.


    فرمان دادن و تعویض دنده به طور همزمان دشوار است.

  • It's difficult to steer and change gear at the same time.


    او دنده را به آرامی تعویض کرد.

  • She made a smooth gear change.


    ماشین را از دنده خارج کنید.

  • Leave the car out of gear.


    تجهیزات کمپینگ

  • camping equipment


    یک قطعه تجهیزات


  • مواد تمیز کننده خانگی

  • household cleaning materials


    مواد آموزشی


synonyms - مترادف
  • cog


    چرخ دنده

  • cogwheel


    پینیون

  • gearwheel


    چرخ خار

  • pinion


    چرخ راگ

  • spurwheel


    دستگاه

  • ragwheel


    سازوکار

  • sprocket


    چرخ دندانه دار

  • gearing


    قفسه و پینیون

  • machinery


    چرخ


  • چرخ طیار

  • toothed wheel


    چرخ جغجغه ای

  • rack and pinion



  • flywheel


  • cog wheel


  • ratchet wheel



antonyms - متضاد
  • disarrange


    بر هم زدن


  • اختلال

  • disorganize


    به هم ریختن


  • رد کردن


  • نامناسب

  • unfit


    مخالف بودن


لغت پیشنهادی

likeliest

لغت پیشنهادی

surprisingly

لغت پیشنهادی

complexes