reject

base info - اطلاعات اولیه

reject - رد کردن

verb - فعل

/rɪˈdʒekt/

UK :

/rɪˈdʒekt/

US :

family - خانواده
rejection
طرد شدن
reject
رد کردن
google image
نتیجه جستجوی لغت [reject] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • to reject an argument/a hypothesis/a notion/a plan


    رد یک استدلال / یک فرضیه / یک تصور / یک طرح

  • to reject a claim/an offer/a request/an application


    برای رد یک ادعا / یک پیشنهاد / یک درخواست / یک درخواست

  • The bank has the option of accepting or rejecting this offer.


    بانک می تواند این پیشنهاد را بپذیرد یا رد کند.

  • The prime minister rejected any idea of reforming the system.


    نخست وزیر هرگونه ایده اصلاح نظام را رد کرد.

  • The proposal was firmly rejected.


    پیشنهاد قاطعانه رد شد.

  • School officials flatly rejected the proposal.


    مسئولان مدرسه این پیشنهاد را به شدت رد کردند.

  • All our suggestions were rejected out of hand.


    همه پیشنهادات ما بی‌سابقه رد شد.

  • The Government rejected calls for an inquiry.


    دولت درخواست ها برای تحقیق را رد کرد.

  • Please reject the following candidates…


    لطفا داوطلبان زیر را رد کنید…

  • I've been rejected by all the universities I applied to.


    من از همه دانشگاه هایی که اپلای کردم رد شدم.

  • Some applicants were rejected outright.


    برخی از متقاضیان به طور کامل رد شدند.

  • We considered offering him the job but finally rejected him.


    به این فکر کردیم که به او پیشنهاد کار بدهیم، اما در نهایت او را رد کردیم.

  • Imperfect articles are rejected by our quality control.


    مقالات ناقص توسط کنترل کیفیت ما رد می شوند.

  • The book was at first rejected by publishers.


    این کتاب ابتدا توسط ناشران رد شد.

  • Her body has already rejected two kidneys.


    بدن او قبلاً دو کلیه را پس زده است.

  • The lioness rejected the smallest cub, which died.


    شیر کوچکترین توله را رد کرد که مرد.

  • When her husband left home she felt rejected and useless.


    وقتی شوهرش خانه را ترک کرد، احساس طرد شدگی و بیهودگی کرد.

  • Don't just reject their suggestions out of hand.


    فقط پیشنهادات آنها را بیخود رد نکنید.

  • He urged the committee to reject the plans.


    او از کمیته خواست تا این طرح ها را رد کند.

  • It was a badly researched product that consumers rightly rejected.


    این یک محصول بد تحقیق بود که مصرف کنندگان به درستی آن را رد کردند.

  • She firmly rejected the suggestion that she had lied to Parliament.


    او قاطعانه این پیشنهاد را رد کرد که به پارلمان دروغ گفته است.

  • The paper expressly rejected charges that it had invented the story.


    این روزنامه به صراحت اتهامات مبنی بر اختراع داستان را رد کرد.

  • The paper indignantly rejected charges that it had invented the story to boost sales.


    روزنامه با عصبانیت اتهاماتی مبنی بر اینکه داستان را برای افزایش فروش اختراع کرده است را رد کرد.

  • The plan was rejected on economic grounds.


    این طرح به دلایل اقتصادی رد شد.

  • The proposal was rejected as too costly.


    این پیشنهاد به عنوان بسیار پرهزینه رد شد.

  • Their design was rejected in favour of one by a rival company.


    طرح آنها به نفع یکی توسط یک شرکت رقیب رد شد.

  • Voters emphatically rejected the proposals.


    رای دهندگان با قاطعیت این پیشنهادها را رد کردند.

  • Voters narrowly rejected the plan.


    رای دهندگان به شدت این طرح را رد کردند.

  • No one knows why a foetus is not automatically rejected by the mother's immune system.


    هیچ کس نمی داند که چرا یک جنین به طور خودکار توسط سیستم ایمنی بدن مادر طرد نمی شود.

  • The organs are automatically rejected by the immune system.


    اندام ها به طور خودکار توسط سیستم ایمنی رد می شوند.

  • He was only three when his father left and I think he still feels rejected.


    او تنها سه سال داشت که پدرش را ترک کرد و فکر می‌کنم هنوز احساس می‌کند طرد شده است.

synonyms - مترادف

  • اجتناب کردن


  • رد کردن

  • renounce


    صرف نظر کردن


  • کاهش می یابد

  • spurn


    طرد کردن

  • disregard


    بی توجهی

  • eschew


    اجتناب

  • veto


    وتو

  • disdain


    تحقیر


  • پایین بیاورند


  • نخرید

  • scoff at


    ترس در


  • نادیده گرفتن


  • دور انداختن

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

prestigious

لغت پیشنهادی

ambivalence

لغت پیشنهادی

video