circumstance
circumstance - چگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح
noun - اسم
UK :
US :
شرایطی که بر یک موقعیت، عمل، رویداد و غیره تأثیر می گذارد
ترکیبی از حقایق، رویدادها و غیره که بر زندگی شما تأثیر می گذارد و شما نمی توانید آنها را کنترل کنید
یک واقعیت یا رویدادی که موقعیت را آنگونه که هست می سازد
رویدادهایی که زندگی شما را تغییر می دهند و شما هیچ کنترلی بر آنها ندارید
یک نفر چقدر پول دارد
یک رویداد یا شرایط مرتبط با آنچه اتفاق می افتد یا اتفاق افتاده است
زنان هم سن و سال و شرایط شما کمتر با والدین خود زندگی می کنند.
Justified because so clearly embraced by circumstances they had only the subtlest hand in bringing into being?
توجیه شده است زیرا به وضوح توسط شرایط در آغوش گرفته شده اند، آنها فقط ظریف ترین دست را در به وجود آوردن داشتند؟
It may be that under certain circumstances one of the alternative methods of valuation is the most appropriate.
ممکن است تحت شرایط خاصی یکی از روش های جایگزین ارزش گذاری مناسب ترین باشد.
Only in one particular circumstance could the court legally override the decision.
فقط در یک شرایط خاص دادگاه می تواند از نظر قانونی تصمیم را لغو کند.
در این شرایط شینوک می تواند تا مردان مجهز را حمل کند و پوما شانزده نفر را حمل می کند.
Personally I feel it was reasonable under those circumstances.
من شخصاً احساس می کنم در آن شرایط منطقی بود.
برای اولین بار در سه سال گذشته، شرایط مانع از حضورم در این مراسم شد.
پلیس گفت هیچ شرایط مشکوکی در مورد مرگ این پسر وجود ندارد.
در شرایط عادی، گلبول های سفید خون شما قادر به مبارزه با عفونت ها هستند.
شرکت این حق را برای خود محفوظ می دارد که در شرایط خاص این قرارداد را لغو کند.
در شرایط استثنایی، بازداشت شدگان ممکن است از دسترسی به وکیل محروم شوند.
می دانم که در هر شرایطی می توانم به او اعتماد کنم.
به دلیل شرایط غیرقابل پیش بینی، مجبور شدیم زمان برگزاری کنسرت را تغییر دهیم.
بریتانیا خوشبختانه با شرایط مشابهی مواجه نیست.
دادگاه تمام شرایط پرونده را در نظر می گیرد.
پلیس در حال بررسی شرایط مرگ یک نوزاد پسر است.
We want to work towards improving the often difficult circumstances in which people find themselves.
ما می خواهیم برای بهبود شرایط اغلب دشواری که مردم در آن قرار دارند، کار کنیم.
The particular circumstances of each individual claimant must be considered.
شرایط خاص هر فرد مدعی باید در نظر گرفته شود.
کمک هزینه ها با توجه به شرایط شخصی شما اعطا می شود.
her family/domestic circumstances
خانواده/شرایط خانگی او
a victim of circumstance (= a person who has suffered because of a situation that they cannot control)
قربانی شرایط (= شخصی که به دلیل موقعیتی که نمی تواند کنترلش کند رنج کشیده است)
او مجبور شد به زور از کشور خارج شود (= حوادث آن را ضروری کرد).
ما به سادگی در سفر طولانی به دلیل شرایط دور هم جمع شدیم.
با این شرایط به نظر می رسید بهتر بود از تصادف به او چیزی نگویم.
او در این شرایط کار را بسیار خوب انجام داد.
در این شرایط، بهتر است با پلیس تماس بگیرید.
تحت هیچ شرایطی نباید پولی به پول قرض بدهید.
در هیچ شرایطی در را باز نکنید.
به هیچ عنوان نباید در را باز بگذارید.
تشییع جنازه افراد مشهور با آب و تاب فراوان برگزار شد.
وضعیت اقتصادی فعلی
کشتی در شرایط مرموز غرق شد.
او احساس می کرد در موقعیتی قدرتمند است.
مجبور شدیم بیرون در شرایط یخبندان کار کنیم.
سلام جین! اوضاع چطوره؟
قبل از تصمیم گیری در مورد چیزها فکر کنید.
اگر چنین است (= اگر وضعیت توصیف شده درست باشد)، به کارکنان بیشتری نیاز داریم.
این وضعیت ناخوشایند چگونه به وجود آمد؟
وضعیت
ایستاده
مقدار زیادی
چشم انداز
outlook
موقعیت
حالت
گرفتاری
مخمصه
plight
سناریو
predicament
ایستگاه
محیط اطراف
بحران
سبک زندگی
surroundings
فاز
محل
نقطه
رتبه
صحنه
تنظیمات
کره
بار
وضعیت امور
sphere
ایستگاه در زندگی
times
وضع موجود
سفارش
ظرفیت
status quo
شکل
بریدگی کوچک
nick