due
due - ناشی از
adjective - صفت
UK :
US :
انتظار می رود در یک زمان خاص اتفاق بیفتد یا برسد
به کسی بدهکار است یا به عنوان بدهی یا به این دلیل که آنها حق دارند
اگر مبلغی سررسید باشد، باید در زمان خاصی پرداخت شود
مناسب یا مناسب
اگر مبلغی سررسید باشد، باید اکنون یا در زمان اعلام شده پرداخت شود
مناسب و مورد انتظار قانون
انتظار می رود در یک زمان خاص اتفاق بیفتد، برسد، و غیره
در زمان مناسب در آینده
به خاطر اینکه
به عنوان بدهی یا به عنوان حق
اگر برای چیزی مقید هستید، انتظار دارید آن را دریافت کنید، زیرا لیاقت آن را دارید
said when you are praising someone for something good they have done, although you dislike other things about them
وقتی کسی را به خاطر کار خوبی که انجام داده است تعریف می کنید، هر چند از چیزهای دیگر در مورد او بیزارید
پرداخت های رسمی که به سازمانی که متعلق به آن هستید انجام می دهید
در جهتی که مستقیم به سمت شمال، جنوب، شرق یا غرب باشد
انتظار می رود در یک زمان خاص اتفاق بیفتد، رسیدن، و غیره
به دلیل می تواند به معنای به دلیل
طبق عرف معمول یا روند صحیح
(از شمال، جنوب، شرق یا غرب) دقیقاً مستقیم
مبلغی که در یک تاریخ خاص سررسید است باید در آن تاریخ پرداخت شود
اگر چیزی بر شما واجب است، به عنوان حق به شما بدهکار است
اگر کسی قرار است کاری را انجام دهد، از او انتظار می رود که آن را انجام دهد یا قرار است آن را انجام دهد
The computer printout shows the name and address of the buyer the quantity ordered and the amount due.
پرینت کامپیوتری نام و آدرس خریدار، مقدار سفارش و مبلغ پرداختی را نشان می دهد.
باید به او احترام گذاشت که یک مربی بزرگ است.
به موقع، زمان آن فرا رسید.
اگر صلاحیت داشته باشد، قانون را می شناسد، می داند که چه کاری باید انجام دهد و چه چیزی بر او واجب است.
پرداخت سود میلیون دلاری تا دو سال دیگر سررسید خواهد شد.
به من اطمینان داده شد که هر پولی که به من تعلق می گیرد بلافاصله ارسال خواهد شد.
این جلسه قرار بود در دادگاه منطقه ای کوئزون سیتی در 9 دسامبر آغاز شود.
Some 250 schools operate in 21 states with 100 more schools due to get under way in the coming year Clinton said.
کلینتون گفت که حدود 250 مدرسه در 21 ایالت فعال هستند و 100 مدرسه دیگر نیز در سال آینده راه اندازی می شوند.
بدون شک با توجه به اقداماتی که در اواخر دهه 1980 ارائه شد، بسیار ایمن تر از قبل است.
در 10 اکتبر به دلیل باد شدید، چهار بامبو از پایین ترین لایه قایق افتادند.
موفقیت تیم تا حد زیادی مرهون تلاش او بود.
او استدلال می کند که تغییرات آب و هوایی عمدتاً ناشی از اقدامات کشورهای صنعتی است.
افزایش موارد گزارش شده تا حدی به دلیل افزایش آگاهی عمومی از این بیماری است.
این افزایش تا حدی به دلیل اقتصاد قوی است.
بیشتر مشکلات ناشی از خطای انسانی بود.
تاخیر در پرواز به دلیل وجود یخ در باند بود.
این پروژه به دلیل کمبود بودجه دولتی مجبور به رها شدن شد.
به دلیل کمبود پرسنل، ما قادر به ارائه خدمات بوفه کامل در این قطار نیستیم.
زمان تولد کیست؟
قطار بعدی پنج دقیقه دیگر در راه است.
سررسید انشای من جمعه آینده (= باید تا آن موقع به استاد داده شود).
رز قرار است در ژانویه مدرسه را شروع کند.
اولین آلبوم گروه قرار است اواخر این ماه منتشر شود.
پرداخت در تاریخ 1 اکتبر است.
Membership fees are now due for the coming year.
هزینه های عضویت در حال حاضر برای سال آینده است.
آیا پولی که به آنها تعلق می گیرد پرداخت شده است؟
تشکر ما از کل تیم است.
من هنوز موعد 15 روز مرخصی هستم.
او به زودی برای ارتقاء.
پس از بررسی های لازم، تصمیم گرفتیم که آقای دیویس را به این سمت منصوب کنیم.
برای بیتجربه بودن باید هزینه لازم را در نظر گرفت.
او به رانندگی بدون مراقبت و توجه لازم متهم شد.
در جایی که اعتبار لازم است، اعتبار قائل شوید - کاری که مرد انجام می دهد، به خوبی انجام می دهد.
به درخواست شما در زمان مناسب رسیدگی خواهد شد.
با تمام احترام، ارقام به سادگی از شما در این مورد حمایت نمی کنند.
با تمام احترامی که برای شما قائلم، فکر می کنم شما حرف او را اشتباه متوجه شده اید.
شبنم در نور خورشید صبح می درخشید.
تکنواز چهارم به دلیل بیماری غایب بود.
رادیو و تلویزیون علیرغم استعدادش هرگز حقش را به او نداده است.
آنها به سمت شمال حرکت کردند.
تعداد افراد مبتلا به دیابت تا حدودی به دلیل افزایش سطح چاقی در حال افزایش است.
owed
بدهکار است
payable
قابل پرداخت
owing
مدیون
outstanding
برجسته
unpaid
پرداخت نشده
awaited
در انتظار
expected
انتظار می رود
overdue
عقب افتاده
scheduled
برنامه ریزی شده است
unsettled
بی قرار
anticipated
پیش بینی شده است
mature
بالغ
slated
جدول کشی شده
undischarged
تخلیه نشده
chargeable
قابل شارژ
collectible
کلکسیونی
delinquent
متخلف
needed
مورد نیاز است
receivable
قابل دریافت
required
ضروری
پرداخت می شود
unliquidated
غیر قابل انحلال
unsatisfied
ناراضی
payable immediately
قابل پرداخت فوری
payable now
اکنون قابل پرداخت است
receivable immediately
بلافاصله قابل دریافت است
in arrears
معوقه
سررسید گذشته
not met
من نه
ساخته شدن
looked-for
دنبال گشتن
paid
پرداخت شده
undue
ناروا، بی مورد
improper
نامناسب
inappropriate
ناکافی
insufficient
مستقر شده
settled
ناحق
unrightful
حقوق بگیر
salaried
پاداش گرفته است
remunerated
به دست آورد
waged
بازپرداخت شد
repaid
پاداش داده شد
rewarded
پاک شد
cleared
منحل شد
liquidated
نتیجه داد
paid off
پرداخت تا
paid up
حل شد
resolved
زود
سبز
جوان