appoint
appoint - تعیین کنید
verb - فعل
UK :
US :
انتخاب کسی برای موقعیت یا شغل
ترتیب دادن یا تعیین زمان یا مکانی برای اتفاقی
انتخاب شخصی برای شغل یا موقعیت
ترتیب دادن یا تصمیم گیری در مورد زمانی که اتفاقی بیفتد یا کجا اتفاق بیفتد
برای انتخاب رسمی شخصی برای شغل یا مسئولیت
برای تنظیم تاریخ یا زمانی که یک جلسه یا رویداد دیگر اتفاق می افتد
رئیس جمهور فرانسه وزیر جدید فرهنگ را منصوب کرد.
این شرکت مدیر فروش جدیدی را منصوب کرده است.
قاضی بیلی زمان جدیدی را برای محاکمه تعیین کرد.
او بعداً به عنوان داور اسکیت منصوب شد.
شرایبر به عنوان مدیر منابع انسانی منصوب شد.
Departments with an eye to the ratings tend to appoint established researchers with proven records, rather than younger, unpublished candidates.
گروههایی که به رتبهبندیها توجه دارند، به جای نامزدهای جوانتر و منتشرنشده، تمایل دارند پژوهشگران با سابقهای ثابت شده را منصوب کنند.
At the appointed hour for the concert to begin crowds began streaming off the parade route and into the park.
در ساعت مقرر برای شروع کنسرت، جمعیت شروع به حرکت از مسیر رژه و داخل پارک کردند.
آنها جین استالر را به عنوان سرمربی جدید خود در ساحل شرقی منصوب کرده اند.
زمانی که براون فرماندار بود، رز برد را به عنوان رئیس دادگاه عالی کالیفرنیا منصوب کرد.
پاپ ژان پل دوم چند اسقف جدید را منصوب کرد.
Opponents also cite the city government as an example of where elected officials have abdicated their power to the appointed staff.
مخالفان همچنین از دولت شهر به عنوان نمونه ای یاد می کنند که در آن مقامات منتخب قدرت خود را به کارکنان منصوب واگذار کرده اند.
کمیته ای برای بررسی تغییرات در خدمات زندان منصوب شد.
این کمیته برای ارائه توصیه هایی در مورد توسعه مسکن در منطقه منصوب شد.
The pro-incorporation committee folks argue that nobody who opposed incorporation should be appointed to the council -- once more demonstrating their exclusivity.
اعضای کمیته طرفدار ادغام استدلال می کنند که هیچ کس مخالف ادغام نباید به شورا منصوب شود - یک بار دیگر انحصار خود را نشان می دهد.
سیمپسون برای یک دوره سه ساله به عضویت هیئت مدیره شعبه ممفیس منصوب شده است.
این اولین بار است که یک زن به این سمت منصوب می شود.
در مدرسه پسرم یک مدیر جدید تعیین کرده اند.
او اخیراً به عضویت این کمیته منصوب شده است.
او را به عنوان کاپیتان تیم انگلیس منصوب کردند.
او به عنوان سفیر بریتانیا در سازمان ملل منصوب شد.
یک وکیل برای وکالت کودک تعیین شد.
تاریخ برگزاری این نشست هنوز تعیین نشده است.
همه در ساعت مقرر جمع شدند.
ما امسال سه معلم جدید منصوب کردیم.
او به تازگی به عنوان مدیر بخش انتشارات منصوب شده است.
A commission has just been appointed to investigate fraud claims.
به تازگی کمیسیونی برای بررسی ادعاهای کلاهبرداری تعیین شده است.
تاریخ برگزاری انتخابات تعیین شده است.
کمیسر کرتیس توسط پرزیدنت بوش منصوب شد.
هنوز جانشین او را تعیین نکرده اند.
او حدود 3 سال پیش به عنوان رئیس اجرایی منصوب شد.
KPMG were appointed as administrators.
KPMG به عنوان مدیران منصوب شدند.
A commission has just been appointed to investigate fraud claims.
جلسه را در زمان مقرر شروع کنید و به دستور جلسه پایبند باشید.
اختصاص دهد
designate
تعیین کنید
نام
کمیسیون
nominate
نامزد کردن
استخدام کردن
محل
delegate
نماینده
استخدام
مشغول کردن
برگزیدن
ordain
منصوب کردن
جزئیات
تشکیل می دهند
authoriseUK
autoriseUK
authorizeUS
autorizeUS
instalUK
installUK
installUS
installUS
انتخاب
ضمیمه کردن
accredit
اعتبار
decree
فرمان
اتخاذ کردن
ضربه زدن
enjoin
امر کردن
inaugurate
افتتاح
به عهده گرفتن
ثبت نام
co-opt
انتخاب کردن
نصب به عنوان
رای دادن
رد
discharge
تخلیه
آتش
expel
اخراج کردن
cancel
لغو
sack
گونی
cashier
صندوقدار
axUS
axUS
axeUK
axeUK
رهایی
برداشتن
بازنشسته شدن
terminate
خاتمه دادن
turf
چمن
رها کردن
می توان
بیرون انداختن
oust
رد صلاحیت
چکمه
eject
تبعید کردن
disqualify
بیکار کردن
خلع کردن
banish
خلاص شدن از شر
اضافی کردن
disemploy
رد کردن
depose
از دست دادن
make redundant