prison
prison - زندان
noun - اسم
UK :
US :
a building where people are kept as a punishment for a crime or while they are waiting to go to court for their trial
ساختمانی که در آن افراد به عنوان مجازات جرم نگهداری می شوند، یا در حالی که منتظر حضور در دادگاه برای محاکمه هستند.
سیستمی که با نگهداری افراد در زندان سروکار دارد
مکان یا موقعیت ناخوشایندی که فرار از آن دشوار است
a large building where people are kept as a punishment for a crime or while they are waiting to go to court for their trial
یک ساختمان بزرگ که در آن افراد به عنوان مجازات جرم یا در حالی که منتظر حضور در دادگاه برای محاکمه هستند نگهداری می شوند.
یک زندان یا ساختمان کوچکتر مشابهی که زندانیان برای مدت کوتاهی در آن نگهداری می شوند
راه دیگری برای املای زندان
یک زندان بزرگ برای افرادی که مرتکب جنایات جدی هستند
یک کلمه رسمی برای زندان
a place where young people who have done something illegal are kept, because they are too young to go to prison. Also used about a place where people who have entered a country illegally are kept
جایی که جوانانی که کار غیرقانونی انجام داده اند در آنجا نگهداری می شوند، زیرا برای زندان رفتن بسیار جوان هستند. همچنین در مورد مکانی استفاده می شود که در آن افرادی که به طور غیرقانونی وارد کشوری شده اند نگهداری می شوند
a prison in which prisoners have more freedom than in an ordinary prison usually because their crimes were less serious
زندانی که در آن زندانیان آزادی بیشتری نسبت به یک زندان معمولی دارند، معمولاً به این دلیل که جرایم آنها جدی نبود
اتاق کوچکی در زندان یا پاسگاه پلیس که در آن شخصی به عنوان مجازات نگهداری می شود
ساختمانی که مجرمان را به عنوان مجازات مجبور به زندگی می کنند
سیستم نگهداری افراد در زندان ها
موقعیت یا رابطه ای که فرار از آن دشوار است
ساختمانی که مجرمان به عنوان مجازات در آن نگهداری می شوند
زندان راهی پرهزینه و ناکارآمد برای مقابله با معضلات اجتماعی است.
وکلای دادسرا می گویند که پرایس ممکن است با حبس ابد روبرو شود.
جانسون به جرم خود اعتراف کرد و به پنج سال زندان محکوم شد.
او به دو سال حبس تعزیری و پنج سال محرومیت از رانندگی محکوم شده است.
بیش از نیمی از چهارصد هزار نفر در زندان های ما سیاه پوست هستند.
The instruments for punishing prison rioters were already available and the offence was unnecessary.
ابزار مجازات آشوبگران زندان از قبل موجود بود و جرم غیرضروری بود.
یک زندان با حداکثر امنیت
The idleness and overcrowding led to rioting in four state prisons in 1985 that left an inmate dead.
بیکاری و شلوغی بیش از حد منجر به شورش در چهار زندان ایالتی در سال 1985 شد که منجر به کشته شدن یک زندانی شد.
شرایط زندان تکان دهنده بود.
سپس برای دیدن سارا به زندان رفت.
اما زمانی که زندان در Eloy ساخته شد، این موضوع به سرعت محو شد.
The prison doctor refused unless she agreed to drink a cup of tea and eat a piece of bread and butter.
دکتر زندان قبول نکرد که یک فنجان چای بنوشد و یک تکه نان و کره بخورد.
حکم پانزده سال زندان
مقامات زندان گفتند که کلیتون روز سه شنبه پس از گذراندن هفت سال از زندان آزاد خواهد شد.
او به دلیل فرار مالیاتی به زندان رفت.
او به مدت پنج سال به زندان افتاد.
او در زندان است و منتظر محاکمه است.
پسرش به جرم قتل در زندان است.
او به جرم قتل یک مرد چهار سال زندان گذراند.
او به تازگی از زندان بیرون آمده است، پس از ده سال زندان.
کی از زندان بیرون آمد؟
از زندان آزاد شود
پس از آزادی از زندان، تلاش زیادی کرد تا شغل مناسبی پیدا کند.
یک زندان با حداکثر امنیت
یک زندان فدرال/ایالتی
حکم/مدت زندان
یک سلول زندان
جمعیت زندان (= تعداد کل زندانیان در یک کشور)
یک افسر زندان
یک زندانبان
ده افسر زندان و سه زندانی پس از شورش نیاز به مداوا در بیمارستان داشتند.
سرویس/سیستم زندان
The government insists that ‘prison works’ and plans to introduce a tougher sentencing policy for people convicted of violent crime.
دولت اصرار دارد که «زندان کار میکند» و قصد دارد سیاست مجازات سختتری را برای افرادی که به جرم خشونتآمیز محکوم شدهاند، معرفی کند.
اتاق بیمارستانش تبدیل به زندان شده بود.
بچه ها کی مدرسه را تمام می کنند؟
بیرون از مدرسه با شما ملاقات خواهم کرد.
شوهرش سه سال را در زندان گذراند.
مشکل ازدحام بیش از حد در زندان ها
He was immediately seized and thrown into prison.
او بلافاصله دستگیر و به زندان انداخته شد.
قضات به او گفتند که اکنون می تواند با زندان مواجه شود (= به زندان برود).
شما فقط به خاطر شخصیت خوب قبلی خود از زندان (= فرار از فرستادن به زندان) فرار کردید.
ساخت زندان های جدید به کاهش میزان زندانی شدن ما کمکی نمی کند.
این یکی از چندین شرکت است که زندان های خصوصی را در سراسر بریتانیا اداره می کند.
پلیس در حال بررسی اغتشاشات در زندان است.
شورش هایی در زندان رخ داده است.
jailUS
jailUS
penitentiary
ندامتگاه
jailhouse
زندان
slammer
قفل کردن
lockup
قفس
coop
استوک
stockade
می توان
خنک کننده
cooler
صدا زدن
clink
نگه دارید
خودکار
pen
مفصل
بریگ
brig
کالابوس
calaboose
قلیون
hoosegow
کوزه
jug
باستیل
bastille
پوکی
pokey
ضربه زدن
slam
بریدگی کوچک
nick
عروس خانم
bridewell
اتاق نگهبانی
guardroom
هک
hock
هم بزنید
سیاه چال
dungeon
quod
quod
غرفه تولکه
tolbooth
اصلاحی
reformatory
پوند
نگهبانی
guardhouse
آزادی
liberty
بیرون
رهایی
liberation
مجوز
licence
استقلال
کمک هزینه
اجازه
allowance
