building

base info - اطلاعات اولیه

building - ساختمان

noun - اسم

/ˈbɪldɪŋ/

UK :

/ˈbɪldɪŋ/

US :

family - خانواده
build
ساختن
builder
سازنده
built
ساخته شده
rebuild
بازسازی کنید
google image
نتیجه جستجوی لغت [building] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a tall/high-rise/ten-storey building


    یک ساختمان بلند/بلند/ده طبقه

  • Housing is limited and most people live in high-rise apartment buildings.


    مسکن محدود است و اکثر مردم در آپارتمان های بلند زندگی می کنند.

  • The architects have presented the design of a new office building.


    معماران طرح یک ساختمان اداری جدید را ارائه کرده اند.

  • the restoration of historic buildings


    مرمت بناهای تاریخی

  • to design/construct/erect a building


    طراحی/ساخت/ساختن ساختمان

  • The old industrial buildings have all been demolished.


    ساختمان های صنعتی قدیمی همگی تخریب شده اند.

  • In 2018 the building was converted into a house.


    در سال 2018 این ساختمان به خانه تبدیل شد.


  • ساختمان مدرسه

  • There's building work going on next door.


    در همسایگی کار ساختمان در حال انجام است.


  • تجارت ساختمان

  • building materials


    مصالح ساختمانی

  • building projects/regulations/codes


    پروژه های ساختمانی / مقررات / کدها


  • یک خریدار داریم که می خواهد ملک را ببیند.

  • The price of property has risen enormously.


    قیمت ملک به شدت افزایش یافته است.

  • The company is looking for larger premises.


    این شرکت به دنبال مکان های بزرگتر است.

  • a leisure complex


    یک مجتمع تفریحی

  • The pier is a wooden structure.


    اسکله یک سازه چوبی است.

  • a block of flats


    یک بلوک از آپارتمانها

  • the school’s science block


    بلوک علمی مدرسه

  • Several new buildings are now being put up.


    اکنون چندین ساختمان جدید در حال احداث است.

  • The building was gutted by fire.


    ساختمان بر اثر آتش سوزی سوخت.

  • The opera house is one of the city's landmark buildings.


    خانه اپرا یکی از بناهای شاخص شهر است.

  • The Blue Mosque at Isfahan is the most beautiful building I have ever seen.


    مسجد کبود اصفهان زیباترین ساختمانی است که تا به حال دیده ام.

  • Both architects specialize in the restoration of historic buildings.


    هر دو معمار در مرمت بناهای تاریخی تخصص دارند.

  • They're renovating the old farm buildings.


    آنها در حال بازسازی ساختمان های مزرعه قدیمی هستند.

  • The prices of commercial and residential buildings increased by 13.4%.


    قیمت ساختمان های تجاری و مسکونی 13.4 درصد افزایش یافت.

  • They were refused planning permission for a modern extension because it was a Grade II listed building.


    آنها اجازه برنامه ریزی برای توسعه مدرن را رد کردند زیرا این ساختمان یک ساختمان فهرست شده درجه دو بود.

  • The once-empty site was now covered with buildings.


    سایتی که زمانی خالی بود اکنون با ساختمان پوشیده شده بود.

  • building costs


    هزینه های ساختمان

  • He started off in the building trade before opening his own restaurant.


    او قبل از افتتاح رستوران خود کار خود را با تجارت ساختمان آغاز کرد.

  • an apartment/office building


    یک آپارتمان / ساختمان اداری

synonyms - مترادف

  • ساختار


  • ساخت و ساز

  • edifice


    عمارت

  • erection


    نعوظ

  • architecture


    معماری


  • توده


  • استقرار


  • چارچوب

  • superstructure


    روبنا

  • ziggurat


    زیگورات


  • مجتمع

  • assembly


    مونتاژ


  • توسعه

  • skyscraper


    آسمان خراش


  • فرم


  • قاب

  • houses


    خانه ها

  • monument


    بنای تاریخی


  • مسکن


  • پارچه


  • برج

  • monolith


    یکپارچه


  • مسدود کردن

  • elevation


    ارتفاع

  • pyramid


    هرم


  • شکل

  • buildings


    ساختمان ها


  • خانه

  • cage


    قفس

  • rockpile


    سنگ شمع


antonyms - متضاد
  • ruin


    خراب کردن

  • wreckage


    خرابه

  • rubble


    قلوه سنگ

  • debris


    زباله

  • ruins


    ویرانه

  • remains


    باقی

  • wreck


    ریزه

  • detritus


    قطعات

  • fragments


    باقی مانده ها

  • remnants


    خراب می شود

  • shambles


    تخریب


  • هدر دادن

  • wastage


    یادگار

  • relic


    خاکستر

  • ashes


    باقی مانده

  • residue


    قطعه

  • fragment


    فلوتسام

  • remainder


  • flotsam


لغت پیشنهادی

unique

لغت پیشنهادی

evict

لغت پیشنهادی

appliquéd