establishment
establishment - استقرار
noun - اسم
UK :
US :
ایجاد
یک سازمان یا موسسه، به ویژه یک تجارت، مغازه و غیره
the act of starting an organization relationship or system
عمل شروع یک سازمان، رابطه یا سیستم
یک سازمان تجاری مانند یک مغازه یا هتل
زمانی که یک شرکت، سازمان، سیستم و غیره تاسیس می شود
the group of people in a society who have a lot of power and influence and who are often opposed to any kind of change or new ideas
گروهی از افراد جامعه که قدرت و نفوذ زیادی دارند و اغلب مخالف هر نوع تغییر یا ایده جدید هستند.
a business or other organization or the place where an organization operates
یک تجارت یا سازمان دیگر یا مکانی که یک سازمان در آن فعالیت می کند
the important and powerful people who control a country or an organization especially those who support the existing situation
افراد مهم و قدرتمندی که یک کشور یا یک سازمان را کنترل می کنند، به ویژه کسانی که از وضعیت موجود حمایت می کنند
فرآیند شروع یا ایجاد چیزی، به عنوان مثال، یک سازمان
the people who have most of the power within government or society or in a particular business or activity
افرادی که بیشترین قدرت را در دولت یا جامعه یا در یک تجارت یا فعالیت خاص دارند
An establishment is a particular place of business
یک مؤسسه یک مکان خاص برای کسب و کار است
شروع یا ایجاد چیزی که مدت طولانی دوام می آورد
شروع یک تجارت، سازمان، پروژه و غیره
the important and powerful people who control a country profession or organization especially those who support the existing situation
افراد مهم و قدرتمندی که یک کشور، حرفه یا سازمان را کنترل می کنند، به ویژه کسانی که از وضعیت موجود حمایت می کنند
با این حال، لحن حاکمیتی همچنان بر مردان و زنان سرویس خارجی تسلط دارد.
Health and safety habits must be learned as well as recreational pastimes, social skills, and establishment of interpersonal relations.
عادات بهداشتی و ایمنی و همچنین سرگرمی های تفریحی، مهارت های اجتماعی و ایجاد روابط بین فردی باید آموخته شود.
در خود حمام، عملیات طولانی و اغلب پیچیده بود.
It is amazing how dominant the educational establishment has been for so long which is totally unacceptable.
تعجب آور است که چقدر سازمان آموزشی برای مدت طولانی مسلط بوده است، که کاملا غیرقابل قبول است.
و آن را به دامان مؤسسه پزشکی می اندازد.
موسسات خرده فروشی کوچکتر در شهر عمدتاً به گردشگران خدمات ارائه می دهند.
هیچ یک از این دو انسان نمی توانند بر روی سکوی آتش زدن تأسیسات بدود.
واضح است که او توصیه میلر را در مورد ایجاد چمن و پیاده روی دنبال کرد.
The visa is for foreign nationals wishing to study at a university college or similar educational establishment.
ویزا برای اتباع خارجی است که مایل به تحصیل در دانشگاه، کالج یا مؤسسه آموزشی مشابه هستند.
او اکنون یک موسسه تحقیقاتی دولتی کوچک را اداره می کند.
The hotel is a comfortable and well-run establishment.
این هتل یک مکان راحت و خوب است.
the medical/military/political, etc. establishment
سازمان پزشکی/نظامی/سیاسی و غیره
young people rebelling against the Establishment
شورش جوانان علیه نظام
اعضا از رده های تشکیلات انتخاب شدند.
orthodox Establishment views
دیدگاه های تشکیلات ارتدوکس
رئیس مجلس از تاسیس دانشکده جدید خبر داد.
سفر او به برقراری روابط دیپلماتیک بین کشورها کمک کرد.
عرضه الکل در موسسات دارای مجوز
او رئیس یک مرکز مسکونی بزرگ برای کودکان دارای معلولیت شدید بود.
O'Connor challenged the liberal establishment on many things.
اوکانر در بسیاری از موارد، تشکیلات لیبرال را به چالش کشید.
تشکیلات بریتانیا در پذیرش تغییرات بسیار کند است.
a pillar of the liberal establishment
ستونی از تشکیلات لیبرال
the Washington media establishment
تشکیلات رسانه ای واشنگتن
the mainstream political establishment
جریان اصلی تشکیلات سیاسی
تأسیس رسمی جمهوری در سال 1948
a law allowing the establishment of private television stations
قانونی که اجازه تأسیس ایستگاه های تلویزیونی خصوصی را می دهد
با ایجاد بازارهای بزرگ جدید، اقتصاد در حال رونق است.
ما می خواهیم ایجاد مشاغل جدید کشاورزی را تشویق کنیم.
این گزارش منجر به تشکیل کمیته ویژه ای برای بررسی این موضوع شد.
ماه های بعد شاهد استقرار یک حضور نظامی قوی در منطقه بود.
The commission is calling for the establishment of a national holiday.
کمیسیون خواستار برپایی تعطیلات ملی است.
Opposition MPs are calling for the establishment of an independent food and drugs agency.
نمایندگان اپوزیسیون خواستار ایجاد یک آژانس مستقل غذا و دارو هستند.
an educational/financial/religious establishment
یک موسسه آموزشی/مالی/مذهبی
منتقدان گفتند که قضات در کنار مؤسسه بودند.
Since its establishment in 1945, the United Nations has played a dominant role in the development of international law.
سازمان ملل متحد از زمان تأسیس در سال 1945، نقشی مسلط در توسعه حقوق بین الملل ایفا کرده است.
The establishment of new areas of employment is a priority.
ایجاد زمینه های جدید اشتغال در اولویت است.
the diplomatic/educational/literary establishment
نهاد دیپلماتیک/آموزشی/ادبی
بازدیدکنندگان برای خرید در موسسات جدید شیک مرکز شهر می آیند.
او خواستار ایجاد استانداردهای علمی در سراسر کشور شد.
پایه
موسسه، نهاد
ایجاد
founding
تاسیس
تشکیل
inauguration
افتتاح
installation
نصب و راه اندازی
organisationUK
سازمان انگلستان
organizationUS
سازمان ایالات متحده
constitution
قانون اساسي
راه اندازی
launching
پیدایش
origination
شروع کنید
توسعه
فرمولاسیون
forming
شروع
formulation
موسسه
inception
منشاء
initiation
ساختمان
institute
ساخت و ساز
originating
تصویب
شروع کردن
نهادینه کردن
معرفی
enactment
راه افتادن
establishing
وقف
initiating
instituting
starting
endowment
demolition
تخریب
disbandment
انحلال
abolition
لغو
dissolution
پرولتاریا
proletariat
تباهی
liquidation
تجزیه
ruination
قلع و قمع
disintegration
محو کردن
حذف
eradication
خراب کردن
obliteration
سقوط - فروپاشی
elimination
نابودی
ruin
سقوط
ویرانی
annihilation
کاهش می یابد
downfall
درهم شکستن
extermination
پاکسازی
devastation
ورشکستگی
انقراض
breakdown
زوال
purge
سرنگونی
bankruptcy
insolvency
extinction
deterioration
overthrow