tone
tone - لحن
noun - اسم
UK :
US :
صدای شما که نشان می دهد چه احساسی دارید یا چه منظوری دارید
کیفیت یک صدا، به ویژه صدای یک ساز موسیقی یا صدای کسی
احساس یا نگرش کلی که در یک نوشته، یک سخنرانی، یک فعالیت و غیره بیان می شود
one of the many types of a particular colour, each slightly darker, lighter, brighter etc than the next
یکی از انواع مختلف یک رنگ خاص که هر کدام کمی تیره تر، روشن تر، روشن تر و غیره از رنگ بعدی است
صدایی که توسط تجهیزات الکترونیکی مانند تلفن ایجاد می شود
ماهیچه ها یا پوست شما چقدر سفت و قوی هستند
تفاوت گام بین دو نت موسیقی که با یک کلید روی پیانو از هم جدا می شوند
وقتی صداهای مختلف تولید می کنید صدای شما چقدر بالا یا پایین است
برای بهبود قدرت و استحکام عضلات، پوست و غیره
a quality in the voice that expresses the speaker's feelings or thoughts, often towards the person being spoken to
کیفیتی در صدا که بیانگر احساسات یا افکار گوینده است، اغلب نسبت به فردی که با او صحبت می شود
کیفیت صدای کسی
تغییر در بلند یا پایین بودن صدا که می تواند معنای یک کلمه یا جمله را تغییر دهد
خلق و خوی کلی یا ویژگی های اصلی چیزی
فرم یا درجه یک رنگ
سفتی سالم بدن به خصوص ماهیچه ها
the largest difference in pitch between two notes that are next to each other in the western musical scale
بزرگترین تفاوت گام بین دو نت که در مقیاس موسیقی غربی در کنار یکدیگر قرار دارند
کیفیت صدای یک ساز موسیقی یا صدای آواز
one of the continuous sounds that you hear on a phone that tell you if the other phone is ringing, if it is busy etc.
یکی از صداهای پیوسته ای که در تلفن می شنوید و به شما می گوید تلفن دیگر زنگ می زند، مشغول است یا نه.
اگر قسمتی از بدن را تقویت کنید، معمولاً با انجام تمرینات بدنی، آن را محکمتر و قویتر میکنید
a quality in the voice esp. one that expresses the speaker’s feelings, often toward the person being addressed
کیفیت در صدا، به ویژه یکی که احساسات گوینده را بیان می کند، اغلب نسبت به شخص مورد خطاب
خلق و خو یا احساس عمومی چیزی
لحن یک نوشته بیانگر نگرش نویسنده نسبت به موضوع یا خواننده است
یک صدای موسیقی، مکانیکی یا صوتی در یک نت
یک لحن نیز یک مرحله است.
(به ویژه ماهیچه ها) کیفیت سالم و محکم بودن
یک ویژگی رنگ مربوط به روشنایی آن یا میزان نوری که منعکس می کند
صدای الکترونیکی که از طریق خط تلفن می شنوید
صدای الکترونیکی هنگام تماس با شماره تلفنی که به شما می گوید شخصی که با آن تماس می گیرید در حال حاضر از تلفن برای تماس دیگری استفاده می کند
an electronic sound when you call a phone number that tells you the person you are calling is already using the phone for another call
من اغلب لحن پشیمانی را در صدای او تشخیص می دهم.
به طور کلی، طرح بدن و لحن سطح هیجان اسب را نشان می دهد، در حالی که نشانه های دیگر دلایل را نشان می دهد.
As a whole body outline and tone show a horse's level of excitement, while other cues indicate the reasons.
speaking in hushed/low/clipped/measured, etc. tones
صحبت کردن با لحن های خاموش / کم / بریده / اندازه گیری شده و غیره
یک لحن محاوره ای
لحن تعجب
با آن لحن صدا (= به آن شکل ناخوشایند) با من صحبت مکن.
There's not need to take that tone (= speak critically or rudely) with me—it's not my fault we're late.
نیازی نیست آن لحن (= انتقادی یا بی ادبانه صحبت کنید) با من - تقصیر من نیست که دیر آمدیم.
لحن کلی کتاب به آرامی نوستالژیک است.
او لحن جلسه را با بیانیه قاطعانه خط مشی شرکت تنظیم کرد.
به شما اعتماد کنید که لحن مکالمه را پایین بیاورید (= برای مثال با گفتن یک جوک بی ادبانه).
مقاله از نظر لحن معتدل بود و هر دو طرف قضیه را ارائه می کرد.
تغییر در لحن
لحن فیلم در دقایق پایانی ناگهان تغییر می کند.
این روزنامه گفت که رای دهندگان به دلیل لحن منفی کمپین از کار افتاده بودند.
لحن کامل ترومپت
لحن شیرین فلوت
کنترل صدا و تن در استریو ماشین
یک فرش با رنگ های گرم قهوه ای و نارنجی
چگونه تون ماهیچه/پوست خود را بهبود ببخشید
صدای شماره گیری
لطفاً بعد از لحن صحبت کنید (= برای مثال به عنوان یک دستورالعمل در دستگاه منشی تلفنی).
من به لحن نامزدی ادامه می دهم.
لحن صعودی/پایینی
یک سوپرانوی خوش صدا
a bright-toned soprano
پوستی با رنگ زیتونی
olive-toned skin
او با لحنی سرزنش آمیز گفت: باید به آنها فکر می کردی.
ببخشید من از لحن شما خوشم نمیاد
لحنش به بی حوصلگی اش خیانت می کرد.
لحنش صادقانه به نظر می رسید اما می دانستم که دروغ می گوید.
با دیدن پول لحنش به طرز چشمگیری تغییر کرد.
با لحن های سرد و بریده ای به او گفت که چه اتفاقی افتاده است.
او با لحنی تند و واقعی به او پاسخ داد.
گام صدا
inflexionUK
inflexionUK
inflectionUS
عطف ایالات متحده
intonation
لحن
modulation
مدولاسیون
فشار
accent
لهجه
cadence
آهنگ و ریتم
تاکید
زور
استحکام - قدرت
جلد
accentuation
سرعت
cadency
روشن
lilt
تن صدا
timbre
تونالیته
tonality
مفصل بندی
articulation
اعلام
enunciation
اصطلاح
تلفظ
pronunciation
صدا
لحن صدا
شیوه بیان
الگوی سخنرانی
افت و خیز
توجه داشته باشید
مقیاس
تغییر لحن
تغییر صدا
تغییر زمین