color
color - رنگ
noun - اسم
UK :
US :
املای رنگ آمریکایی
املای ایالات متحده از رنگ
ظاهری که چیزی در نتیجه بازتاب نور دارد
A color is also a substance such as a paint or dye, which you add to something to make it have the appearance of a particular color.
رنگ نیز ماده ای است مانند رنگ یا رنگ که به چیزی اضافه می کنید تا ظاهر رنگ خاصی داشته باشد.
رنگ طبیعی پوست یک فرد، به ویژه وقتی از نظر نژاد در نظر گرفته شود
بسیاری از افراد با پوست تیره خود را افراد رنگین پوست توصیف می کنند
رنگ می تواند به معنای ظاهر سالم پوست باشد
تغییر رنگ چیزی با استفاده از رنگ یا رنگ
fig. If something or someone colors your thoughts or opinions, it influences them often in a negative way
شکل. اگر چیزی یا کسی افکار یا نظرات شما را رنگ آمیزی کند، اغلب به شیوه ای منفی بر آنها تأثیر می گذارد
نشان دادن اشیا با تمام رنگ هایشان، نه فقط سیاه و سفید
These are nothing but elitist attempts at separating classes and colors and keeping the poor where the wealthy have put them.
اینها چیزی نیست جز تلاش های نخبه گرایانه برای جداسازی طبقات و رنگ ها و نگه داشتن فقرا در جایی که ثروتمندان آنها را قرار داده اند.
It is clear that Castroism, in its particular quirks and colors, can not survive the death of its founder.
روشن است که کاستروئیسم با خصلت ها و رنگ های خاص خود نمی تواند از مرگ بنیانگذار خود جان سالم به در ببرد.
Cool colors recede, increasing the sense of depth.
رنگ های سرد عقب می نشینند و حس عمق را افزایش می دهند.
رنگ برگ های نخود برفی باید سبز روشن باشد.
سپس هر عدسی عینکی یک تصویر را بر اساس رنگ یا قطبیت خود فیلتر می کند.
Last week two community newspapers in Howard County ran front-page, color photographs of a naked man tending a campfire.
هفته گذشته، دو روزنامه اجتماعی در شهرستان هاوارد، عکسهای رنگی مردی برهنه را در صفحه اول منتشر کردند.
روی یک سکو حدود سی زن در رنگ های اصلی و فلزات گرانبها شعله ور بودند.
رنگ مورد علاقه شما چیست؟
bright/vibrant colors
رنگ های روشن / پر جنب و جوش
dark/light colors
رنگ های تیره/روشن
او همیشه رنگ های تیره می پوشد.
vivid/rich/bold colors
رنگ های زنده / غنی / پررنگ
پالت رنگ گرم (= طیف رنگ هایی که برای چیزی استفاده می شود)
موجود در 12 رنگ مختلف
رنگ آسمان
skin/hair/eye color
رنگ پوست / مو / چشم
رنگ قرمز/سبز/آبی
رنگ موهایش قهوه ای مایل به قرمز است.
رنگ چراغ های صحنه از قرمز به آبی تغییر کرد.
غذاهایی که مراحل کارخانه ای را طی می کنند بیشتر رنگ، طعم و بافت خود را از دست می دهند.
the introduction of color television in the 1960s
معرفی تلویزیون رنگی در دهه 1960
color photographs
عکس های رنگی
یک چاپگر رنگی
a full-color brochure
بروشور تمام رنگی
آیا خواب رنگی می بینید؟
تبعیض بر اساس نژاد، مذهب یا رنگ غیرقانونی بود.
مردم در هر سن، جنسیت، عقیده و رنگ
آیا می توانیم افرادی را که ادعا می کنند رنگ را نمی بینند جدی باور کنیم؟
هوای تازه به گونه هایشان رنگ می داد.
وقتی به اتفاقی که افتاده بود فکر کرد رنگ به چهره اش جاری شد.
صورتش پر رنگ شد (= رنگ پریده و بیمار به نظر می رسید).
یک رنگ موی نیمه دائمی که در شش تا هشت بار شستشو ماندگاری دارد
این رنگ اجرا می شود، بنابراین پیراهن را جداگانه بشویید.
شهر قدیمی پر از رنگ و جاذبه است.
رنگ دادن به چیزی (= روشنتر، جالبتر و غیره کردن آن)
بازی او گرما و رنگ به تولید اضافه کرد.
قرمز و سفید رنگ تیم هستند.
Spain’s national colors
رنگ های ملی اسپانیا
complexion
رنگ چهره
hue
رنگ
سایه
لحن
blush
سرخ شدن
tinge
ته رنگ
قالب
flush
فلاش
pigment
رنگدانه
saturation
اشباع
stain
لکه دار کردن
tint
خون ریزی
blee
شکوفه
bloom
رنگ آمیزی انگلستان
colouringUK
رنگ آمیزی ایالات متحده
coloringUS
تنتور
tincture
زیر لحن
undertone
کروم
chroma
رنگ کردن
شستشو
pigmentation
رنگی بودن
کروماتیسم
chromaticity
کرومیسم
chromatism
رنگ آمیزی
chromism
درخشش
coloration
رنگین کمانی
glow
colourwayUK
iridescence
colorwayUS
tinct
colourwayUK
colorwayUS