hair

base info - اطلاعات اولیه

hair - مو

noun - اسم

/her/

UK :

/heə(r)/

US :

family - خانواده
hairiness
پرمویی
hairless
بی مو
hairy
مودار
google image
نتیجه جستجوی لغت [hair] در گوگل
description - توضیح
  • the mass of things like fine threads that grows on your head


    انبوه چیزهایی مانند نخ های ریز که روی سر شما رشد می کند

  • one of the long fine things like thread that grows on people’s heads and on other parts of their bodies, or similar things that grow on animals


    یکی از چیزهای ظریف بلند مانند نخی که روی سر و سایر قسمت های بدن افراد می روید یا چیزهای مشابهی که روی حیوانات می روید.

  • a musical (=a play that uses singing and dancing to tell a story) from the 1960s about hippies. When it was first performed it was considered to be very shocking by most people because it includes scenes in which the actors do not wear any clothes.


    یک موزیکال (= نمایشنامه ای که از آواز و رقص برای روایت داستان استفاده می کند) از دهه 1960 درباره هیپی ها. هنگامی که برای اولین بار اجرا شد، اغلب مردم آن را بسیار تکان دهنده می دانستند، زیرا شامل صحنه هایی است که بازیگران هیچ لباسی نمی پوشند.

  • the mass of thin thread-like structures on the head of a person or any of these structures that grow out of the skin of a person or animal


    توده ساختارهای نخ مانند نازک روی سر یک فرد یا هر یک از این ساختارها که از پوست یک شخص یا حیوان رشد می کند.


  • توده ساختارهای نازک روی سر یک فرد یا هر یک از این ساختارها که از پوست یک شخص یا حیوان رشد می کند.

  • Yuck! There's a hair in my sandwich.


    اوه! یک مو در ساندویچ من است.

  • She ran her hand approvingly through her wavy auburn hair.


    دستش را با تأیید لای موهای مواج قهوه‌ای رنگش کشید.

  • He was in a cheerful mood in spite of his severe look his scraped-back hair conservative clothes and businesslike glasses.


    او با وجود ظاهر شدید، موهای خراشیده، لباس های محافظه کارانه و عینک های تجاری، روحیه ای شاد داشت.

  • The Trinity House records of the time describe him as 5 feet 8 inches tall with black hair and dark complexion.


    اسناد خانه ترینیتی آن زمان او را با قد 5 فوت و 8 اینچ، با موهای مشکی و چهره ای تیره توصیف می کند.

  • a small boy with blond hair and blue eyes


    پسر کوچکی با موهای بلوند و چشمان آبی

  • The couch is covered in cat hair.


    کاناپه با موهای گربه پوشیده شده است.

  • Pride all in her hair.


    غرور، همه در موهایش.

  • His hair was dishevelled, his beard had grown around his neck as if he had spent the past four months away from civilisation.


    موهایش ژولیده بود، ریشش دور گردنش بلند شده بود، انگار چهار ماه گذشته را دور از تمدن گذرانده باشد.

  • He scratched a bite on his arm and the little hairs bristled.


    لقمه ای روی بازویش خراشید و موهای کوچکش پریده بود.

  • Brandi has nice long hair.


    برندی موهای بلند خوبی دارد.

  • pubic hair


    موهای ناحیه تناسلی

  • Let him see the hand go through the hair as if combing the wetness out.


    اجازه دهید ببیند که دست از میان موها عبور می کند، انگار که رطوبت را از بین می برد.

example - مثال
  • She has long dark hair.


    او موهای تیره بلندی دارد.

  • brown/black/blonde/red/grey/white hair


    موهای قهوه ای / سیاه / بلوند / قرمز / خاکستری / سفید

  • straight/curly/wavy hair


    موهای صاف / مجعد / موج دار

  • to comb/brush your hair


    برای شانه کردن/برس زدن موهایتان

  • to wash/dye your hair


    برای شستن/رنگ کردن موهایتان

  • She often wears her hair loose.


    او اغلب موهایش را گشاد می کند.

  • I'll be down in a minute. I'm doing (= brushing, arranging, etc.) my hair.


    من یه دقیقه دیگه میام پایین می کنم (= برس کشیدن و مرتب کردن و غیره) موهام.

  • I'm having my hair cut this afternoon.


    امروز بعدازظهر موهایم را کوتاه می کنم.

  • He’s losing his hair (= becoming bald).


    او موهایش را از دست می دهد (= طاس شدن).

  • hair colour/loss


    رنگ / ریزش مو

  • a hair salon


    یک سالن مو

  • body/facial/pubic hair


    موهای بدن / صورت / ناحیه تناسلی

  • There's a hair in my soup.


    یک مو در سوپ من است.

  • The rug was covered with cat hairs.


    فرش با موهای گربه پوشیده شده بود.

  • She pushed a stray hair behind her ear.


    موی سرگردان را پشت گوشش هل داد.

  • dark-haired


    مو تیره

  • long-haired


    مو بلند

  • It’s about time you let your hair down and had some fun!


    وقت آن است که موهایتان را رها کنید و کمی لذت ببرید!


  • داستانی دلخراش که موهای شما را سیخ می کند

  • I haven't seen hide nor hair of her for a month.


    من یک ماه است که نه موی او را ندیده ام.

  • She listened to his confession without turning a hair.


    اعترافات او را بدون اینکه یک مو برگرداند گوش داد.

  • She's keeping very calm—anyone else would be tearing their hair out.


    او بسیار آرام است - هر کس دیگری موهایش را کنده است.

  • I felt like tearing my hair out in frustration.


    از ناراحتی می خواستم موهایم را پاره کنم.

  • He ran both hands through his thinning hair.


    هر دو دستش را لای موهای نازکش کشید.

  • Her blond hair fell over her eyes.


    موهای بلوندش روی چشمانش ریخته بود.

  • She had beautiful auburn hair.


    موهای قهوه ای زیبا داشت.

  • She had shoulder-length black hair.


    موهای مشکی تا شانه داشت.

  • a new shampoo for dull or dry hair


    شامپوی جدید برای موهای کدر یا خشک

  • His hair curls naturally.


    موهایش به طور طبیعی فر می شود.

  • His hair was tousled and he looked as if he'd just woken up.


    موهایش ژولیده بود و انگار تازه از خواب بیدار شده بود.

  • His hair was shaved close to his head.


    موهایش نزدیک سرش تراشیده شده بود.

synonyms - مترادف
  • locks


    قفل ها

  • tresses


    گیسوان

  • mane


    یال

  • curls


    فر

  • mop


    پاک کن

  • barnet


    بارنت

  • hairpiece


    مدل مو

  • postiche


    پستی

  • rug


    قالیچه


  • شوکه شدن


  • تعویض

  • toupee


    توپیه

  • wig


    كلاه گيس

  • cowlick


    گاوچران

  • fringe


    حاشیه


  • قفل کردن

  • strand


    رشته

  • tress


    تنش

  • tuft


    تافت

  • beard


    ریش

  • cilium


    گل مژه

  • eyebrow


    ابرو

  • eyelash


    مژه

  • fuzz


    فاز

  • moustacheUK


    سبیلUK

  • mustacheUS


    سبیل US

  • sideburn


    سوزش پهلو

  • vibrissa


    ویبریسا

  • villus


    پرز

  • whiskers


    سبیل ها

  • mop of hair


    تمیز کردن مو

antonyms - متضاد
  • mile


    مایل

  • country mile


    مایل کشور

  • long haul


    مسافت طولانی

لغت پیشنهادی

understates

لغت پیشنهادی

stickers

لغت پیشنهادی

drafters