describe
describe - توصیف کردن
verb - فعل
UK :
US :
غیر قابل توصیف
غیر توصیفی
توصیفی
به صورت توصیفی
برای بیان اینکه چیزی یا کسی با ذکر جزئیات در مورد آنها چگونه است
صحبت کردن یا نوشتن در مورد یک شخص، مکان، رویداد و غیره، تا نشان دهد که آنها چگونه هستند
to describe someone or something to someone. This phrase is more commonly used than describe in everyday spoken English
توصیف کردن کسی یا چیزی برای کسی این عبارت بیشتر از توصیف در زبان انگلیسی گفتاری روزمره استفاده می شود
توصیف کسی یا چیزی در یک نوشته
برای توصیف کسی یا چیزی به شیوه ای خاص
برای توصیف کسی یا چیزی با تأکید بر یک کیفیت یا ویژگی خاص در مورد آنها
to describe someone or something especially in a way that makes people believe something that is not true
توصیف کردن کسی یا چیزی، به ویژه به گونه ای که مردم چیزی را باور کنند که درست نیست
برای توصیف یک موقعیت، به طوری که مردم بتوانند یک ایده کلی از چگونگی آن بدست آورند
گفتن یا نوشتن که کسی یا چیزی چگونه است
اگر شکلی را توصیف میکنید، آن را میکشید یا در جهتی حرکت میکنید که از خط آن پیروی میکند
شناسایی یک گیاه یا حیوان به عنوان متعلق به یک نوع خاص و دادن یک نام علمی به آن
ارائه گزارش مکتوب یا گفتاری از نحوه انجام کاری یا اینکه شخص یا چیزی چگونه است
The need for time-cues to produce a body clock with a stable 24-hour period has already been described.
نیاز به نشانه های زمانی برای تولید ساعت بدن با دوره 24 ساعته پایدار قبلاً توضیح داده شده است.
پیاژه تغییر طرحواره ها را با تطبیق شرح داد و توضیح داد.
It would be impossible to list them all or to describe how at different times they have been better or worse.
فهرست کردن همه آنها یا توصیف اینکه چگونه در زمان های مختلف بهتر یا بدتر بوده اند غیرممکن است.
توصیف احساسم سخت است.
Our other project for this year - the Glenburrell bridge - was described in detail in the last Journal.
پروژه دیگر ما برای امسال - پل گلنبرل - در آخرین مجله به تفصیل شرح داده شد.
Many of the players to whom we spoke described in some detail their own experiences of playing when injured.
بسیاری از بازیکنانی که با آنها صحبت کردیم، تجربیات خود را از بازی در هنگام مصدومیت با جزئیات شرح دادند.
کارگزاری که ما توضیح دادیم فقط یک نمونه از یک شرکت متضاد با خودش است.
توصیف خودم سیاه پوست در شرایطی که بیشتر مردم چهره من را به اشتراک گذاشتند، پوچ بود.
Police described the attack as particularly violent.
پلیس این حمله را به ویژه خشونت آمیز توصیف کرد.
این داستان عامیانه ناواهو خلقت زمین را توصیف می کند.
سعی کردم این حس را برای دکترم تعریف کنم، اما او متوجه نشد.
آیا می توانید سعی کنید و مردی را که دیدید توصیف کنید؟
من همچنین سعی خواهم کرد توضیح دهم که چرا پس از یک دهه استفاده از مکینتاش، هنوز آن را هیجان انگیز می دانم.
چگونه خود را توصیف می کنید؟
بخش بعدی یافته های ما را به تفصیل شرح می دهد.
برای توصیف یک روش/فرآیند/وضعیت
می توانید او را برای من توصیف کنید؟
آنها دقیقاً آنچه را که اتفاق افتاده برای ما تعریف کردند.
این مرد قد بلند و تیره و حدودا 20 ساله بود.
او خود را به عنوان یک هنرمند معرفی می کند.
توضیح دهید که چگونه این کار را انجام دادید.
کلمات نمی توانند آنچه را که در آن لحظه احساس می کردم توصیف کنند.
شاهدان از مشاهده نورهای عجیب در آسمان توصیف کردند.
کوسه دایره ای را در اطراف دسته ماهی توصیف کرد.
جاده یک حلقه طولانی در اطراف شهر را توصیف می کند.
تصویر خانواده ای را نشان می دهد که دور میز آشپزخانه جمع شده اند.
این تصویر/عکس از یک خیابان شلوغ شهری است.
در پیشزمینه/پسزمینه، گروهی از معترضان را میبینیم.
در گوشه پایین سمت راست / گوشه بالا سمت چپ، یک کودک تنها نشسته است.
در سمت چپ / سمت راست / در وسط، کسی با یک بطری در دست ایستاده است.
در کارتون دو نفر را می بینیم که به تیتر یک روزنامه نگاه می کنند.
کاریکاتوریست مرد را به نمایندگی از یک تاجر معمولی ترسیم کرده است.
منطقه ای که من در آن بزرگ شدم به عنوان منطقه ای نیمه روستایی توصیف می شود.
او به اختصار آنچه را که اتفاق افتاده است توضیح داد.
او در ادامه توضیح می دهد که چگونه سزار با چاقو کشته شد.
او در ادامه نحوه ترور لینکلن را به وضوح توضیح می دهد.
ناظران وضعیت کشور را جدی توصیف کرده اند.
این پیراهن بهصورتهای مختلف بهصورت «صورتی»، «سالمون» و «رز» توصیف میشد.
زندگی روزمره آنها به تفصیل شرح داده شده است.
این فرآیند به طور کامل در بخش سوم کتاب توضیح داده شده است.
کلمات نمی توانند احساسات ما را در آن لحظه توصیف کنند.
جیم توسط همکارانش به عنوان غیر معمول توصیف شد.
وضعیت سیاسی کنونی ویتنام در فصل 8 توضیح داده شده است.
Production data were collected and analysed by methods previously described for Trial 1.
دادههای تولید با روشهایی که قبلاً برای آزمایش 1 توضیح داده شده بود، جمعآوری و تجزیه و تحلیل شدند.
ممکن است مهاجم خود را توصیف کنید؟
مربوط بودن
گزارش
chronicle
تاريخچه
recount
بازشماری
بیان
narrate
روایت کند
جزئیات
توضیح
نشان دادن
بگو
recite
از بر خواندن
catalogUS
کاتالوگ ایالات متحده
catalogueUK
کاتالوگ انگلستان
evoke
برانگیختن
حاضر
نمایندگی کند
چارت سازمانی
بحث و گفتگو
elucidate
روشن کردن
expound
توضیح دادن
impart
به اشتراک بگذارند
rehearse
تمرین کنید
راه افتاد
specify
مشخص كردن
از
conjure up
تجسم کردن
در کلمات قرار دهید
articulate
ادعا کردن
نظر دادن در مورد
برقراری ارتباط
becloud
ابری
befog
مه گرفتگی
befuddle
گیج کردن
censor
سانسور
cloak
شنل
ابر
complicate
پیچیده کردن
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
confuse
تحریف کردن
distort
پوشاندن
enshroud
جعل کردن
falsify
مغشوش
garble
پنهان شدن
ماسک
بد توصیف کردن
misdescribe
نادرست معرفی کنید
misrepresent
تحریف
misstate
درهم ریختن
muddle
گل آلود
muddy
مبهم
obfuscate
منحرف
obscure
کفن
pervert
کج کردن
shroud
سرکوب کردن
skew
پیچ - پیچیدن
suppress
پیچ و تاب
twist
سرپوش گذاشتن
warp
زیر پوشش نگه دارید
خودداری کنید
withhold