feature
feature - ویژگی
noun - اسم
UK :
US :
بخشی از چیزی که متوجه آن می شوید زیرا مهم، جالب یا معمولی به نظر می رسد
a piece of writing about a subject in a newspaper or a magazine or a special report on television or on the radio
نوشته ای درباره موضوعی در روزنامه یا مجله یا گزارش ویژه در تلویزیون یا رادیو
بخشی از صورت شخص، مانند چشم، بینی و غیره
بخشی از زمین، مخصوصاً بخشی که می توانید ببینید
فیلمی در حال نمایش در سینما
to include or show something as a special or important part of something or to be included as an important part
شامل کردن یا نشان دادن چیزی به عنوان بخش ویژه یا مهم چیزی، یا به عنوان یک بخش مهم درج شده است
برای نمایش فیلم، نمایش و غیره
یک کیفیت معمولی یا بخش مهمی از چیزی
قسمتی از ساختمان یا مساحت زمین
یکی از اجزای صورت کسی که وقتی به او نگاه می کنید متوجه می شوید
a special article in a newspaper or magazine or a part of a television or radio broadcast, that deals with a particular subject
مقاله ویژه در روزنامه یا مجله یا بخشی از پخش تلویزیونی یا رادیویی که به موضوع خاصی می پردازد.
فیلمی که معمولاً 90 دقیقه یا بیشتر است
شامل کردن کسی یا چیزی به عنوان یک بخش مهم
یک ویژگی یا بخش قابل توجه یا مهم
(in newspapers and magazines or on television) a special or important article or program esp. one that gives details about something that is not part of the main news
(در روزنامه ها و مجلات یا تلویزیون) یک مقاله یا برنامه خاص یا مهم، به ویژه. یکی که جزئیاتی را در مورد چیزی می دهد که بخشی از اخبار اصلی نیست
یک ویژگی نیز فیلم اصلی نمایش داده شده در یک برنامه فیلم است.
نشان دادن یا تبلیغ کسی یا چیزی به عنوان مهمترین یا بارزترین بخش
something that makes a product machine or system different and usually better than others of a similar type
چیزی که یک محصول، ماشین یا سیستم را متفاوت و معمولاً بهتر از سایر محصولات مشابه می کند
to include something as part of a product machine or system especially something that makes it better than others of a similar type
شامل چیزی به عنوان بخشی از یک محصول، ماشین یا سیستم، به ویژه چیزی که آن را بهتر از سایر موارد مشابه می کند
به عنوان بخشی از چیزی مانند برنامه، محاسبه و غیره گنجانده شود. شکل
That would justify the presence of horses on the frieze, since cavalry competitions were a feature of funerals for heroes.
از آنجایی که مسابقات سواره نظام یکی از ویژگی های مراسم تشییع جنازه قهرمانان بود، این امر حضور اسب ها را در فریز توجیه می کرد.
جذاب ترین ویژگی این هتل منظره باشکوه آن از کوه هود است.
چشمان او بهترین ویژگی اوست.
Information on employment is a central feature of this training course.
اطلاعات مربوط به اشتغال یکی از ویژگی های اصلی این دوره آموزشی است.
We shall also look at certain features of the learning environment of the departments which are of particular interest.
ما همچنین به ویژگیهای خاصی از محیط آموزشی دپارتمانها که مورد توجه خاص هستند نگاه خواهیم کرد.
با وجود تنوع ظاهری، بیشتر این شیوه ها دارای ویژگی های مشترک هستند.
طراحی پنجره نیز از ویژگی های بارز معماری گوتیک است.
On the contrary, features and limbs are perceived in isolation without relation as fragments rather than as part of a totality.
برعکس، ویژگیها و اندامها بهصورت مجزا و بدون ارتباط، بهعنوان تکهها و نه بهعنوان بخشی از یک کلیت درک میشوند.
او چهره ای کوچک با ویژگی های ظریف داشت.
فدرالیسم یکی از ویژگی های بسیار مهم سیاست آمریکا است.
Learning about landscape design you know - using natural features, hills or rivers or whatever - and improving on it.
با یادگیری در مورد طراحی منظر، می دانید - با استفاده از ویژگی های طبیعی، تپه ها یا رودخانه ها یا هر چیز دیگری - و بهبود در آن.
یکی از ویژگی های جالب شهر بازار قدیمی است.
geographical features
ویژگی های جغرافیایی
کار گروهی یکی از ویژگی های کلیدی برنامه آموزشی است.
من چند ویژگی جدید به وب سایت خود اضافه کرده ام.
new safety/security features
ویژگی های ایمنی/امنیتی جدید
تعدادی ویژگی خاص روی دیسک گنجانده شده است.
ویژگی اصلی جایزه در DVD مصاحبه طولانی با کارگردان است.
بارزترین ویژگی این آهنگ صدای ترومپت است.
یکی از ویژگی های بازخرید کننده (= چیز خوبی در مورد آن) این طرح هزینه پایین آن بود.
facial features
خصوصیات ظاهری
ویژگی های زیبای قوی او
چشمان او بارزترین ویژگی اوست.
در برنامه امروز یک ویژگی ویژه در مورد آموزش داریم.
در هر شماره مقاله های عمیقی وجود دارد.
او نویسنده داستان «Evening Standard» است.
هنگام انتخاب خودرو به چه ویژگی هایی توجه می کنید؟
The software has no particular distinguishing features.
نرم افزار هیچ ویژگی متمایز خاصی ندارد.
یکی از ویژگی هایی که همه مورچه خواران را مشخص می کند سرعت متابولیسم بسیار کند است.
یک ویژگی صفحه نمایش لمسی به بازدیدکنندگان اجازه می دهد تا اطلاعات مربوطه را فراخوانی کنند.
او مرا به اطراف دفاتر جدیدمان برد و به تمام ویژگی های برجسته اشاره کرد.
در حین صحبت استیونسون، تحقیر خود یک ویژگی تکراری است.
از ویژگی های خاص آن می توان به کیسه هوای سرنشین و سانروف برقی اشاره کرد.
این خانه بیشتر ویژگی های اصلی خود را حفظ کرده است.
این شبکه ویژگی های تعاملی را ارائه می دهد.
سایت مملو از ویژگی های تعاملی است.
این سایت چند ویژگی جالب داشت.
تاریخچه زندگی آنها ویژگی های مشترک بسیاری داشت.
این پیاده روی ها به یکی از ویژگی های همیشگی روزگار او تبدیل شد.
ما هر ماه ویژگی ها و عملکردهای جدیدی را اضافه می کنیم.
خودرویی با امکانات ایمنی داخلی جدید
ویژگی بارز اشعار او
کیفیت
صفت
مشخصه
ویژگی
جنبه
hallmark
انگ
trait
عامل
facet
علامت
نقطه
جزء
عنصر
نسبت دادن
جزئیات
attribution
خاص بودن
خصوصیات عجیب و غریب
شخصیت
particularity
تشکیل دهنده
peculiarity
خاص
مهر
constituent
علامت تجاری
تقوا
stamp
محبت
trademark
تشخیص
نشانگر
affection
عجیب و غریب
diagnostic
سمت
idiosyncrasy
marker
oddity
quirk