nose
nose - بینی
noun - اسم
UK :
US :
بخشی از صورت شخص یا حیوان که برای بوییدن یا تنفس استفاده می شود
قسمت جلویی نوک تیز هواپیما، موشک و غیره
بوی شراب یا تنباکو
اگر یک وسیله نقلیه، قایق و غیره به سمت جلو حرکت کند، یا اگر آن را به سمت جلو بچرخانید، به آرامی به جلو حرکت می کند
قسمتی از صورت که از بالای دهان بیرون می آید و از طریق آن نفس می کشید و بو می کنید
بوی خاص یک شراب
جلوی یک وسیله نقلیه، به ویژه یک هواپیما
to look around or search in order to discover something especially something that other people do not want you to find
نگاه کردن به اطراف یا جستجو برای کشف چیزی، به ویژه چیزی که دیگران نمی خواهند شما پیدا کنید
به (ساختن وسیله نقلیه) آهسته و با دقت به جلو حرکت کند
قسمتی از صورت بالای دهان که شخص یا حیوان از طریق آن نفس می کشد و بو می دهد
جلوی یک وسیله نقلیه، به ویژه یک هواپیما یا فضاپیما
to look around or search in order to discover something esp. something that other people do not want you to find
نگاه کردن به اطراف یا جستجو برای کشف چیزی، به ویژه. چیزی که دیگران نمی خواهند شما پیدا کنید
به آرامی و با دقت به جلو حرکت کنید
کسانی که این ریسک را می کنند بینی خونی خواهند داشت.
سگ ما بینی بسیار خوبی دارد، می دانید.
او به او لبخند زد، اما او بینی خود را در آبجوش فرو کرد.
Fogarty avoided fistfights, but when they were unavoidable he packed his nose with the cotton he always carried.
فوگارتی از مشتبازیها اجتناب میکرد، اما زمانی که آنها اجتنابناپذیر بود، بینیاش را با پنبهای که همیشه حمل میکرد پر میکرد.
چمباتمه زد، دستش را روی زمین خاکی کشید و دستش را روی بینی اش گذاشت.
آقای تیلور به بیمارستان عمومی میدلزبورو منتقل شد و در آنجا هفت بخیه از بینی خود گرفت.
وقتی هرناندز به طور تصادفی به او ضربه زد، بینی ریپکن شکست.
او به وضوح بینی تیز و ریش تیره من را در نوری مطلوب تر از ستاره های ستاره می دید.
مانند بسیاری از عرشه های مدرن، دماغه دو سوراخ شده است: 5 ¼ یا 5¾ اینچ.
وقتی وارد شدیم برای فرود، دماغه هواپیما فرو رفت.
چشمان تیره و بینی باریک و درازی داشت.
در درگیری بینی اش شکست.
بینی اش را با نفرت چروک کرد.
دماغش را به پنجره فشار داد.
سعی کنید از طریق بینی نفس بکشید.
دماغش را دمید (= با دمیدن شدید در دستمال پاک کرد).
مسدود شدن / آبریزش بینی
بینی خود را بردارید! (= پاک کردن کثیفی از آن با انگشت)
وقتی از کنار سطل های متعفن رد می شد دماغش را نگه داشت.
او دماغش را گرفت و به هر حال به این لایحه رای داد.
عینکش را از روی پل بینی (= قسمت سخت نزدیک بالا) بالا برد.
red-nosed
بینی قرمز
large-nosed
بینی بزرگ
آشکارسازهای حرارتی در دماغه موشک تعبیه شده است.
او بهعنوان یک روزنامهنگار، همیشه حوصله یک داستان خوب را داشته است.
سگی با بینی خوب
بینی های خوب همیشه بوی دعوا را می دهد.
این Cote de Beaune بینی خوبی دارد، با رایحه زردآلو و کشمش.
او اولین مسابقه خود را با بینی شکست داد اما در سه مسابقه بعدی پیروز شد.
Glen's Diamond با یک دماغه از برنده ۱۱–۴ برنده اعلام شد.
گاراژ یک مایل جلوتر از تپه است - فقط بینی خود را دنبال کنید.
ما باید در انتخابات به او دماغ خونی بدهیم.
رای دهندگان در انتخابات محلی بینی خون آلود دولت را دادند.
او همیشه بینی خود را در یک کتاب دارد.
پیتر همیشه بینی خود را در یک کتاب دارد.
من یک بینی گرد می کنم و ببینم چه چیزی می توانم پیدا کنم.
از زمان خروج از زندان، او توانسته بینی خود را تمیز نگه دارد.
افرادی که در آن منطقه زندگی می کنند تمایل دارند به همسایه های فقیرتر خود از پایین بینی خود نگاه کنند.
آنها تمایل دارند به افرادی که ماشین های کوچک رانندگی می کنند از پایین بینی خود نگاه کنند.
ترافیک تا کیلومترها از دماغه تا دم بود.
بودجه باید به هدف 136 میلیارد دلاری برسد.
snout
پوزه
proboscis
پروبوسیس
schnozzle
schnozzle
beak
منقار
neb
نب
snoot
schnoz
schnoz
schnozz
schnozz
مخدوش کردن
conk
صدای بلند
honker
نازل
nozzle
بو دهنده
smeller
تنه
muzzle
صورت حساب
trunk
هوتر
دزدیدن
hooter
معتاد
snitch
براکت
sniffer
بوق زدن
bracket
آدنوئیدها
bugle
شیپور
adenoids
نارس
horn
سوراخ های بینی
nares
عطسه کن
nostrils
اسنفر
sneezer
نجوا کردن
snuffer
اعصاب بویایی
whiffer
دهان
olfactory nerves
آرواره ها
ماو
jaws
maw