nose

base info - اطلاعات اولیه

nose - بینی

noun - اسم

/nəʊz/

UK :

/nəʊz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [nose] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She had dark eyes and a long narrow nose.


    چشمان تیره و بینی باریک و درازی داشت.

  • He broke his nose in the fight.


    در درگیری بینی اش شکست.

  • She wrinkled her nose in disgust.


    بینی اش را با نفرت چروک کرد.

  • He pressed his nose up against the window.


    دماغش را به پنجره فشار داد.


  • سعی کنید از طریق بینی نفس بکشید.

  • He blew his nose (= cleared it by blowing strongly into a handkerchief).


    دماغش را دمید (= با دمیدن شدید در دستمال پاک کرد).

  • a blocked/runny nose


    مسدود شدن / آبریزش بینی

  • Stop picking your nose! (= removing dirt from it with your finger)


    بینی خود را بردارید! (= پاک کردن کثیفی از آن با انگشت)

  • He held his nose as he passed the stinking dustbins.


    وقتی از کنار سطل های متعفن رد می شد دماغش را نگه داشت.

  • He held his nose and voted for the bill anyway.


    او دماغش را گرفت و به هر حال به این لایحه رای داد.

  • He pushed his glasses up the bridge of his nose (= the hard part near the top).


    عینکش را از روی پل بینی (= قسمت سخت نزدیک بالا) بالا برد.

  • red-nosed


    بینی قرمز

  • large-nosed


    بینی بزرگ

  • Heat detectors are fitted in the nose of the missile.


    آشکارسازهای حرارتی در دماغه موشک تعبیه شده است.

  • As a journalist she has always had a nose for a good story.


    او به‌عنوان یک روزنامه‌نگار، همیشه حوصله یک داستان خوب را داشته است.


  • سگی با بینی خوب

  • Good noses can always smell a fight brewing.


    بینی های خوب همیشه بوی دعوا را می دهد.

  • This Cote de Beaune has a good nose with apricot and raisin aromas.


    این Cote de Beaune بینی خوبی دارد، با رایحه زردآلو و کشمش.


  • او اولین مسابقه خود را با بینی شکست داد اما در سه مسابقه بعدی پیروز شد.

  • Glen's Diamond was declared the winner by a nose from the 11–4 favourite.


    Glen's Diamond با یک دماغه از برنده ۱۱–۴ برنده اعلام شد.

  • The garage is a mile ahead up the hill—just follow your nose.


    گاراژ یک مایل جلوتر از تپه است - فقط بینی خود را دنبال کنید.

  • We have to give him a bloody nose in the election.


    ما باید در انتخابات به او دماغ خونی بدهیم.

  • Voters gave the government a bloody nose in the local elections.


    رای دهندگان در انتخابات محلی بینی خون آلود دولت را دادند.

  • She always has her nose in a book.


    او همیشه بینی خود را در یک کتاب دارد.

  • Peter always has his nose in a book.


    پیتر همیشه بینی خود را در یک کتاب دارد.

  • I’ll have a nose round and see what I can find.


    من یک بینی گرد می کنم و ببینم چه چیزی می توانم پیدا کنم.

  • Since leaving prison he's managed to keep his nose clean.


    از زمان خروج از زندان، او توانسته بینی خود را تمیز نگه دارد.

  • People who live in that area tend to look down their noses at their poorer neighbours.


    افرادی که در آن منطقه زندگی می کنند تمایل دارند به همسایه های فقیرتر خود از پایین بینی خود نگاه کنند.


  • آنها تمایل دارند به افرادی که ماشین های کوچک رانندگی می کنند از پایین بینی خود نگاه کنند.

  • The traffic was nose to tail for miles.


    ترافیک تا کیلومترها از دماغه تا دم بود.


  • بودجه باید به هدف 136 میلیارد دلاری برسد.

synonyms - مترادف
  • snout


    پوزه

  • proboscis


    پروبوسیس

  • schnozzle


    schnozzle

  • beak


    منقار

  • neb


    نب

  • snoot


    schnoz

  • schnoz


    schnozz

  • schnozz


    مخدوش کردن

  • conk


    صدای بلند

  • honker


    نازل

  • nozzle


    بو دهنده

  • smeller


    تنه

  • muzzle


    صورت حساب

  • trunk


    هوتر


  • دزدیدن

  • hooter


    معتاد

  • snitch


    براکت

  • sniffer


    بوق زدن

  • bracket


    آدنوئیدها

  • bugle


    شیپور

  • adenoids


    نارس

  • horn


    سوراخ های بینی

  • nares


    عطسه کن

  • nostrils


    اسنفر

  • sneezer


    نجوا کردن

  • snuffer


    اعصاب بویایی

  • whiffer


    دهان

  • olfactory nerves


    آرواره ها


  • ماو

  • jaws


  • maw


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

dedication

لغت پیشنهادی

agitated

لغت پیشنهادی

aseptic