journalist
journalist - روزنامه نگار
noun - اسم
UK :
US :
کسی که گزارش های خبری برای روزنامه ها، مجلات، تلویزیون یا رادیو می نویسد
کسی که برای یک روزنامه یا مجله می نویسد
someone whose job is to find out about news stories and ask questions for a newspaper television or radio company etc
کسی که کارش اطلاع از اخبار و پرسیدن سوال برای یک شرکت روزنامه، تلویزیون یا رادیو و غیره است
someone who writes news articles or does reports about a particular subject especially a serious one for a newspaper or news organization
کسی که برای یک روزنامه یا سازمان خبری مقالات خبری می نویسد یا در مورد موضوعی خاص، به ویژه موضوعی جدی، گزارش می نویسد
someone who writes articles, especially about a particular subject that appear regularly in a newspaper or magazine
کسی که مقاله می نویسد، به ویژه در مورد یک موضوع خاص، که به طور منظم در یک روزنامه یا مجله منتشر می شود
کلمه ای ناپسند برای یک روزنامه نگار، به ویژه روزنامه نگاری که کارش از کیفیت پایینی برخوردار است
یک کلمه کلی برای کسی که برای یک روزنامه کار می کند، به ویژه یک خبرنگار یا سردبیر
روزنامه ها و روزنامه نگاران به طور کلی
the British press. This phrase comes from the street in London, where many newspapers used to have their offices
مطبوعات بریتانیا این عبارت از خیابانی در لندن می آید، جایی که بسیاری از روزنامه ها قبلاً دفاتر خود را داشتند
a person who writes news stories or articles for a newspaper or magazine or broadcasts them on radio or television
شخصی که برای روزنامه یا مجله ای داستان یا مقاله می نویسد یا از رادیو یا تلویزیون پخش می کند
someone who collects and writes news stories and articles for newspapers, magazines, radio and television
کسی که داستان ها و مقالات خبری را برای روزنامه ها، مجلات، رادیو و تلویزیون جمع آوری و می نویسد
او به عنوان روزنامه نگار در مجله مک کلور کار می کرد و آن را رها کرد تا بنویسد.
او به عنوان روزنامه نگار در نیویورک تایمز کار می کرد.
اما اگر به یک روزنامه نگار بگویند، به دنیا می گویند که چقدر مهم هستند.
That's the message to come from a new book on Highgrove co-written by the Prince and environmental journalist Charles Clover.
این پیامی است که از کتاب جدیدی در مورد هایگرو که توسط شاهزاده و روزنامه نگار محیط زیست، چارلز کلاور نوشته شده است، می آید.
یک روزنامه نگار باتجربه این احساس را دارد که احتمالاً در مورد یک مطلب مرتبط است.
لی یکی از پردرآمدترین روزنامه نگاران مالی در کشور است.
به همه خبرنگاران خارجی گفته شده است که هر چه زودتر منطقه جنگی را ترک کنند.
پدرم از روزنامه نگاران متنفر بود - به هیچ یک از آنها اعتماد نداشت.
An investigations unit would be set up in London, staffed by reputable heavyweight journalists he had already selected.
یک واحد تحقیقاتی در لندن تشکیل خواهد شد که کارکنان آن را روزنامه نگاران معتبر سنگین وزنی که او قبلاً انتخاب کرده بود، تشکیل می داد.
The returning journalist rarely is identified.
روزنامه نگار بازگشته به ندرت شناسایی می شود.
پس از بازنشستگی از فوتبال، روزنامه نگار ورزشی روزنامه روزنامه شد.
Some of the journalists had already left; others had settled down to the serious business of getting drunk.
برخی از روزنامه نگاران قبلاً رفته بودند. برخی دیگر به کار جدی مست شدن روی آورده بودند.
Regular perusal will make clear which journalists might be most sympathetic to your particular style.
مطالعه منظم مشخص می کند که کدام روزنامه نگاران ممکن است بیشتر با سبک خاص شما موافق باشند.
a freelance journalist
یک روزنامه نگار آزاد
She's an investigative journalist with a French newspaper.
او یک روزنامه نگار تحقیقی در یک روزنامه فرانسوی است.
وزیر به خبرنگاران گفت که قرار نیست استعفا دهد.
به او هشدار داده شد که در مورد این ماجرا با خبرنگاران صحبت نکند.
او بیش از سه دهه تجربه به عنوان روزنامهنگار رادیو و تلویزیون داشته است.
a freelance political journalist
یک روزنامه نگار سیاسی آزاد
a TV journalist
یک خبرنگار تلویزیونی
a Mexican journalist
یک روزنامه نگار مکزیکی
خبرنگار
خبرساز
newsman
مسئول مطبوعات
pressman
نویسنده
گوینده خبر
newscaster
مقالهنویس
columnist
روزنامه نگار
newspaperman
newshound
newspaperwoman
پخش کننده
newshound
زن خبر
broadcaster
روزنامه
newswoman
گوینده
journo
مشارکت کننده
announcer
مفسر
contributor
هکت
commentator
رشته
hackette
کاتب
newsperson
هک کردن
stringer
لگمن
scribe
سیم کش
hack
جاسوس
legman
تیرانداز
wireman
خبردار
intelligencer
ویرایشگر
roundsman
بازبین
newsy
شست شکن
نیوشاک
reviewer
عکاس خبرنگار
thumbsucker
newshawk
photojournalist
nonauthor
غیر نویسنده
خواننده
