reporter
reporter - خبرنگار
noun - اسم
UK :
US :
someone whose job is to write about news events for a newspaper or to tell people about them on television or on the radio
کسی که کارش نوشتن در مورد رویدادهای خبری برای یک روزنامه، یا گفتن آنها در تلویزیون یا رادیو به مردم است
a person whose job is to discover information about news events and describe them for a newspaper or magazine or for radio or television
شخصی که کارش کشف اطلاعات در مورد رویدادهای خبری و توصیف آنها برای یک روزنامه یا مجله یا برای رادیو یا تلویزیون است.
An Examiner reporter explored the store Monday and found dusty shelves, half-stocked produce stands and a dark interior.
خبرنگار اگزمینر روز دوشنبه فروشگاه را کاوش کرد و قفسه های گرد و غباری، غرفه های نیمه انبار و فضای داخلی تاریک پیدا کرد.
او به عنوان گزارشگر جوان برای برنامه امروز کار می کند.
او به عنوان خبرنگار جوان در یک روزنامه محلی کار می کند.
Eleven years later I worked with him as a local newspaper reporter when he was a club manager at Ayr United.
یازده سال بعد، زمانی که او یک مدیر باشگاه در آیر یونایتد بود، به عنوان گزارشگر روزنامه محلی با او کار کردم.
انبوهی از خبرنگاران تمام شب بیرون از خانه منتظر بودند.
جمعی از خبرنگاران
خبرنگاران چاپ می دانند که داستان های آنها شانس بیشتری برای قرار گرفتن در صفحه اول دارد.
The hearing was to determine if the reporter Jennifer Lenhart, should be forced to reveal her confidential sources.
این جلسه برای تعیین این بود که آیا گزارشگر، جنیفر لنهارت، باید مجبور شود که منابع محرمانه خود را فاش کند یا خیر.
They cited internal government guidelines against talking to reporters without prior approval of agency public affairs officers.
آنها به دستورالعمل های داخلی دولت در مورد صحبت با خبرنگاران بدون تأیید قبلی افسران امور عمومی آژانس اشاره کردند.
اما گاززا پس از آن به خبرنگاران گفت که از شکست تیمش ناامید شده است.
They told reporters that they were protesting at a police attack on the demonstrators at the Guildhall.
آنها به خبرنگاران گفتند که به حمله پلیس به تظاهرکنندگان در گیلدهال اعتراض کردند.
او قبلاً به عنوان گزارشگر تلویزیون در لس آنجلس کار می کرد.
او به خبرنگاران منتظر گفت: «ما به مرحله حساسی در مذاکرات رسیدهایم.
یک خبرنگار تماشاگر تحت تأثیر قرار نگرفت.
او این ماجرا را در اختیار یک خبرنگار خبری قرار داد.
او کار خود را به عنوان خبرنگار روزنامه در نیویورک آغاز کرد.
او به عنوان گزارشگر تحقیقی برای یک روزنامه ملی کار می کرد.
یک خبرنگار از نیویورک تایمز
گزارشگر استخر مامور پوشش این رویداد شد.
به ما هشدار داده شد که با خبرنگاران صحبت نکنیم.
یک خبرنگار تجاری در بزرگترین روزنامه فنلاند
یک خبرنگار چاپی از واشنگتن پست
گزارشگر ورزشی برای یک روزنامه بزرگ
یک خبرنگار کارکنان برای یک مقاله اصلی
یک خبرنگار جاسازی شده با تیم رزمی
او از 13 سالگی می خواست گزارشگر تلویزیون شود.
خبرنگار ضرب و شتم یک روزنامه برجسته مالی
گزارشگر ارشد دیلی هرالد
او قبلاً به عنوان گزارشگر جانبی برای Super Bowl کار می کرد.
روزنامه نگار
خبرنگار
newsman
خبرساز
columnist
مقالهنویس
newscaster
گوینده خبر
newshound
newshound
تحلیلگر
anchor
لنگر
broadcaster
پخش کننده
ویرایشگر
journo
روزنامه
newspaperman
زن خبر
newswoman
خبرنویس
newswriter
ارائه کننده
presenter
مسئول مطبوعات
pressman
کاتب
scribe
نویسنده
گوینده
announcer
جاسوس
intelligencer
لگمن
legman
عکاس خبرنگار
newsperson
مدرس
photojournalist
سیم کش
scrivener
هک کردن
wireman
ساق پا
anchorperson
نیوشاک
hack
تیرانداز
legperson
newshawk
newspaperwoman
roundsman
listener
شنونده
حضار
