chance

base info - اطلاعات اولیه

chance - شانس. فرصت

noun - اسم

/tʃæns/

UK :

/tʃɑːns/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [chance] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She only has a slim chance of passing the exam.


    او فقط شانس کمی برای قبولی در امتحان دارد.

  • Is there any chance of getting tickets for tonight?


    آیا شانسی برای گرفتن بلیط برای امشب وجود دارد؟

  • There's a good chance that he'll be back in time.


    این احتمال وجود دارد که او به زمان بازگردد.


  • هیچ شانسی وجود ندارد که او نظر خود را تغییر دهد.


  • چه شانسی وجود دارد که کسی زنده پیدا شود؟

  • There is little chance of that happening.


    احتمال کمی برای این اتفاق وجود دارد.

  • The operation has a fifty-fifty chance of success.


    عملیات پنجاه و پنجاه شانس موفقیت دارد.

  • Nowadays a premature baby has a very good chance of survival.


    امروزه یک نوزاد نارس شانس بسیار خوبی برای زنده ماندن دارد.

  • Not wearing a helmet could increase your chance of injury.


    استفاده نکردن از کلاه ایمنی می تواند احتمال آسیب دیدگی شما را افزایش دهد.

  • The Met Office said there was an 80 per cent chance of severe weather.


    اداره هواشناسی اعلام کرد 80 درصد احتمال آب و هوای شدید وجود دارد.

  • Now that he's met the love of his life he finally has a chance at real happiness.


    اکنون که او با عشق زندگی خود آشنا شده است، در نهایت فرصتی برای خوشبختی واقعی دارد.

  • We believe the plan has a good chance for success.


    ما معتقدیم این طرح شانس خوبی برای موفقیت دارد.

  • They are the one team with a chance of beating us.


    آنها تنها تیمی هستند که شانس شکست ما را دارند.

  • an outside chance (= a very small one)


    یک شانس بیرونی (= یک شانس بسیار کوچک)

  • The chances are a million to one against being struck by lightning.


    احتمال برخورد با صاعقه یک میلیون به یک است.

  • It was the chance she had been waiting for.


    این فرصتی بود که او منتظرش بود.

  • Jeff deceived me once already—I won't give him a second chance.


    جف قبلاً یک بار من را فریب داده است - من به او فرصت دومی نمی دهم.

  • This is your big chance (= opportunity for success).


    این شانس بزرگ شماست (= فرصت موفقیت).


  • امسال دیگر فرصتی برای تعطیلات نخواهیم داشت.

  • Please give me a chance to explain.


    لطفاً به من فرصت توضیح دهید.

  • You'll have the chance to ask questions at the end.


    در پایان این فرصت را خواهید داشت که سؤال بپرسید.

  • The team missed their chance to win the cup.


    این تیم شانس خود را برای قهرمانی از دست داد.


  • امشب آخرین فرصت شما برای تماشای این نمایش در تئاتر محلی است.

  • He jumped at the chance to go back to Australia.


    او از فرصت بازگشت به استرالیا استفاده کرد.

  • He realized that this might be his only chance to save himself.


    او متوجه شد که این تنها شانس او ​​برای نجات خود است.

  • There will be a chance for parents to look around the school.


    فرصتی برای والدین وجود خواهد داشت که به اطراف مدرسه نگاه کنند.

  • When installing electrical equipment don't take any chances. A mistake could kill.


    هنگام نصب تجهیزات الکتریکی هیچ گونه شانسی را در نظر نگیرید. یک اشتباه می تواند بکشد.

  • The car might break down but that's a chance we'll have to take.


    ماشین ممکن است خراب شود اما این فرصتی است که باید از آن استفاده کنیم.

  • The producers didn't want to take a chance on an unknown actor.


    تهیه کنندگان نمی خواستند شانس یک بازیگر ناشناس را بگیرند.

  • The police were taking no chances with the protesters.


    پلیس هیچ شانسی با معترضان نداشت.

  • I met her by chance (= without planning to) at the airport.


    من او را به طور تصادفی (= بدون برنامه ریزی) در فرودگاه ملاقات کردم.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • inopportunity


    بی فرصتی


  • کمبود فرصت

لغت پیشنهادی

tonic

لغت پیشنهادی

dishing

لغت پیشنهادی

stretches