prospect
prospect - چشم انداز
noun - اسم
UK :
US :
احتمال اینکه اتفاقی بیفتد
a particular event which will probably or definitely happen in the future – used especially when you want to talk about how you feel about it
یک رویداد خاص که احتمالاً یا قطعاً در آینده اتفاق میافتد - مخصوصاً زمانی استفاده میشود که میخواهید درباره احساس خود درباره آن صحبت کنید
یک فرد، شغل، برنامه و غیره که شانس موفقیت خوبی در آینده دارد
نمایی از یک منطقه وسیع از زمین، به ویژه از یک مکان مرتفع
برای بررسی یک منطقه از زمین یا آب، به منظور یافتن طلا، نقره، نفت و غیره
به دنبال چیزی، به خصوص فرصت های تجاری
این احتمال وجود دارد که چیزی که امیدوارید به زودی اتفاق بیفتد
شانس موفقیت در آینده
چیزی که ممکن است یا احتمال وقوع آن در آینده وجود دارد
کسی که هنوز مشتری نیست، اما ممکن است در آینده مشتری شود
احتمال اینکه اتفاق خوبی در آینده بیفتد
امکان موفقیت به خصوص در کار
ایده چیزی که در آینده اتفاق خواهد افتاد یا ممکن است رخ دهد
شخصی که ممکن است برای مثال به عنوان کارمند انتخاب شود
نمای خوبی از یک زمین بزرگ یا یک شهر
برای جستجوی طلا، نفت یا سایر مواد با ارزش در سطح یا زیر سطح زمین
احتمال یا احتمال اینکه اتفاقی بیفتد
احتمال اینکه در آینده اتفاقی بیفتد، به خصوص اتفاق خوبی
امکان موفقیت در آینده
احتمال دارد در آینده اتفاق بیفتد
این واقعیت که ممکن است اتفاقی در آینده بیفتد یا اتفاق بیفتد
یک مشتری احتمالی آینده
شخصی که ممکن است به عنوان کارمند انتخاب شود
کسی یا چیزی که احتمالاً در آینده موفق خواهد شد
برای جستجوی طلا، نفت یا سایر مواد ارزشمند در سطح یا زیر سطح زمین
تلاش برای دستیابی، ایجاد یا یافتن چیزی
چشم انداز حل و فصل صلح در منطقه در حال حاضر چندان امیدوار کننده نیست.
امیدوارم هرگز مجبور به عمل مغزی نشم - این باید یک چشم انداز وحشتناک باشد.
چشم انداز شغلی خود را چگونه می بینید؟
در چشم انداز دور، من به شدت منتظر آنها هستم، به عنوان فاصله ای از روال یکنواخت و تنهایی نوشتن.
In distant prospect I look forward to them greatly, as a break from the monotonous, lonely routine of writing.
هیچ چشم انداز فوری صلح وجود ندارد.
آنها با چشم انداز شکست در انتخابات مواجه شدند.
شواهد کافی برای دورنمای واقعی محکومیت وجود نداشت.
این اقدامی است که دورنمای نبرد تصاحب شرکت هواپیمایی را افزایش می دهد.
خانواده او مجبورند با دورنمای غیر محتمل پیدا کردن او کنار بیایند.
این احتمال وجود دارد که بدهی های او پرداخت شود.
حضور در نیمه نهایی در آینده نزدیک است (=احتمال رخ دادن).
یک چشم انداز هیجان انگیز
سفر به تنهایی در سراسر جهان یک چشم انداز دلهره آور است.
قلبش از احتمال ازدواج با مردی که از او متنفر بود، غرق شد.
چشم انداز پدر شدن او را با نگرانی پر کرد.
من از احتمال اشتراک در یک دفتر لذت نمی برم.
من از احتمال پیوستن به تیم بسیار هیجان زده هستم.
good job/employment/career prospects
شغل/اشتغال/چشم انداز شغلی خوب
صنایع با چشم انداز رشد عالی
در 25 سالگی او یک موسیقیدان بیکار و بدون چشم انداز بود.
چشم انداز بلندمدت اقتصاد بهبود یافته است.
جنگ چشم انداز آینده رشد اقتصادی را تضعیف می کند.
چشم انداز موفقیت آنها ناچیز است.
چشم انداز ارتقاء در این شغل چیست؟
ما نسبت به آینده این شرکت بسیار خوشبین هستیم.
او یکی از بهترین شانس های کانادا برای کسب مدال طلا است.
فهرستی از چشم اندازهای داغ جدید در صحنه ادبی
چشم انداز لذت بخش دریاچه
چشم انداز کمی برای بهبود وضعیت آب و هوا وجود دارد.
تحولات عمده ای در انتظار این شرکت است.
کسب صلاحیت های مناسب، چشم انداز شغلی شما را افزایش می دهد.
چشم انداز اشتغال آنها نسبت به سال گذشته بهتر به نظر می رسد.
این موقعیت یک حقوق اولیه خوب و چشم انداز ارتقاء عالی ارائه می دهد.
آیا چشم اندازی برای بهبود آب و هوا وجود دارد؟
به نظر می رسد دورنمای کمی برای پایان مناقشه وجود دارد.
انتظار
likelihood
احتمال
anticipation
پیش بینی
شانس. فرصت
امید
شانس
امکان پذیری
وعده
probability
توقع، انتظار
expectance
خطر
expectancy
رویا
likeliness
ترس
مراقب باش
فرض
محاسبه
hazard
افتتاح
lookout
در کارت ها
presumption
آهن در آتش
calculation
قابل تصور
forecast
قابل قبول بودن
چشم انداز
احتمالی
مسئولیت
chances
feasibility
conceivability
plausibility
outlook
contingency
liability
hopelessness
ناامیدی
impossibility
غیرممکن
unlikelihood
بعید
unfeasibility
غیرممکن بودن
implausibility
غیر قابل قبول بودن
impracticability
غیر عملی بودن
inconceivability
غیرقابل تصور
impracticality
مسخره بودن
ridiculousness
دست نیافتنی
unattainability
نامعقول بودن
unreasonableness
غیر قابل اجرا بودن
unworkability