than

base info - اطلاعات اولیه

than - نسبت به. تا

preposition, conjunction - حرف اضافه، حرف ربط

/ðən/

UK :

/ðən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [than] در گوگل
description - توضیح
  • used when comparing two things, people situations etc


    هنگام مقایسه دو چیز، افراد، موقعیت ها و غیره استفاده می شود


  • برای پیوستن به دو بخش مقایسه استفاده می شود

  • used with more or less to compare numbers or amounts


    برای مقایسه اعداد یا مقادیر با بیشتر یا کمتر استفاده می شود

  • Than is used with more or less to compare numbers or amounts


    Th با بیشتر یا کمتر برای مقایسه اعداد یا مقادیر استفاده می شود

  • You carry it - you're stronger than I am.


    تو آن را حمل می کنی - تو قوی تر از من هستی.

  • It's a nice car but it costs more than we want to pay.


    ماشین خوبی است، اما هزینه آن بیشتر از آن چیزی است که می خواهیم بپردازیم.

example - مثال
  • I'm older than her.


    من از او بزرگتر هستم.

  • There was more milk in it than coffee.


    شیر در آن بیشتر از قهوه بود.

  • He loves me more than you do.


    او مرا بیشتر از تو دوست دارد.

  • It was much better than I'd expected.


    خیلی بهتر از چیزی بود که انتظار داشتم.

  • You should know better than to behave like that.


    بهتر از این که اینطور رفتار کنی باید بدونی.

  • I'd rather email than phone if that's OK by you.


    من ایمیل را ترجیح می دهم تا تلفن، اگر از طرف شما خوب است.

  • It never takes more than an hour.


    هرگز بیش از یک ساعت طول نمی کشد.

  • It's less than a mile to the beach.


    کمتر از یک مایل تا ساحل فاصله دارد.

  • There were fewer than twenty people there.


    کمتر از بیست نفر آنجا بودند.

  • No sooner had I sat down than there was a loud knock on the door.


    به محض اینکه نشستم صدای محکمی به در زد.

  • Hardly had we arrived than the problems started.


    به سختی از شروع مشکلات رسیده بودیم.

  • I don't know any French people other than you.


    من هیچ فرانسوی دیگری را جز شما نمی شناسم.

  • We're going away in June but other than that I'll be here all summer.


    ما در ژوئن می‌رویم، اما به غیر از آن، تمام تابستان اینجا خواهم بود.

  • I have never known him to behave other than selfishly.


    من هرگز او را به رفتاری غیر از خودخواهی نشناختم.

  • My son is a lot taller than my daughter.


    پسر من از دخترم خیلی بلندتره

  • You always walk faster than I do!


    تو همیشه تندتر از من راه میری!

  • You're earlier than usual.


    تو زودتر از حد معمولی

  • I spent more than I intended to.


    من بیشتر از آنچه در نظر داشتم خرج کردم.

  • It cost less than I expected.


    هزینه اش کمتر از چیزی بود که انتظار داشتم.

  • My brother’s older than you.


    برادر من از تو بزرگتر است

  • You’re earlier than usual.


    شما زودتر از حد معمول هستید

  • He wrote more than 20 books.


    او بیش از 20 کتاب نوشت.

  • He spent less than a year there.


    کمتر از یک سال در آنجا گذراند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

blob

لغت پیشنهادی

positioned

لغت پیشنهادی

chocolates