son
son - فرزند پسر
noun - اسم
UK :
US :
فرزند پسر کسی
توسط یک فرد مسن به عنوان راهی برای خطاب به یک پسر یا مرد جوان استفاده می شود
یک مرد، به ویژه یک مرد مشهور، از یک مکان یا کشور خاص
فرزند پسر شما
به عنوان یک فرم غیررسمی خطاب توسط یک مرد به یک پسر استفاده می شود
مردی که در مکانی خاص به دنیا آمده است
فرزند پسر در رابطه با والدینش
کسب و کار خانوادگی اکنون توسط پسر بزرگ اندرسون تصاحب شده است.
سوفی روزی ازدواج خواهد کرد و شاید پسرانش را نزد تو بفرستد.
او خیلی دوست داشت از جنگ دیگری با پسرش جلوگیری کند.
پسرش قبلاً در تگزاس کار می کرد.
چهره دو پدر و مادر بر روی پسر 13 ساله آنها که فردا می میرد خم شد.
پسر ما جیمی پنج ساله است.
ما دو پسر نوجوان داریم.
بنابراین دمتر از دموفون، پسری که متانیرا برای سلئوس خردمند به دنیا آورده بود، شیر داد.
پسر چهار ساله آنها
نوجوان / پسر بزرگ من
پسر جوان / نوزاد او
ما دو پسر و یک دختر داریم.
آنها سه پسر بزرگ دارند.
در ژانویه 1816 او پسری به نام ویلیام به دنیا آورد.
از او یک پسر به نام کریستوفر به یادگار مانده است.
تولد / مرگ یک پسر
او پسر یک استاد دانشگاه آکسفورد است.
او برای من مثل یک پسر بود.
Maine & Sons, Grocers (= نام یک شرکت روی یک تابلو)
خب پسرم چطور میتونم کمکت کنم؟
یکی از مشهورترین پسران فرانسه
پسر بومی فیلادلفیا
پدر، پسر و روح القدس
پسر کوچک آنها هنوز در خانه زندگی می کند.
بیایید برای پیک نیک در حالی که خورشید می درخشد!
تنها زندگی کردن و تلاش برای تربیت یک پسر جوان کار آسانی نیست.
ملکه برای او چهار پسر خوب به دنیا آورد.
آنها از من مانند یک پسر گمشده استقبال کردند.
پسر نامشروع لویی پانزدهم
پسر بزرگ ما فوتبال بازی می کند.
پسرش از ازدواج قبلی
این پسر ما رجا است.
ما دو پسر و سه دختر داریم.
بیا پسر، ما تمام روز نداریم.
آن پسر برجسته وورتمبرگ، مارتین برشت
من دو پسر دارم.
کودک
lad
پسر
فرزندان
offspring
بچه
وارث
heir
نسل
descendant
قلمه
scion
جوان
بن
ben
fils
fils
خواهر و برادر
sibling
وابسته
فرزند مذکر
پسر و وارث
فرزند دختر
جانشین
successor
نتاج
progeny
موضوع
آیندگان
posterity
دودمان
youngster
عزیزم
kiddie
توله
lineage
نی نی
نوزاد
cub
کودک نوپا
nipper
کل
بایرن
toddler
جوجه
tot
bairn
chick
فرزند دختر