so
so - بنابراین
adverb - قید
UK :
US :
برای تأکید بر اینکه یک احساس یا کیفیت چقدر عالی است یا مقدار آن چقدر است استفاده می شود
به عنوان عالی، خوب، بسیاری از غیره مانند این
برای تأکید بر درجه یا مقدار چیزی با بیان اینکه نتیجه چیست استفاده می شود
قبل یا بعد از یک فعل برای تأکید بر اینکه کسی کاری را زیاد یا تا حد زیادی انجام می دهد استفاده می شود
قبل از یک عبارت اسمی برای تأکید بر آنچه می گویید استفاده می شود - مخصوصاً توسط جوانان استفاده می شود
برای اضافه کردن اینکه آنچه که اخیراً گفته شد در مورد شخص یا چیز دیگری نیز صادق است
برای اشاره به ایده، عمل، کیفیت، موقعیت و غیره که اخیراً ذکر شد استفاده می شود
برای جلب توجه کسی به خصوص برای پرسیدن سوال از آنها استفاده می شود
برای بررسی اینکه چیزی را فهمیده اید استفاده می شود
هنگام پرسیدن سؤال در مورد آنچه که اخیراً گفته شده استفاده می شود
با حرکت دست شما برای نشان دادن چقدر بزرگ، بلند و غیره چیزی یا کسی استفاده می شود
برای نشان دادن اینکه چیزی در مورد کسی پیدا کرده اید استفاده می شود
به روشی که شرح داده شده است
معمولاً میگفتند که رفتار یا عمل یک شخص برای آن شخص است
میگفتند چیزی به کسی میآید یا آن چیزی است که او دوست دارد
برای معرفی قسمت بعدی داستانی که برای کسی تعریف می کنید استفاده می شود
به کسی می گفت که چیزی مهم نیست
معمولاً میگفتند که کسی کاری را به دلیلی که گفته شد انجام میدهد
نت پنجم در مقیاس موسیقی طبق سیستم سلفا
بسیار، بسیار، یا تا این حد
قبل از اسم یا قبل از نه برای تأکید بر آنچه گفته می شود استفاده می شود
در پایان یک جمله به معنی بسیار زیاد استفاده می شود
used usually before the verbs have be or do and other auxiliary verbs to express the meaning in the same way or in a similar way
معمولاً قبل از افعال «داشتن»، «بودن» یا «انجام دادن» و سایر افعال کمکی برای بیان معنی «به همان شیوه» یا «به روشی مشابه» استفاده می شود.
برای جلوگیری از تکرار عبارتی که قبلا ذکر شد استفاده می شود
معمولاً می گفت وضعیتی که قبلاً ذکر شد صحیح یا درست است
قبلاً می گفت که واقعیتی که اخیراً بیان شد قطعاً درست است
به جای تکرار صفتی که قبلا ذکر شد استفاده می شود
به ویژه توسط کودکان برای استدلال علیه یک جمله منفی استفاده می شود
به روش ذکر شده عمل کند
اینجوری یا اینجوری
زمانی استفاده می شود که نشان می دهید چگونه کاری انجام می شود
اینقدر عصبانی به نظر نرسید
جای نگرانی نیست پس
چرا اینقدر طول کشیده؟
این خیلی بد نبود، نه؟
آنقدر آرام صحبت می کرد (که) من به سختی می توانستم صدایش را بشنوم.
چه چیزی آنقدر مهم است که نمی توان پنج دقیقه صبر کرد؟
آنقدر تحت تأثیر قرار گرفت که از هیجان بالا و پایین می پرید.
او چنان گرفتار شهرت خود می شود که از دوستان واقعی خود غافل می شود.
آنقدر ارزان بود که باور نکردنی بود.
من آنقدر احمق نیستم که این را باور کنم.
آیا آنقدر مهربان هستید که هنگام خروج در را قفل کنید؟
من خیلی خوشحالم که شما را می بینم.
دخترها با لباس های تابستانی خود بسیار زیبا به نظر می رسیدند.
از حضور این همه نفر خوشحال شدم.
ما خیلی کار داریم
خیلی خوبه که برگشتی
ما خیلی زحمت کشیده ایم تا به این نقطه برسیم.
آنها خیلی به پیروزی نزدیک شده بودند.
داری میری هاروارد! این خیلی عالی است!
نگرش آنها بسیار انگلیسی است.
مقاله خیلی (= چیزی جز) مزخرف بود.
من از این کتاب جدید بسیار راضی هستم.
خیلی آرام آنجا نشسته بود.
من آن را خیلی دوست دارم
خیلی وقته اینقدر از خودم لذت نمی برم.
در تمام عمرم هرگز اینقدر احساس حقارت نکرده بودم.
مثل دفعه قبل خوب نبود
آنقدرها هم که فکر می کنید آسان نیست.
او به اندازه برادرش سریع یاد نمی گرفت.
آنقدر هم سرگرمی نیست که یک شغل (= بیشتر شبیه یک کار است تا یک سرگرمی).
او بدون «خداحافظی» به اندازه (= بدون حتی) رفت.
خیلی
فوق العاده
remarkably
قابل توجه
unusually
غیرعادی
appreciably
به طور قابل ملاحظه ای
considerably
بطور قابل توجهی
به ویژه
واقعا
به طور قابل ملاحظه
substantially
بطور قابل ملاحظه ای
astonishingly
به طرز شگفت آور
awfully
به طرز وحشتناکی
decidedly
به طور قطعی
discernibly
قابل تشخیص
dreadfully
بخصوص
استثنایی
exceptionally
بطور باور نکردنی
extraordinarily
بی اندازه
incredibly
قابل ملاحظه ای
inordinately
نسبتا
noticeably
کاملا
به وفور
به صورت حاد
abundantly
در مجموع
acutely
شگفت آور
altogether
عمیقا
amazingly
مجزا
به شدت
distinctly
downright
exceedingly
نه
کمی
نه خیلی
نه دقیقا
نه بیش از حد
not overly
نه واقعا
نه وحشتناک
not terribly
به سختی
بطور نامحسوس
به طور غیر قابل تقدیر
بی نتیجه
imperceptibly
بطور غیر قابل ملاحظه ای
inappreciably
به طور ناچیز
inconsequentially
به آرامی
inconsiderably
در حاشیه
insignificantly
بطور ناچیز
lightly
اندکی
marginally
کاملا برعکس
negligibly
مقدار کمی
تاحدی
به صورت اسمی
نسبتا
به صورت ملایم
nominally
به ندرت
moderately
به طور نسبی
mildly
معمولا
منصفانه
scarcely
commonly