glad
glad - خوشحالم
adjective - صفت
UK :
US :
خوشحال
با خوشحالی
از چیزی خوشحال و خوشحالم
خوشحال و خوشحال
روز شادی برای همه بود.
خوشحال بودم که جودی من پشت کامیون نبودم.
الان خوشحال بودم که شرکت داشتم.
اما همانطور که میشل پیشگویی کرده بود، هوا داشت سردتر می شد و لوس از کت سبکش خوشحال بود.
و او مطمئناً از آن خوشحال بود.
این باعث خوشحالی او شد که از آنها اطاعت نکرد. خوشحالم که او و راب عاشق هم بودند.
او خوشحال بود که جشن تولد با موفقیت برگزار شد.
مگی از رفتن به اتاقش خوشحال بود.
ویو از اینکه فهمید آنها سالم به خانه رسیده اند خوشحال بود.
وقتی زمان رفتن به خانه فرا رسید، همه خوشحال بودیم.
وقتی قطار متوقف شد خوشحال شدم، زیرا در آن زمان باد آنقدر بد احساس نمی کرد.
غذا عالی بود. خوشحالم که ازش خوشت امد.
«آزمون را قبول کردم!» «خیلی خوشحالم.»
وقتی جلسه تمام شد خوشحال شد.
او دیگر به قرص ها نیاز ندارد. از این بابت خوشحالم.
خوشحالم که می شنوم حالتان بهتر است.
خوشحالم (که) احساس بهتری دارید.
از آمدنش خوشحال بود.
من فقط خوشحالم که در امنیت هستید!
من هرگز در زندگی ام از دیدن کسی خوشحال نشده ام!
از آشنایی با شما خوشحالم. من در مورد شما زیاد شنیده ام.
آنقدر صحبت کرد که از دیدن پشت سر او (= وقتی او رفت) واقعاً خوشحال شدند.
من برای او بسیار خوشحالم زیرا او پسر خوبی است.
او از کت گرمش در باد گزنده بسیار خوشحال بود.
از کمک شما خوشحال می شوم
او پنهانی از شرکت او خوشحال بود.
خوشحال میشم اگه بتونی کمکم کنی
خوشحال می شوم پول را به شما قرض بدهم.
اگر می خواهید من به شما کمک کنم، بسیار خوشحال خواهم شد.
glad tidings
بشارت
آنها با گریه های شادی آور سلام کردند.
خوشحالم که بگویم اکثر معلمان شغل خود را بسیار جدی می گیرند.
برای چه چیزهایی باید خوشحال باشم؟
She's absolutely fine I'm glad to say.
او کاملاً خوب است، خوشحالم که بگویم.
من فقط خوشحالم که همه چیز تمام شده است.
او خیلی خوشحال بود که از همه آنها فرار کرد.
بوی هوای دریا شما را از زنده بودن خوشحال می کند!
خوشحالیم که نامزدی دخترمان را اعلام می کنیم.
او از نتایج امتحان خود بسیار راضی بود.
داری میای؟ من خیلی راضی هستم.
You’re coming? I’m so pleased.
من از اخبار شما خوشحالم
پدر و مادر مغرور
proud parents
خوشحال
pleased
راضی
delighted
خرسند
gratified
خفه شده
chuffed
بسیار خوشحال
contented
شادی آور
gleeful
سرخوش
overjoyed
هیجان زده
satisfied
سعادتمند
joyful
بشاش
elated
مناسب
thrilled
شاد
blissful
قلقلک داد
cheerful
متحرک
felicitous
پرتو زدن
joyous
دلسوز
merry
به وجد آمد
mirthful
غرغر کرد
tickled
تابناک
animated
شادی
beaming
پیچیده شده
blithesome
مسحور کردن
exhilarated
دلپذیر
gruntled
جوکوند
radiant
rejoicing
wrapped
enchanté
genial
jocund
jovial
unhappy
ناراضی
annoyed
اذیت شده
displeased
غمگین
افسرده
depressed
وحشت زده
discontented
مالیخولیا
dismayed
بدبخت
melancholy
ناراحت
miserable
آبی
upset
تلخ
دل درد
disgruntled
بی شادی
grim
کم
heartsore
بداخلاق
joyless
تاریک
ناامید کننده
peevish
ناراحت کننده
bleak
صدمه زدن
despairing
مالیخولیایی
dismal
مشکل دار
glum
خشمگین
hurting
ناامید شده
melancholic
دلگیر
sorrowful
آویزان
troubled
سنگدل
disappointed
downhearted
droopy
heavyhearted
unpleased