meeting
meeting - ملاقات
noun - اسم
UK :
US :
رویدادی که در آن افراد برای بحث و تصمیم گیری در مورد مسائل ملاقات می کنند
زمانی که افراد به طور تصادفی یا به دلیل اینکه این کار را انجام داده اند یکدیگر را ملاقات می کنند
یک مسابقه ورزشی یا مجموعه ای از مسابقات برای اسب
رویدادی که در آن گروهی از کویکرها (=یک گروه مذهبی مسیحی) با هم دعا می کنند
موقعیتی که مردم برای بحث در مورد چیزی ملاقات می کنند
an organized event especially one that continues for several days, at which a lot of people meet to discuss a particular subject and hear speeches about it
یک رویداد سازماندهی شده، به ویژه رویدادی که برای چند روز ادامه دارد و در آن افراد زیادی برای بحث در مورد یک موضوع خاص و شنیدن سخنرانی در مورد آن گرد هم می آیند.
a large formal meeting of people who belong to a political party or to an organization of people with the same interests
یک گردهمایی رسمی بزرگ از افرادی که به یک حزب سیاسی یا سازمانی متشکل از افراد با منافع مشابه تعلق دارند
یک گردهمایی عمومی بزرگ، به ویژه جلسه ای که برای حمایت یا اعتراض در مورد چیزی در فضای باز برگزار می شود
a meeting between government leaders from important and powerful countries, to discuss important matters
نشستی بین رهبران دولت از کشورهای مهم و قدرتمند، برای بحث در مورد مسائل مهم
a local meeting of the members of a political party to choose people to represent them at a larger meeting or to choose a candidate in an election
یک جلسه محلی اعضای یک حزب سیاسی برای انتخاب افرادی به نمایندگی از آنها در یک جلسه بزرگتر، یا برای انتخاب نامزد در یک انتخابات
a business meeting in which people in different places talk to each other using telephones or video equipment
یک جلسه کاری که در آن افراد در مکان های مختلف با استفاده از تلفن یا تجهیزات ویدئویی با یکدیگر صحبت می کنند
a situation in which a group of people come together to meet talk and have drinks with each other especially friends or family
وضعیتی که در آن گروهی از مردم گرد هم می آیند تا با همدیگر ملاقات کنند، صحبت کنند و نوشیدنی بنوشند، به ویژه دوستان یا خانواده
هماهنگی برای ملاقات با کسی که با او رابطه عاشقانه دارید یا امیدوارید با او رابطه داشته باشید
جلسه ای که در آن دو نفر ترتیب داده اند تا در یک زمان یا مکان خاص، اغلب مخفیانه با هم ملاقات کنند
ملاقات مخفیانه بین افرادی که رابطه عاشقانه دارند
رویدادی که در آن افراد برای صحبت و تصمیم گیری در مورد مسائل ملاقات می کنند
a planned occasion when people come together either in person or online (= using the internet), to discuss something
یک مناسبت برنامه ریزی شده که افراد به صورت حضوری یا آنلاین (= با استفاده از اینترنت) گرد هم می آیند تا درباره چیزی بحث کنند
موقعیتی که مردم یکدیگر را ملاقات می کنند، به خصوص زمانی که برنامه ریزی نشده بود
گروهی از افرادی که برای هدف خاصی ملاقات کرده اند
a sports competition
یک مسابقه ورزشی
مناسبتی که مردم دور هم جمع می شوند
موقعیتی که گروهی از مردم برای بحث در مورد چیزی گرد هم می آیند
مدیر جلسه برای ساعت 4.00 تشکیل داده است.
من فردا با موکلم ملاقات دارم تا پرونده را بررسی کنم.
ببخشید نمیتونم بیام - باید برم یه جلسه.
او فکر می کرد که آیا می تواند یک ملاقات ظاهراً تصادفی با ورونیکا ترتیب دهد.
The Buklod Centre was set up to work with these women through educational courses, seminars and meetings.
مرکز بوکلود برای همکاری با این زنان از طریق دوره های آموزشی، سمینارها و جلسات راه اندازی شد.
این کمیته روز چهارشنبه جلسه دیگری برای بحث در مورد بحران بودجه برگزار خواهد کرد.
آنها به همین دلیل در جلسات شرکت می کنند.
پیتر برای یک جلسه کاری در لندن است.
پس از یک ملاقات تصادفی در فرودگاه، آنی با برادرش ملاقات کرد.
صد نفر در جلسه عمومی شرکت کردند.
جلسه در سالن مدرسه برگزار خواهد شد.
برای برنامه ریزی / تشکیل / ترتیب / سازماندهی / فراخوان یک جلسه
هلن ریاست جلسه را بر عهده خواهد داشت (= مسئول آن خواهد بود).
جلسه به تعویق افتاد.
یک جلسه سالانه
یک هیئت / شورا / کمیته / جلسه عمومی
یک سری جلسات
جلسه چه ساعتی است؟
سه سخنران در این نشست سخنرانی کردند.
من تمام صبح در یک جلسه خواهم بود - می توانید تماس های من را قبول کنید؟
این موضوع در جلسه بعدی هیئت مدیره بررسی خواهد شد.
نشست شورای امنیت سازمان ملل
او قرار است با مقامات ارشد دولتی دیدار کند.
جلسه عمومی درباره این پیشنهاد روز دوشنبه برگزار می شود.
این اولین دیدار رهبران دو کشور از زمان روی کار آمدن آنها خواهد بود.
امکانات شامل نه اتاق جلسه است.
آنها برای جلسات مجازی به ویدئو کنفرانس متکی هستند.
در این نشست درباره چگونگی حل بحران جاری در این منطقه بحث و تبادل نظر خواهد شد.
جلسه رای به پذیرش پیشنهاد پرداخت.
آقای وید در جلسه گفت که یک سیستم یک طرفه شهر را امن تر می کند.
در اولین جلسه ما عصبی بودم.
این یک ملاقات اتفاقی بود که زندگی من را تغییر داد.
دیدارهای دوران کودکی آنها را با دلتنگی به یاد می آورد.
ملاقات پدر و پسر پس از مدت ها یک موقعیت شاد بود.
این دومین دیدار من با او بود.
an athletics meeting
یک جلسه دو و میدانی
یک جلسه مسابقه
اسب در تمام دیدارهای قبلی خود در این فصل پیروز شده است.
جلسات Quaker در اینجا هر هفته برگزار می شود.
ملاقات ذهنی بین این دو هنرمند
assembly
مونتاژ
gathering
جمع آوری
کنفرانس
قرارداد
convocation
تشکیل جلسه
get-together
با هم بودن
congress
کنگره
conclave
ملاقات
تجمع
rally
جلسه
اجلاس - همایش
confab
confab
شورا
نامزدی
engagement
انجمن
forum
گردآوری
ingathering
واو
powwow
گروه
caucus
تجدید دیدار
reunion
امر
زنگ زدن
تقابل
confrontation
تاریخ
سالن
meetup
سمینار
salon
مرحله نهایی مسابقات
seminar
تعارض
showdown
جلسه هیئت مدیره
نشست کسب و کار