client
client - مشتری
noun - اسم
UK :
US :
کسی که از یک فرد، شرکت یا سازمان حرفه ای خدمات یا مشاوره دریافت می کند
یک کامپیوتر در یک شبکه که اطلاعات را از یک سرور دریافت می کند (=کامپیوتر قدرتمند بزرگ)
کسی که برای خدمات یا مشاوره از یک شخص یا سازمان حرفه ای هزینه می پردازد
کسی که از فروشنده چیزی می خرد
رایانه ای متصل به رایانه دیگری که آن را کنترل می کند، به عنوان مثال در یک NETWORK
مشتری یا شخصی که خدمات دریافت می کند
رایانه ای که به سرور (= کامپیوتر مرکزی بزرگ) متصل است که از آن اطلاعات می گیرد
شخصی که خدمات دریافت می کند، به ویژه. از وکیل یا شخص دیگری که مشاوره می دهد
someone who receives professional services from an organization
کسی که خدمات حرفه ای را از یک سازمان دریافت می کند
مشتری که کالا یا خدماتی را از فروشگاه، رستوران و غیره خریداری می کند.
a computer or piece of software or equipment that is connected to a server (= a large central computer) from which it gets information
کامپیوتر یا نرم افزار یا تجهیزاتی که به یک سرور (= یک کامپیوتر مرکزی بزرگ) متصل است که از آن اطلاعات دریافت می کند.
سپس غذا توسط خود مراجعین مسن و ناتوان گرم می شود.
کارکنان پرونده در روز با ده ها مشتری سروکار دارند.
با این حال، در تلفن، مشتری او ترسو، ترسیده، گم شده بود.
الکینز به قاضی اطمینان داد که هیچ یک از مشتریانش سابقه کیفری ندارند.
رالف لوب، وکیل کیلمر، گفت که موکلش نباید چیزی به دولت بپردازد.
One of its clients, Houston Power and Light uses the object-oriented system to help schedule maintenance of its power stations.
یکی از مشتریان آن، هیوستون پاور و لایت، از سیستم شی گرا برای کمک به برنامه ریزی تعمیر و نگهداری نیروگاه های خود استفاده می کند.
Under the non-exclusive agreement Ingenia will sell O2 to its clients in the defence, agro-chemical and automotive industries.
بر اساس این قرارداد غیر انحصاری، Ingenia O2 را به مشتریان خود در صنایع دفاعی، کشاورزی و شیمیایی و خودرو می فروشد.
International sponsors the team jointly with one of its key clients, offshore fabrication group McDermott International.
اینترنشنال به طور مشترک با یکی از مشتریان کلیدی خود، گروه ساخت خارج از کشور مک درموت اینترنشنال، از این تیم حمایت می کند.
این شرکت یکی از قدیمی ترین مشتریان ما است - ما نمی خواهیم آنها را از دست بدهیم.
Whether or not we agree with the principles or validity of church laws and rules, many of our clients will accept them.
چه با اصول یا اعتبار قوانین و قوانین کلیسا موافق باشیم یا نه، بسیاری از مشتریان ما آنها را می پذیرند.
Both companies are private client stockbrokers, which specialize in managing money for wealthy investors, trusts and charities.
هر دو شرکت کارگزار سهام مشتری خصوصی هستند که در مدیریت پول برای سرمایه گذاران ثروتمند، تراست ها و موسسات خیریه تخصص دارند.
این آداب نیست که بپرسیم مشتریان کجا رفته اند، بنابراین تئودورا هیچ سوالی نپرسیده بود.
آقای لنگستون معمولاً بعد از ظهر با مشتریان ملاقات می کند.
او یک وکیل سرشناس با مشتریان مشهور بسیاری است.
potential/prospective clients
مشتریان بالقوه / بالقوه
وظیفه ما این است که از طرف مشتری اقدام کنیم.
ما به مشتری در مورد بهترین راه برای حل مشکل مشاوره خواهیم داد.
مددکاران اجتماعی باید همیشه بهترین منافع مشتریان خود را در نظر بگیرند.
مشتریان شرکتی معمولاً مایلند کارشان خیلی سریعتر از مشتریان خصوصی انجام شود.
شعبه جدیدی برای خدمت رسانی به مشتریان در دالاس افتتاح شده است.
از طرف موکلم تعهدات شما را در این زمینه یادآوری می کنم.
او آنقدر شلوغ است که هیچ مشتری جدیدی نمی پذیرد.
این شرکت باید روی بزرگترین مشتریان خود تمرکز کند.
کمپینی برای جذب مشتریان جدید
the relationship of solicitor and client
رابطه وکیل و موکل
مهم است که هم درمانگران و هم مراجعان معتقد باشند که تغییر امکان پذیر است.
این شرکت به صورت آنلاین با مشتریان در تماس است.
مشاوره بدون هزینه اضافی به مشتری ارائه می شود.
The organization helps clients plan for the future.
این سازمان به مشتریان کمک می کند تا برای آینده برنامه ریزی کنند.
مشتریان عمده این شرکت شامل طراحان داخلی و گالری ها هستند.
آنها یک پایگاه مشتری گسترده در منطقه محلی ایجاد کرده اند.
اشتراکگذاری طرح کسبوکار یا فهرست مشتریان، شبکه نیست.
client confidentiality agreements
قراردادهای محرمانه مشتری
این شرکت قراردادهای انعطاف پذیری را از طرف مشتریان خود مذاکره می کند.
زمان افتتاحیه جراحی تا ساعت 20 برای مراجعین با تعیین وقت قبلی تمدید خواهد شد.
اولین جلسه ما با یک مشتری احتمالی شامل بررسی کامل کار گذشته ما است.
آقای بلک سال ها مشتری این شرکت بوده است.
هدف ما همیشه جلب توجه شخصی مشتریان است.
او یک نماینده ورزشی است و بسکتبالیست های زیادی مشتری دارد.
ما طیف گسترده ای از خدمات را به مشتریان خود ارائه می دهیم.
آقای بلک سال ها مشتری این موسسه حقوقی بوده است.
کارکنان آموزش دیده ویژه ما می توانند ارزیابی ها و کارگاه های آموزشی را در محل به مشتریان شرکت ارائه دهند.
یک مشتری با ارزش / مهم / عمده
یک مشتری جدید / بالقوه / بالقوه
مشتری
patron
حامی
مصرف كننده
خریدار
punter
منتخب
shopper
حساب
ارباب رجوع
clientele
امپراتور
emptor
مکرر
frequenter
مهمان
بازار
حمایت
patronage
عمومی
منظم
purchaser
کاربر
درخواست کننده
کسب و کار
applicant
فروشنده
عادت
vendee
تجارت
habitué
پیاده روی
کاربر نهایی
walk-in
چشم انداز
سرمایه گذار
تهیه کننده
بازدید کننده
procurer
شکارچی معامله
عضو جمعیت
bargain hunter
عضوی از مخاطبان
مدیر
marketer
بازاریاب
مالک
seller
فروشنده
retailer
خرده فروش
vendorUS
فروشنده ایالات متحده
merchant
تاجر
فروشنده - دلال
peddler
دستفروش
shopkeeper
مغازه دار
merchandiser
تامین کننده
tradesman
دشمن
salesperson
حریف
salesman
venderUK
supplier
دریافت کننده وجه
کارمند
مخالفت
venderUK
بدخواه
payee
صاحب خانه
خانم صاحبخانه
انباردار
detractor
خانم فروشنده
landlord
فروشنده خانم
landlady
نماینده
storekeeper
دختر فروشنده
saleslady
saleswoman
shopman
salesgirl
reseller