corporate

base info - اطلاعات اولیه

corporate - شرکت های بزرگ، دارای شخصیت حقوقی

adjective - صفت

/ˈkɔːrpərət/

UK :

/ˈkɔːpərət/

US :

family - خانواده
corporation
شرکت
google image
نتیجه جستجوی لغت [corporate] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • corporate finance/profits/tax


    امور مالی شرکت / سود / مالیات

  • corporate executives/clients/sponsors


    مدیران شرکت ها / مشتریان / حامیان مالی


  • هویت شرکتی (= تصویر یک شرکت که همه اعضای آن به اشتراک می گذارند)

  • corporate hospitality (= when companies entertain customers to help develop good business relationships)


    مهمان نوازی شرکتی (= زمانی که شرکت ها مشتریان را سرگرم می کنند تا به توسعه روابط تجاری خوب کمک کنند)

  • initiatives to improve standards of corporate governance


    ابتکارات برای بهبود استانداردهای حاکمیت شرکتی

  • the prevailing mood in the boardrooms of corporate America


    حال و هوای غالب در اتاق های هیئت مدیره شرکت های آمریکایی


  • دفتر مرکزی شرکت آنها در بوستون است.

  • The BBC is a corporate organization.


    بی بی سی یک سازمان شرکتی است.

  • The law applies both to individuals and to corporate bodies.


    این قانون هم در مورد افراد و هم در مورد نهادهای شرکتی اعمال می شود.

  • a corporate act of worship in the College chapel


    یک عبادت شرکتی در نمازخانه کالج


  • امور مالی شرکت

  • a corporate merger


    یک ادغام شرکتی

  • corporate executives


    مدیران شرکت ها

  • All adults take corporate responsibility for the upbringing of the tribe's children.


    همه بزرگسالان مسئولیت تربیت فرزندان قبیله را بر عهده می گیرند.

  • corporate bosses


    روسای شرکت ها

  • Analysts are expecting share prices to fall in the first quarter of next year because of poor corporate earnings.


    تحلیلگران انتظار دارند قیمت سهام در سه ماهه اول سال آینده به دلیل درآمد ضعیف شرکت ها کاهش یابد.

  • Corporate America is starting to look at the millions of cars it owns for traveling salesmen as an area where it can save money.


    شرکت های آمریکایی شروع به نگاه کردن به میلیون ها اتومبیلی که برای فروشندگان دوره گرد در اختیار دارد به عنوان منطقه ای که می تواند در هزینه ها صرفه جویی کند، می کند.

  • major corporates


    شرکت های بزرگ

  • Their current split is 48% in stocks; 42% in bonds, mostly good-yielding corporates; and the rest in cash.


    تقسیم فعلی آنها 48٪ در سهام است. 42٪ در اوراق قرضه، عمدتا شرکت های با بازده خوب. و بقیه به صورت نقدی

synonyms - مترادف

  • شرکت


  • کسب و کار


  • تجاری


  • شرکت، پروژه

  • organisationalUK


    سازمانی انگلستان

  • organizationalUS


    سازمانی ایالات متحده

  • incorporated


    گنجانده شده است


  • صنعتی


  • خانه


  • شرکت های خصوصی

  • business-related


    مربوط به کار

  • occupational


    شغلی


  • حرفه ای

antonyms - متضاد
  • noncommercial


    غیر تجاری

  • nonsalable


    غیرقابل فروش

  • uncommercial


    خیریه

  • unmarketable


  • unsalable


  • unsellable


  • charitable


لغت پیشنهادی

activism

لغت پیشنهادی

bounces

لغت پیشنهادی

robbery