ship
ship - کشتی
noun - اسم
UK :
US :
قایق بزرگی که برای حمل افراد یا کالاها از طریق دریا استفاده می شود
یک فضاپیمای بزرگ
کشتی ای که انسان را به جای کالا حمل می کند
یک کشتی بزرگ که مردم در آن تعطیلات می گذرانند
یک کشتی بزرگ که مسافت های طولانی را در سراسر اقیانوس حرکت می کند
کشتی که سفرهای کوتاه و منظم بین دو مکان انجام می دهد
کشتی ای که به جای انسان، کالاها را حمل می کند
کشتی ای که کالاها را در کانتینرهای مخصوص حمل می کند که می توان آنها را روی کامیون ها قرار داد
یک کشتی بزرگ که کالا را حمل می کند
کشتی حامل نفت
یک کشتی بسیار بزرگ که نفت را حمل می کند
کشتی ای که کالا را روی رودخانه یا کانال حمل می کند
یک کشتی نظامی با تفنگ، که در جنگ استفاده می شود
بزرگترین نوع کشتی مورد استفاده در جنگ با اسلحه های بسیار بزرگ بر روی آن
یک کشتی نظامی که هواپیماها می توانند از آن پرواز کنند یا روی آن فرود بیایند
یک کشتی کوچک نظامی سریع با اسلحه که اغلب برای محافظت از کشتی های جنگی استفاده می شود
یک کشتی کوچک سریع با اسلحه روی آن که اغلب در آب های کم عمق نزدیک ساحل استفاده می شود
یک کشتی نظامی که می تواند زیر آب بماند
یک کشتی نظامی که برای از بین بردن بمب ها از زیر آب استفاده می شود
برای ارسال کالا به جایی با کشتی، هواپیما، کامیون و غیره
بخشی از تجهیزات کامپیوتری یا نرم افزار را برای خرید در دسترس مردم قرار دهید
دستور دادن به کسی برای رفتن به جایی
یک موقعیت یا شغل خاص، یا زمانی که در طی آن آن را دارید
حالت داشتن چیزی
یک هنر یا مهارت خاص
همه افراد یک گروه خاص
Safe Home Income Plans association; an official organization in Britain that represents and controls companies who provide Hips
انجمن طرح های درآمد خانه ایمن؛ یک سازمان رسمی در بریتانیا که نماینده و کنترل شرکت هایی است که هیپ را ارائه می دهند
فرستادن یا حمل چیزی با کشتی
فرستادن یا تحویل چیزی از طریق جاده، قطار یا هوایی
در دسترس قرار دادن کالاها، به ویژه نرم افزارهای رایانه ای، برای خرید یا استفاده مردم
یک قایق بزرگ برای سفر روی آب، به ویژه در آن سوی دریا
حیاط برای نیروی دریایی کشتی میسازد.
بقیه با کشتی بعدی حرکت کردند.
این کالا در یک کشتی به مقصد مونترال بارگیری شده بود.
در کشتی دو رستوران وجود دارد.
یک کشتی باری/کروز/کشتی تجاری
یک کشتی نیروی دریایی
شرکت کشتی (= خدمه کشتی)
a ship’s captain/crew/officers
کاپیتان / خدمه / افسران یک کشتی
مواد اولیه و نیروی کار از طریق کشتی، راه آهن یا جاده می آید.
ناخدا دستور داد که کشتی را ترک کنند (= ترک کشتی چون در حال غرق شدن بود).
ناوگانی از کشتی ها
آنها سوار کشتی شدند که عازم هند بود.
هنگامی که کشتی در ساوتهمپتون پهلو گرفت، او سریعاً به بیمارستان منتقل شد.
باراندازها در حال بارگیری محموله در کشتی بودند.
کشتی آنها در خلیج لنگر انداخته بود.
این کشتی اکنون به طور دائم در بوئنوس آیرس لنگر انداخته است.
کشتی حامل بیش از هزار نفر
یک کشتی کانتینری
ناخدا با کشتیش پایین رفت.
خدمه توسط یک کشتی در حال عبور نجات یافتند.
یک کشتی بادبانی
یک کشتی تجاری/دریایی
سوار (= رفتند) کشتی که فردای آن روز در حال حرکت (= رفتن) بود.
ما هر ماه کتاب ها را به نیویورک می فرستیم.
lordship
ربوبیت
شراکت
craftsmanship
ساخت، صنعتگری، استادکاری، استادی
دوستی
یک کشتی کروز/باربری
آنها اثاثیه ما را از تنسی فرستادند.
قطعات ایستگاه فضایی با فضاپیما به آنجا فرستاده می شود.
کشتی
قایق
مهارت
keel
قرقره
liner
آستر
sailboat
قایق بادبانی
yacht
بارج
barge
کشتی های آبی
watercraft
پایین
خم شدن
sloop
کچ
ketch
بارک
barque
پارس سگ
bark
قیچی
clipper
اسکون
schooner
کاتر
cutter
خمیازه کشیدن
yawl
کاتاماران
catamaran
اسکیف
skiff
دوری
dinghy
نوک
dory
سطل
pinnace
باتو
bucket
کشتی اقیانوس پیما
bateau
وسیله نقلیه
ark
رزمناو
sailing boat
مسابقه دهنده
ocean liner
cruiser
racer