maintain
maintain - حفظ
verb - فعل
UK :
US :
کاری کنیم که چیزی به همان روش یا همان استاندارد قبلی ادامه یابد
تا سطح یا میزان فعالیت، حرکت و غیره ثابت بماند
به شدت اعتقاد خود را به درستی چیزی ابراز کنید
برای نگهداری یک ماشین، ساختمان و غیره با بررسی و تعمیر منظم آن
برای فراهم کردن وسایل مورد نیاز کسی، مانند پول یا غذا
کاری کنیم که چیزی به همان روش یا با همان استاندارد بالای قبلی ادامه یابد
با مراقبت از آن چیزی مانند ساختمان یا ماشین را در وضعیت خوبی نگه دارید
برای تأمین پول، غذا و سایر چیزهایی که کسی نیاز دارد
برای ادامه داشتن؛ وجود داشته باشد، یا اجازه نده که کمتر شود
یک جاده، ماشین، ساختمان و غیره را در شرایط خوب نگه دارید
برای بیان قاطعانه اعتقاد خود به اینکه چیزی درست است
تا برای کسی غذا و هر آنچه که برای زندگی لازم است فراهم کنند
برای نگه داشتن چیزی در شرایط خوب
کاری کردن که چیزی به همان شکل یا در همان سطح ادامه پیدا کند
ساختمان، ماشین، جاده و غیره را با بررسی منظم و در صورت لزوم تعمیر آن در وضعیت مناسبی نگه دارد
to keep a building machine road etc. in good condition by checking it regularly and repairing it if necessary
پرداخت های منظم به منظور حمایت مالی از شخصی یا نگه داشتن چیزی که قبلاً مالک آن هستید
to make regular payments in order to support someone financially or to keep something that you already own
قاطعانه بگویم که چیزی درست است
پس از آموختن، ارزش ها باید حفظ شوند.
کاکس گفت که او و همسرش کریسی سعی می کردند فقط حفظ کنند.
سخت است که این کار را انجام دهید و همچنان ازدواج را حفظ کنید.
افرادی که رژیم دارند باید سعی کنند به وزن معقولی برسند و آن را حفظ کنند.
ابزارهای مکانیکی ساده در اتاق آزمایش قرار داده شدند تا رکورد دقیق خروجی را حفظ کنند.
کینگ در شیکاگو زندگی می کند اما یک آپارتمان در نیویورک دارد.
مطمئناً مسئله حفظ تعادل مناسب است و چیزی نیست که بتوان آن را بدیهی انگاشت.
It is surely a question of maintaining an appropriate balance and is not something that can be taken for granted.
بارج های ناوگان لی همیشه به خوبی نگهداری می شدند و هرگز بیش از حد بارگیری نمی شدند.
فولکس واگن بیش از 20 سال است که روابط تجاری نزدیکی با آنها حفظ کرده است.
اولین کار او نصب و نگهداری کامپیوتر بود.
بهتر است والدین مطلقه بتوانند روابط دوستانه خود را به خاطر فرزندان حفظ کنند.
ما می خواهیم احساس موقعیت خود را حفظ کنیم.
آنها حفظ چنین نرخ های بهره بالایی را دشوار می یابند.
برای حفظ قانون و نظم / استانداردها / تعادل / کنترل
ANU جایگاه خود را به عنوان برترین دانشگاه استرالیا حفظ کرده است.
دو کشور همواره روابط نزدیک خود را حفظ کرده اند.
او سکوتی با وقار داشت.
برای حفظ قیمت ها (= جلوگیری از کاهش یا افزایش آنها)
خانه بزرگ است و نگهداری آن دشوار است.
درآمد او به سختی برای نگهداری یک فرزند کافی بود، چه برسد به سه فرزند.
مردان اظهار داشتند (که) هنگام ارتکاب جنایت در خارج از کشور بودند.
به سختی می توان گفت که چنین مجازات سختی موجه بوده است.
او همیشه بی گناهی خود را حفظ کرده است.
‘But I'm innocent!’ she maintained.
او ادامه داد: اما من بی گناهم!
ایجاد و حفظ روابط خوب بخش مهمی از کاری است که انجام می دهیم.
وی بر حفظ وضعیت موجود تاکید کرد.
او با موفقیت سلامت مالی شرکت را حفظ کرد.
The government's position became increasingly difficult to maintain.
حفظ موقعیت دولت به طور فزاینده ای دشوار می شد.
آنها به دنبال کاهش هزینه ها و در عین حال حفظ سطوح موجود خدمات هستند.
این سرعت را نمی توان به طور نامحدود حفظ کرد.
پرسنل امنیتی برای حفظ نظم تلاش کردند.
ایمیل برای حفظ ارتباط با اعضا استفاده می شود.
سیستم گرمایش مرکزی ضعیف
من کارهای مکانیکی زیادی انجام می دهم و از ماشین خودم نگهداری می کنم.
The grounds are beautifully maintained.
محوطه به زیبایی نگهداری می شود.
لکههای چرخها زبالهها را جمعآوری میکنند و نگهداری ترمزها را دشوار میکنند.
اولویت او حفظ و حراست از خانواده اش است.
در آن زمان فرض بر این بود که مرد از همسرش نگهداری می کند.
حفظ یک نیروی مسلح مدرن و مجهز یک چالش است.
برخی از منتقدان استدلال می کنند که پیکاسو در تمام عمر خود استاد بزرگی باقی ماند.
برخی دیگر معتقدند که افت کیفیت قابل توجهی در آثار او پس از جنگ وجود دارد.
خود پیکاسو مدعی بود که هنر خوب خلق می شود، اما هنر بزرگ دزدیده می شود.
همانطور که اسمیت اشاره کرده است، پیکاسو تصاویر را از هنر آفریقا به عاریت گرفته است.
همانطور که نویسنده اشاره می کند، پیکاسو تصاویر را از هنر آفریقا به عاریت گرفته است.
حفظ کنند
مدیریت کنید
حفظ
کنسرو
conserve
کنترل
نگاه داشتن
ماندگار کردن
perpetuate
طولانی کردن
prolong
ادامه هید
حفظ کردن
uphold
تقویت کردن
bolster up
ادامه دادن
سر پا نگهداشتن
prop up
خرس
ادامه دادن با
ادامه بده
با استقامت
keep going
نگه داشتن
persevere with
پافشاری با
زنده بمان
persist with
محافظت
صرفه جویی
حمایت کردن
حفاظت
دفاع
safeguard
امن است
توسعه دادن، گسترش
توجه داشتن به
protract