author
author - نویسنده
noun - اسم
UK :
US :
کسی که کتاب نوشته است
شخصی که یک طرح یا ایده را شروع می کند
نویسنده کتاب، گزارش و غیره بودن
نویسنده کتاب، مقاله، نمایشنامه و غیره.
شخصی که چیزی را شروع یا خلق می کند
برای نوشتن کتاب، مقاله و غیره
چیزی خلق کردن
نویسنده یک کتاب، مقاله و غیره یا شخصی که شغل اصلی او نوشتن کتاب است
نویسنده یک کتاب، مقاله و غیره
برای ایجاد چیزی یا پیشنهاد رسمی آن
Like an author Eloise would write what she chose on the blank page would turn Jenny into her own creation.
مانند یک نویسنده، الویز آنچه را که انتخاب می کرد در صفحه خالی می نوشت و جنی را به ساخته خود تبدیل می کرد.
For example authors writing in dialect and authors from certain social groups have been under-represented.
برای مثال، نویسندگانی که به گویش مینویسند و نویسندگانی از گروههای اجتماعی خاص کمتر نمایندگی شدهاند.
بالزاک یکی از نویسندگان مورد علاقه او بود.
دیکنز یکی از نویسندگان مورد علاقه من است.
این جایزه برنده نویسنده آلمانی، هاینریش بل شد.
The objects and phenomena that a physics book describes are simpler than a single cell in the body of its author.
اشیاء و پدیده هایی که یک کتاب فیزیک توصیف می کند ساده تر از یک سلول در بدن نویسنده آن است.
ما با لیزا ماینرو، نویسنده عاشقانه اداری مصاحبه خواهیم کرد.
A little gentle encouragement is all that is needed to put this promising author into the ranks of the high-flyers.
کمی تشویق ملایم تمام چیزی است که برای قرار دادن این نویسنده خوش آتیه در صفوف پیشروها لازم است.
And here we shall focus primarily on the role of the post-Renaissance author the author born of Cartesian dualism.
و در اینجا ما اساساً بر نقش نویسنده پس از رنسانس، نویسنده ای که از ثنویت دکارتی متولد شده است، تمرکز خواهیم کرد.
Inflammation was graded according to Matt's criteria by one of the authors, who was given no clinical information.
التهاب بر اساس معیارهای مت توسط یکی از نویسندگان، که هیچ اطلاعات بالینی به او داده نشد، درجه بندی شد.
در میان مهمانان، سلمان رشدی نویسنده نیز حضور داشت.
او مؤلف انجیل چهارم، سه رساله کتاب مقدس و کتاب مکاشفه بود.
نویسنده Catch 22 چه کسی بود؟
The authors are drawn from the international surface analysis community and all of the material is clearly presented and well illustrated.
نویسندگان از جامعه بین المللی تجزیه و تحلیل سطح گرفته شده اند و همه مطالب به وضوح ارائه شده و به خوبی نشان داده شده است.
نویسنده کتاب را در صفحه عنوان امضا کرده است.
جی سی هرتز (JC Hertz) نویسنده کتاب «گشتگردی در اینترنت» در برنامه امشب حضور خواهد داشت.
نویسنده صحنه هایی از دوران کودکی خود را به یاد می آورد.
نویسنده مورد علاقه شما کیست؟
او نویسنده سه کتاب در زمینه هنر است.
best-selling author Paul Theroux
نویسنده پرفروش پل تروکس
نویسنده اصلی گزارش
نویسنده یک رمان/مطالعه/مقاله
Who's the author?
نویسنده کیست؟
به گفته نویسنده گزارش مت بلیز، این تکنیک به مهارت خاصی نیاز ندارد.
یادداشت نویسنده واقعا سریع: این آخرین فصل داستان است.
این فیلم بر اساس رمانی نوشته یک نویسنده زن ساخته شده است.
نویسندگان این گزارش به مطالعه اخیر روی دانشجویان آمریکایی اشاره می کنند.
من به عنوان نویسنده پیشنهاد نمی توانم با شما موافق باشم.
او نویسنده طرحی برای برقراری صلح در منطقه است.
جاه طلبی او تبدیل شدن به یک نویسنده منتشر شده بود.
او که عمدتاً یک نویسنده کودکان است، کتاب هایی برای بزرگسالان نیز نوشته است.
اسکات نویسنده «ویورلی» است.
استیون کینگ نویسنده ای است که هرگز نخوانده ام.
نویسندگان این مطالعه به این نتیجه رسیدند که شواهد کافی برای توجیه این سیاست وجود ندارد.
نویسنده ناشناس این جزوه
او نویسنده دو کتاب درباره تاریخ فرانسه است.
او نویسنده موفقیت اخیر شرکت / همه مشکلات ما است.
او بیش از 30 کتاب تألیف کرده است.
این قرارداد توسط یک دیپلمات یونانی تنظیم شده است.
یک نویسنده جوان با استعداد
او نویسنده هفت کتاب است.
مورفی قانون جدید را نوشته است.
او نویسنده ای پرفروش است.
نویسنده گزارش گفت یافته های او بسیار نگران کننده است.
نویسندگان این پیشنهاد خواستار تصویب فوری آن هستند.
او مجموعهای از گزارشها در مورد بحران جهانی انرژی نوشته است.
این مطالعه به طور مشترک توسط اسمیت و ویلکز انجام شده است.
نماینده جمهوری خواه کنگره با نگارش این لایحه موافقت کرد.
نویسنده
scribe
کاتب
novelist
رمان نویس
scrivener
مدرس
scriptwriter
نمایشنامه نویس
playwright
مقاله نویس
essayist
ترانه سرا
dramatist
خط نویس
lyricist
خودکار
scribbler
ارواح نویس
pen
آدم قلم
ghostwriter
قلم زن
penman
فیلمنامه نویس
penwoman
واژه ساز
screenwriter
اسکریپت نویس
wordsmith
شاعر
litterateur
زندگی نامه نویس
scripter
مداخله گر
آهنگساز
biographer
هنرمند
songwriter
کتاب نویس
penpusher
افسانه ساز
composer
روح
librettist
منبع
littérateur
فرعی
bookwright
fabulator
subcreator
nonauthor
غیر نویسنده
خواننده