author

base info - اطلاعات اولیه

author - نویسنده

noun - اسم

/ˈɔːθər/

UK :

/ˈɔːθə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [author] در گوگل
description - توضیح
  • someone who has written a book


    کسی که کتاب نوشته است


  • شخصی که یک طرح یا ایده را شروع می کند


  • نویسنده کتاب، گزارش و غیره بودن


  • نویسنده کتاب، مقاله، نمایشنامه و غیره.

  • a person who begins or creates something


    شخصی که چیزی را شروع یا خلق می کند


  • برای نوشتن کتاب، مقاله و غیره


  • چیزی خلق کردن


  • نویسنده یک کتاب، مقاله و غیره یا شخصی که شغل اصلی او نوشتن کتاب است


  • نویسنده یک کتاب، مقاله و غیره


  • برای ایجاد چیزی یا پیشنهاد رسمی آن

  • Like an author Eloise would write what she chose on the blank page would turn Jenny into her own creation.


    مانند یک نویسنده، الویز آنچه را که انتخاب می کرد در صفحه خالی می نوشت و جنی را به ساخته خود تبدیل می کرد.

  • For example authors writing in dialect and authors from certain social groups have been under-represented.


    برای مثال، نویسندگانی که به گویش می‌نویسند و نویسندگانی از گروه‌های اجتماعی خاص کمتر نمایندگی شده‌اند.

  • Balzac was one of her favourite authors.


    بالزاک یکی از نویسندگان مورد علاقه او بود.

  • Dickens is one of my favourite authors.


    دیکنز یکی از نویسندگان مورد علاقه من است.

  • The prize was won by the German author Heinrich Böll.


    این جایزه برنده نویسنده آلمانی، هاینریش بل شد.

  • The objects and phenomena that a physics book describes are simpler than a single cell in the body of its author.


    اشیاء و پدیده هایی که یک کتاب فیزیک توصیف می کند ساده تر از یک سلول در بدن نویسنده آن است.

  • We will be interviewing Lisa Mainero, author of 'Office Romance'.


    ما با لیزا ماینرو، نویسنده عاشقانه اداری مصاحبه خواهیم کرد.

  • A little gentle encouragement is all that is needed to put this promising author into the ranks of the high-flyers.


    کمی تشویق ملایم تمام چیزی است که برای قرار دادن این نویسنده خوش آتیه در صفوف پیشروها لازم است.

  • And here we shall focus primarily on the role of the post-Renaissance author the author born of Cartesian dualism.


    و در اینجا ما اساساً بر نقش نویسنده پس از رنسانس، نویسنده ای که از ثنویت دکارتی متولد شده است، تمرکز خواهیم کرد.

  • Inflammation was graded according to Matt's criteria by one of the authors, who was given no clinical information.


    التهاب بر اساس معیارهای مت توسط یکی از نویسندگان، که هیچ اطلاعات بالینی به او داده نشد، درجه بندی شد.

  • Among the guests was the author Salman Rushdie.


    در میان مهمانان، سلمان رشدی نویسنده نیز حضور داشت.

  • He was the author of the fourth Gospel, three biblical epistles, and the book of the Revelation.


    او مؤلف انجیل چهارم، سه رساله کتاب مقدس و کتاب مکاشفه بود.

  • Who was the author of 'Catch 22'?


    نویسنده Catch 22 چه کسی بود؟

  • The authors are drawn from the international surface analysis community and all of the material is clearly presented and well illustrated.


    نویسندگان از جامعه بین المللی تجزیه و تحلیل سطح گرفته شده اند و همه مطالب به وضوح ارائه شده و به خوبی نشان داده شده است.

  • The author has signed the book on the title page.


    نویسنده کتاب را در صفحه عنوان امضا کرده است.

  • The author of 'Surfing on the Internet', JC Hertz, will be on tonight's show.


    جی سی هرتز (JC Hertz) نویسنده کتاب «گشت‌گردی در اینترنت» در برنامه امشب حضور خواهد داشت.

  • The author recalls scenes from her childhood.


    نویسنده صحنه هایی از دوران کودکی خود را به یاد می آورد.

example - مثال
  • Who is your favourite author?


    نویسنده مورد علاقه شما کیست؟

  • He is the author of three books on art.


    او نویسنده سه کتاب در زمینه هنر است.

  • best-selling author Paul Theroux


    نویسنده پرفروش پل تروکس


  • نویسنده اصلی گزارش

  • the author of a novel/study/article


    نویسنده یک رمان/مطالعه/مقاله

  • Who's the author?


    نویسنده کیست؟

  • According to report author Matt Blaze, the technique requires no special skill.


    به گفته نویسنده گزارش مت بلیز، این تکنیک به مهارت خاصی نیاز ندارد.

  • Really quick author's note: This is the last chapter of the story.


    یادداشت نویسنده واقعا سریع: این آخرین فصل داستان است.

  • The film is based on a novel written by a female author.


    این فیلم بر اساس رمانی نوشته یک نویسنده زن ساخته شده است.

  • The report's authors point to a recent study of American college students.


    نویسندگان این گزارش به مطالعه اخیر روی دانشجویان آمریکایی اشاره می کنند.

  • As the author of the proposal I cannot agree with you.


    من به عنوان نویسنده پیشنهاد نمی توانم با شما موافق باشم.


  • او نویسنده طرحی برای برقراری صلح در منطقه است.

  • Her ambition was to become a published author.


    جاه طلبی او تبدیل شدن به یک نویسنده منتشر شده بود.

  • Primarily a children's author she has also written books for adults.


    او که عمدتاً یک نویسنده کودکان است، کتاب هایی برای بزرگسالان نیز نوشته است.

  • Scott is the author of ‘Waverley’.


    اسکات نویسنده «ویورلی» است.

  • Stephen King is an author I've never read.


    استیون کینگ نویسنده ای است که هرگز نخوانده ام.

  • The study's authors conclude that there is insufficient evidence to justify the policy.


    نویسندگان این مطالعه به این نتیجه رسیدند که شواهد کافی برای توجیه این سیاست وجود ندارد.

  • the anonymous author of this pamphlet


    نویسنده ناشناس این جزوه

  • He is the author of two books on French history.


    او نویسنده دو کتاب درباره تاریخ فرانسه است.

  • She's the author of the company's recent success/of all our troubles.


    او نویسنده موفقیت اخیر شرکت / همه مشکلات ما است.

  • He has authored more than 30 books.


    او بیش از 30 کتاب تألیف کرده است.

  • The deal is being authored by a Greek diplomat.


    این قرارداد توسط یک دیپلمات یونانی تنظیم شده است.

  • a talented young author


    یک نویسنده جوان با استعداد

  • He is the author of seven books.


    او نویسنده هفت کتاب است.

  • Murphy authored the new legislation.


    مورفی قانون جدید را نوشته است.

  • He is a best-selling author.


    او نویسنده ای پرفروش است.

  • The author of the report said his findings were very worrying.


    نویسنده گزارش گفت یافته های او بسیار نگران کننده است.

  • The authors of the proposal want it to be adopted immediately.


    نویسندگان این پیشنهاد خواستار تصویب فوری آن هستند.

  • She has authored a series of reports on the global energy crisis.


    او مجموعه‌ای از گزارش‌ها در مورد بحران جهانی انرژی نوشته است.

  • The study was jointly authored by Smith and Wilks.


    این مطالعه به طور مشترک توسط اسمیت و ویلکز انجام شده است.

  • The Republican Congressman agreed to author the bill.


    نماینده جمهوری خواه کنگره با نگارش این لایحه موافقت کرد.

synonyms - مترادف

  • نویسنده

  • scribe


    کاتب

  • novelist


    رمان نویس

  • scrivener


    مدرس

  • scriptwriter


    نمایشنامه نویس

  • playwright


    مقاله نویس

  • essayist


    ترانه سرا

  • dramatist


    خط نویس

  • lyricist


    خودکار

  • scribbler


    ارواح نویس

  • pen


    آدم قلم

  • ghostwriter


    قلم زن

  • penman


    فیلمنامه نویس

  • penwoman


    واژه ساز

  • screenwriter


    اسکریپت نویس

  • wordsmith


    شاعر

  • litterateur


    زندگی نامه نویس

  • scripter


    مداخله گر


  • آهنگساز

  • biographer


    هنرمند

  • songwriter


    کتاب نویس

  • penpusher


    افسانه ساز

  • composer


    روح

  • librettist


    منبع

  • littérateur


    فرعی


  • bookwright


  • fabulator




  • subcreator


antonyms - متضاد
  • nonauthor


    غیر نویسنده


  • خواننده

لغت پیشنهادی

sits

لغت پیشنهادی

interventions

لغت پیشنهادی

refiner