report

base info - اطلاعات اولیه

report - گزارش

noun - اسم

/rɪˈpɔːrt/

UK :

/rɪˈpɔːt/

US :

family - خانواده
reporter
خبرنگار
reportage
گزارش
reporting
گزارش نویسی
unreported
گزارش نشده
report
گزارش شده است
reportedly
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [report] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Are these news reports true?


    آیا این اخبار صحت دارد؟

  • media/press/newspaper reports


    گزارش رسانه ها / مطبوعات / روزنامه ها

  • And now over to Jim Muir, for a report on the South African election.


    و اکنون برای گزارشی در مورد انتخابات آفریقای جنوبی به جیم مویر بروید.

  • A local news station aired a special report on the controversy.


    یک ایستگاه خبری محلی گزارش ویژه ای در مورد این جنجال پخش کرد.

  • According to this evening's weather report there will be snow tomorrow.


    بر اساس گزارش هواشناسی عصر امروز فردا برف می بارد.


  • گزارش پلیس

  • The company has just released its annual report.


    این شرکت به تازگی گزارش سالانه خود را منتشر کرده است.

  • Can you give us a progress report?


    آیا می توانید یک گزارش پیشرفت به ما بدهید؟

  • You need to compile a report on your findings.


    شما باید گزارشی از یافته های خود تهیه کنید.

  • to release/issue a report


    انتشار/صدور گزارش


  • این کمیته هفته آینده گزارش خود را در مورد خدمات بهداشتی منتشر خواهد کرد.

  • According to the report we are facing an obesity crisis.


    بر اساس این گزارش، با بحران چاقی مواجه هستیم.

  • There are unconfirmed reports of a shooting in the capital.


    گزارش های تایید نشده ای از تیراندازی در پایتخت وجود دارد.

  • I don't believe these reports of UFO sightings.


    من این گزارش های مربوط به مشاهده یوفو را باور نمی کنم.

  • We are hearing reports that she has quit.


    ما گزارش هایی می شنویم که او ترک کرده است.

  • Despite reports claiming the market is heading for a crash he predicts that prices will rise.


    علیرغم گزارش ها مبنی بر اینکه بازار به سمت سقوط پیش می رود، او پیش بینی می کند که قیمت ها افزایش خواهد یافت.


  • گزارش مدرسه

  • to get a good/bad report


    برای دریافت گزارش خوب/بد

  • She got a better report card this time.


    او این بار کارنامه بهتری گرفت.


  • یک جلسه هفتگی با گزارش های مستقیم من

  • He was finding one of his reports very difficult to manage.


    مدیریت یکی از گزارش هایش برای او بسیار دشوار بود.


  • گزارشی با صدای بلند

  • Are these newspaper reports true?


    آیا این گزارش های روزنامه صحت دارد؟

  • It was many years before the full story was made public.


    سال ها قبل از انتشار کامل داستان سپری شد.

  • the front-page story


    داستان صفحه اول

  • She gave the police a full account of the incident.


    او گزارش کامل این حادثه را به پلیس ارائه کرد.

  • She gave us her version of what had happened that day.


    او روایت خود را از آنچه در آن روز اتفاق افتاده بود به ما داد.

  • Our correspondent in Kabul files a report most days.


    خبرنگار ما در کابل بیشتر روزها گزارش می دهد.

  • Join us tonight at 10 for a full report on the latest developments.


    برای گزارش کامل از آخرین تحولات امشب ساعت 10 با ما همراه باشید.

  • We could not find any detailed reports of the incident.


    ما نتوانستیم گزارش دقیقی از این حادثه پیدا کنیم.

  • The spokesman confirmed a recent report in the Wall Street Journal.


    این سخنگو گزارش اخیر وال استریت ژورنال را تایید کرد.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • concealment


    پنهان کاری

  • ignorance


    جهل


  • سوال


  • ساکت


  • سکوت

  • suppression


    سرکوب


  • راز


  • حقیقت

  • hiding


    قایم شدن


  • سخن، گفتار

  • withdrawal


    برداشت از حساب

  • keeping


    نگه داشتن

  • denial


    انکار

  • disavowal


    درخواست


  • تاریخ


  • پوشش


  • واقعیت


  • عوارض

  • complication


    پس گرفتن

  • retraction


    ابهام

  • vagueness


    شواهد و مدارک


  • اثبات


  • ارائه اطلاعات نادرست


  • misrepresentation


لغت پیشنهادی

traumas

لغت پیشنهادی

brassy

لغت پیشنهادی

success