complaint
complaint - شکایت
noun - اسم
UK :
US :
جمله ای که در آن کسی از چیزی شکایت می کند
چیزی که شما از آن شکایت دارید
بیماری که قسمت خاصی از بدن شما را تحت تاثیر قرار می دهد
something that you say or write when you are complaining, especially to someone in an official position
چیزی که هنگام شکایت می گویید یا می نویسید، مخصوصاً به شخصی که در مقام رسمی است
when someone complains publicly about something that they think is wrong or unfair and should not be allowed to happen
زمانی که شخصی علناً از چیزی شکایت می کند که فکر می کند اشتباه یا ناعادلانه است و نباید اجازه داده شود که اتفاق بیفتد
something that you feel unhappy about because you think that you have been treated unfairly – use this especially about an official complaint you make about the place where you work
چیزی که از آن احساس نارضایتی می کنید زیرا فکر می کنید با شما ناعادلانه رفتار شده است - از این به خصوص در مورد شکایت رسمی که در مورد محل کار خود دارید استفاده کنید.
بیانیه نوشتاری یا گفتاری کسی که از چیزی شکایت می کند
a statement made by a person bringing a case or making a claim in a court of law stating the facts upon which the case or claim is based
اظهاراتی که توسط شخصی که پرونده یا ادعایی را در دادگاه مطرح می کند، بیان می کند و حقایقی را که پرونده یا ادعا بر آن استوار است، بیان می کند.
a statement made by one person against another in a legal case either in a court or to an officer of the court
اظهاراتی که توسط یک شخص علیه دیگری در یک پرونده حقوقی، چه در دادگاه یا به یکی از افسران دادگاه ارائه شده است
بیانیه ای مبنی بر اینکه چیزی اشتباه است یا رضایت بخش نیست
an illness
یک بیماری
a statement that something is wrong or not good enough the act of complaining, or the thing you are complaining about
بیانیه ای که نشان می دهد چیزی اشتباه است یا به اندازه کافی خوب نیست، عمل شکایت یا چیزی که از آن شکایت می کنید
law A complaint is also a formal statement to a government authority that you have a legal cause to complain about the way you have been treated
قانون شکایت همچنین بیانیه رسمی به یک مقام دولتی است مبنی بر اینکه شما دلیل قانونی برای شکایت از نحوه برخورد با شما دارید.
a written or spoken statement in which someone says that somebody has done something wrong or that something is not satisfactory
عبارت مکتوب یا شفاهی که در آن کسی می گوید که فلان کار اشتباهی انجام داده یا چیزی راضی کننده نیست
عمل شکایت یا دلیلی برای شکایت کسی
a formal statement that someone has harmed somebody else or done something illegal which must be proved in a court of law
اظهارات رسمی مبنی بر اینکه شخصی به شخص دیگری آسیب رسانده یا کاری غیرقانونی انجام داده است که باید در دادگاه ثابت شود
شکایات توسط بخش خدمات مشتری رسیدگی می شود.
کارفرمای ناراضی از دبیرستان شکایت می کند.
اگر شکایتی دارید، باید به مدیر بنویسید.
برخی از کارمندان نگران این هستند که اگر شکایت کنند چه بلایی سرشان می آید.
کیتینگ پس از شکایت از کیفیت کارش اخراج شد.
اگر شکایتی دارید، لطفا با بخش ارتباط با مشتریان ما تماس بگیرید.
تب یونجه یک شکایت شایع در بهار و تابستان است.
None the less annual employee complaints filed with the federal Equal Employment Opportunity Commission have doubled.
با این وجود، شکایات سالانه کارمندان که در کمیسیون فرصت های شغلی برابر فدرال ثبت می شود، دو برابر شده است.
آقای کلی یک شکایت رسمی از پلیس ارائه کرده است.
شکایت اصلی ما استاندارد ضعیف خدمات است.
این کمیسیون تاکنون نزدیک به 10000 نامه شکایت دریافت کرده است.
خدمات خوب بود اما تنها گلایه من قیمت های بالاست.
اندازه بزرگتر مقامات باعث شکایت در مورد دور بودن از مناطق روستایی شده است.
او برای یک شکایت پوستی جزئی تحت درمان است.
این کرم معمولاً برای درمان شکایات جزئی پوستی استفاده می شود.
یک شکایت رسمی
She said the police had immediately investigated the complaint.
او گفت که پلیس بلافاصله این شکایت را بررسی کرده است.
من می خواهم در مورد سر و صدا شکایت کنم.
شکایت کردن
شایع ترین شکایت در مورد خدمات ضعیف است.
دادگاه شکایت او مبنی بر تبعیض را تایید کرد.
من فکر می کنم شما از یکی از پرستاران ما شکایت دارید.
آنها گفتند که اغلب به شکایات آنها به پلیس رسیدگی نمی شود.
روسای شورا گفتند که به شکایات ساکنان پاسخ خواهند داد.
چند شکایت از مشتریان در مورد کمبود پارکینگ دریافت کردیم.
او گفت: شکایات بیماران اکنون در پایین ترین سطح خود است.
شکایتی مبنی بر اینکه با او ناعادلانه رفتار شده است
تنها شکایت من این است که استفاده از وب سایت کمی مشکل است.
ما یک روش شفاف و موثر برای شکایت داریم.
دلیلی برای شکایت نمی بینم.
نحوه برخورد با من دلیلی برای شکایت نداشت.
من قصد دارم یک شکایت نامه رسمی بنویسم.
انتظار می رفت که کارگران بدون شکایت کاهش دستمزد را بپذیرند.
او یک شکایت پوستی جزئی دارد.
من از غذا شکایت دارم.
من هیچ شکایتی در مورد رویکردی که داریم نشنیده ام.
یکی از شکایات اصلی هزینه است.
دادگاه به شکایات علیه مدیر رسیدگی کرد.
آنها به کمیسیون شکایت کردند.
ما شکایت های جدی از والدین داشته ایم.
شکایت از شرایط کار
شکایت از پلیس
شکایت از یک مشتری
شکایت از همسایه ها
شکایت از اخراج ناعادلانه
شکایات ناشی از تاخیر در پرداخت
objection
اعتراض
استثنا
بی حوصلگی
remonstrance
تهوع
demurral
افشاگری
demur
چالش
expostulation
تظاهرات
بوی تعفن
remonstration
منکر
stink
سوال
demurrer
دشواری
رد
انتقاد
disapproval
شکایت
گریه کردن
grievance
لگد زدن
gripe
لجبازی کردن
غار
quibble
نارضایتی
cavil
سرزنش
dissatisfaction
clamorUS
reproach
clamourUK
clamorUS
اتهام
clamourUK
محکومیت
accusation
شارژ
condemnation
مزاحمت
yike
annoyance
گاف
yike
جرمیاد
guff
jeremiad
acceptance
پذیرش - پذیرفته شدن
applause
تشویق و تمجید
تصویب
commendation
ستایش
compliment
تعریف و تمجید
contentedness
رضایت
exculpation
تبرئه
flattery
چاپلوسی
happiness
شادی
لذت
praise
توصیه
تحریم
سلامتی
توافق
wellness
راحتی
acquittal
استحکام - قدرت
مزیت - فایده - سود - منفعت
exoneration
برکت
عفو
concurrence
تندرستی
تایید
حمایت کردن
ببخشید
blessing
توانایی
absolution
سالم بودن
well-being
endorsement
boon
soundness