comfort
comfort - راحتی
noun - اسم
UK :
US :
درد و ناراحتی
تسلی دهنده
ناراحت
آرامش بخش
ناراحت کننده
به راحتی
---
a feeling of being physically relaxed and satisfied, so that nothing is hurting you making you feel too hot or cold etc
احساس آرامش و رضایت جسمی، به طوری که هیچ چیزی به شما آسیبی نمی رساند، باعث می شود احساس گرما یا سردی بیش از حد کنید و غیره
if someone or something gives you comfort they make you feel calmer, happier, or more hopeful after you have been worried or unhappy
اگر کسی یا چیزی به شما آرامش دهد، پس از اینکه نگران یا ناراضی هستید، باعث می شود احساس آرامش، شادی یا امیدواری بیشتری داشته باشید.
someone or something that helps you feel calmer, happier, or more hopeful after you have been worried or unhappy
کسی یا چیزی که به شما کمک می کند بعد از نگرانی یا ناراحتی احساس آرامش، شادی یا امیدواری بیشتری داشته باشید.
راهی برای زندگی که در آن همه پول و دارایی مورد نیاز یا می خواهید را در اختیار داشته باشید
to make someone feel less worried unhappy, or upset, for example by saying kind things to them or touching them
برای اینکه کسی کمتر احساس نگرانی، ناراحتی یا ناراحتی کند، مثلاً با گفتن چیزهای محبت آمیز به او یا لمس کردن آنها
نوعی نرم کننده پارچه (=مایع برای نرم کردن لباس ها) که در بریتانیا به فروش می رسد
احساس خوشایند آرامش و عاری از درد
the state of feeling better after feeling sad or worried or something that makes you feel better in this way
حالت احساس بهتر بعد از احساس غم و اندوه یا نگرانی، یا چیزی که از این طریق باعث می شود احساس بهتری داشته باشید
وضعیت داشتن یک زندگی دلپذیر با پول کافی برای هر چیزی که نیاز دارید
چیزی که زندگی شما را آسان و دلپذیر می کند
برای ایجاد احساس بهتر در زمانی که کسی غمگین یا نگران است
the pleasant and satisfying feeling of being physically or mentally free from pain and suffering, or something that provides this feeling
احساس خوشایند و رضایت بخش بودن از لحاظ جسمی یا روحی از درد و رنج، یا چیزی که این احساس را فراهم می کند.
بعد از اینکه ثروتمند شد، زندگی در بیکاری و آسایش داشت.
و چیزهای دیگری در مورد شغل من وجود دارد که برای راحتی بیش از حد مرا به یاد شکارچیان ارواح می اندازد.
امیلی برای راحتی و حمایت عاطفی به یک گروه زنانه می رود.
ما راحتی را انتخاب کردیم و برای مقدار زیادی از آن به چیپس مورد علاقه خود بازنشسته شدیم.
جسی جکسون به آن کشورها سفر کرده است و میتوان آنها را آرامش بخش دانست.
نامه شما پس از مرگ جان باعث آرامش من شد.
ایمان او در زمان بسیار سختی به او آرامش داد.
حتی به اندازهای درآمد داشتم که بتوانم در آسایش کمی از خودم حمایت کنم.
او دیگر تهدیدی برای او نبود، بلکه منبع آرامش و امید بود.
کارکنان هتل مطمئن شدند که هیچ چیز آسایش یا لذت ما را مختل نکند.
با این حال، فضای سر چنین مشکلی ندارد و راحتی واقعی صندلیهای عقب بسیار خوب است.
خانواده از این واقعیت که شرایط او تثبیت شده است کمی آرامش گرفته اند.
نشات گرفته از آسایش دین نیست.
این هتل دارای استاندارد بالایی از راحتی و خدمات است.
نمی خواستم راحتی تختم را ترک کنم.
آنها آنقدر پول داشتند که در دوران پیری در آسایش زندگی کنند.
جدیدترین فیلم ها را در خانه خود تماشا کنید.
از روی صندلی راحتی خود، می توانید تمام اکشن ها را به صورت زنده مشاهده کنید.
من برای راحتی لباس می پوشم تا ظرافت.
این کفش تنیس برای راحتی و عملکرد طراحی شده است.
او اکنون شروع به یافتن سطح راحتی با هم تیمی هایش کرده است.
سعی کردم چند کلمه راحت ارائه کنم.
سخنان او در این شرایط چندان راحت نبود.
از حرفهای کسی راحت شدن
His family can draw some comfort from the fact that the two men accused of his murder have pleaded guilty.
خانواده او می توانند از این واقعیت که دو مرد متهم به قتل او به گناه خود اعتراف کرده اند کمی آرامش بگیرند.
ما می دانیم که آنها با آگاهی از این که او در حال انجام کاری که دوست داشت درگذشت، آرامش خواهند یافت
The announcement of a few new jobs will provide scant comfort to their many recently redundant employees.
اعلان چند شغل جدید برای بسیاری از کارمندان اخیراً بیکار شده آنها آسایش کمی ایجاد می کند.
اگر برای شما راحت است، من در همین شرایط هستم.
بودن او در کنار من باعث آرامش بود.
بچهها با همه اینها آرامش زیادی برای من داشتند.
این مایه آرامش است که بدانیم او در امان است.
این برای او آرامش بخش بود که می دانست من هرگز دور نبودم.
از برخی جهات این مایه آرامش است که آنها با هم مردند.
اجرای عدالت برای خانواده او مایه آرامش خواهد بود.
این هتل دارای تمام امکانات رفاهی مدرن/هر آسایش مدرن است.
آسایش مادی (= پول و دارایی)
او در حین کمپینگ به شدت دلتنگ راحتی خانه اش بود.
او کسی است که آسایش خانه را بیش از چراغ های روشن هالیوود می گیرد.
وقتی او صحنه را ترک می کند، طرفداران برای راحتی می توانند کمی بیش از حد نزدیک شوند.
آنها برد را به دست آوردند اما بازی فشرده ای بود، قطعا برای راحتی خیلی نزدیک بود.
او از راحتی روی کاناپه از ورزش های خطرناک لذت می برد.
I like to travel in reasonable comfort.
من دوست دارم با راحتی معقول سفر کنم.
یک زبان جدید را در راحتی در خانه خود یاد بگیرید.
آنها در راحتی متوسط زندگی می کنند.
contentment
قناعت
سهولت
لذت
enjoyment
لذت بردن
luxury
لوکس
relaxation
آرامش
well-being
تندرستی
bliss
سعادت
leisure
اوقات فراغت
رضایت
serenity
succourUK
succourUK
کمک ایالات متحده
succorUS
آرامش ایالات متحده
tranquilityUS
آرامش انگلستان
tranquillityUK
ثروتمندی
wellbeing
راحتی
affluence
cosinessUK
comfiness
cozinessUS
comfortableness
مجلل
contentedness
صلح
cosinessUK
خوشایند
cozinessUS
رفاه
easefulness
آرام گرفتن
equanimity
opulence
peacefulness
pleasantness
prosperity
prosperousness
repose
discomfort
درد و ناراحتی
hardship
سختی
adversity
ناملایمات
دشواری
malaise
بی حالی
misfortune
بد شانسی
woe
وای
فقر
destitution
حقوق خصوصی
privation
بی آلایشی
penury
بی عفتی
impecuniousness
محرومیت
impecuniosity
نیازمندی
deprivation
خواستن
neediness
گدایی
رنج کشیدن
beggary
خوش بینی
suffering
مصیبت
asperity
بار
tribulation
مشکل
پریشانی
ریاضت
indigence
درد
distress
عذاب
austerity
شکایت
ظلم
torment
آزمایش های
affliction
grievance
oppression
trials