rich
rich - ثروتمند
adjective - صفت
UK :
US :
ثروت
غنا
غنی سازی
غنی شده است
غنی
---
کسی که ثروتمند است پول و دارایی های با ارزش زیادی دارد
افرادی که ثروتمند هستند
حاوی مقدار زیادی چیز
پر از حقایق، رویدادها یا ایده های جالب یا مهم
غذای غنی حاوی مقدار زیادی کره، خامه یا تخم مرغ است که باعث می شود خیلی سریع احساس سیری کنید
بو یا طعم غنی قوی و دلپذیر است
a rich colour is strong and attractive
رنگ غنی قوی و جذاب است
صدای غنی کم و دلنشین است
خاک غنی برای رشد گیاهان در آن مناسب است
پارچه غنی گران قیمت و زیبا است
داشتن پول زیاد - در مورد افراد و مکان ها استفاده می شود
غنی - در مورد افراد و مکان ها استفاده می شود، به خصوص زمانی که آنها برای مدت طولانی ثروتمند بوده اند
rich – used about societies, groups of people or areas where people live where people have nice houses and a lot of expensive possessions
ثروتمند - مورد استفاده در جوامع، گروههای مردم یا مناطقی که مردم در آن زندگی میکنند، جایی که مردم خانههای زیبا و داراییهای گران قیمت زیادی دارند.
rich – used about places and groups of people especially when their money is related to success in business
ثروتمند - در مورد مکان ها و گروه های افراد استفاده می شود، به خصوص زمانی که پول آنها به موفقیت در تجارت مربوط می شود
نسبتاً ثروتمند در مقایسه با افراد دیگر، به طوری که شما می توانید بسیار راحت زندگی کنید
rich – used especially in the past about families and people who had a fairly high position in society
غنی – به ویژه در گذشته در مورد خانواده ها و افرادی که موقعیت نسبتاً بالایی در جامعه داشتند استفاده می شد
برخورداری از امتیازات ویژه، زیرا خانواده شما دارای پول زیاد و جایگاه بالایی در جامعه هستند
داشتن پول کافی برای داشتن یک زندگی خوب بدون نیاز به نگرانی در مورد پول
فوق العاده ثروتمند بودن
داشتن پول زیاد یا دارایی با ارزش
حاوی مقدار زیادی ماده طبیعی با ارزش مانند زغال سنگ، نفت یا چوب
حاوی چیزهای خوب یا مفید زیادی است
زمین یا خاک غنی حاوی مقدار زیادی مواد است که به رشد گیاهان کمک می کند
used in compounds to say that someone has a lot of a particular thing or that something contains a lot of a particular substance
در ترکیبات استفاده می شود تا بگوییم که کسی چیز خاصی دارد یا چیزی حاوی مقدار زیادی ماده خاص است
حاوی بسیاری از رویدادها یا تجربیات هیجان انگیز و بنابراین بسیار جالب است
If the style of something such as a piece of furniture or a building is rich it contains a lot of decoration
اگر سبک چیزی مانند یک مبلمان یا یک ساختمان غنی باشد، دارای دکوراسیون زیادی است
رنگ، صدا، بو یا طعم غنی به شکلی دلپذیر یا جذاب قوی است
یک ماده غنی بسیار زیبا و ارزشمند است
اگر غذا غنی باشد، حاوی مقدار زیادی روغن، کره، تخم مرغ یا خامه است
used to describe someone's opinions when that person has the same bad qualities as the person they are criticizing
برای توصیف نظرات شخصی استفاده می شود، زمانی که آن شخص دارای همان ویژگی های بد فردی است که از او انتقاد می کند
افراد ثروتمند با هم به عنوان یک گروه در نظر گرفته می شوند
او یکی از ثروتمندترین زنان جهان است.
به دست آوردن/رشد/ثروتمند شدن
این روزها هیچ کس از نوشتن ثروتمند نمی شود.
او آرزو داشت که ثروتمند و مشهور باشد.
او در خانواده ای ثروتمند و قدرتمند به دنیا آمد.
کثیف بودن / بدبو بودن (= فوق العاده) ثروتمند
این یک استراحتگاه مورد علاقه برای افراد ثروتمند و مشهور است.
the richest countries/economies/nations
ثروتمندترین کشورها/اقتصادها/ملت ها
پرتقال سرشار از ویتامین C است.
این منطقه از نظر حیات وحش غنی است.
روسیه از نظر نفت و گاز بسیار غنی است.
انیمیشن به طرز شگفت انگیزی از نظر جزئیات غنی است.
این کشور از نظر منابع طبیعی غنی است.
رمان های او منبع غنی مواد برای صنعت سینما هستند.
iron-rich rocks
سنگ های غنی از آهن
مناطق ماهیگیری فوق العاده غنی اقیانوس آرام شمالی
Several major US companies have set up in the country in order to tap into the rich vein of talent available.
چندین شرکت بزرگ آمریکایی در این کشور راه اندازی کرده اند تا از رگه غنی استعدادهای موجود بهره ببرند.
دنیای ما دنیایی غنی با امکانات است.
تاریخ و فرهنگ غنی منطقه
او زندگی غنی و متنوعی دارد.
یک ملت غنی از نظر فرهنگی
میراث غنی معماری هند
این داستان بر سنت غنی آفریقایی تاریخ شفاهی تأکید دارد.
یک سس غنی و خامه ای
یک کیک شکلاتی غنی
فوندانت نارنجی شکلاتی برای من خیلی غنی بود.
خاک غنی و با زهکشی خوب
زمین کشاورزی غنی
قرمزهای تیره غنی
صدای غنی ارگ
شراب به ظرف عطر و طعم فوق العاده غنی می دهد.
affluent
فراوان
ثروتمند
moneyed
پول دار
opulent
مجلل
well-to-do
خوش گذران
flush
فلاش
loaded
لود شده
prosperous
موفق
propertied
دارایی
silk-stocking
جوراب ابریشمی
well-off
پاشنه بلند
well-heeled
پولی
monied
ضرب شده
minted
قابل توجه
چربی
طلاکاری شده
مستقل
gilded
فرود آمد
بالاخره
landed
بالای شهر
upscale
نفخ کرده
uptown
پول نقد
bloated
جیب عمیق
چاق گربه
deep-pocketed
ثروتمند پلید
fat-cat
اوفی
filthy rich
ثروتمند متعفن
oofy
خوش وقف
stinking rich
پاشنه خوب
well-endowed
well heeled
فقیر
impoverished
فقیر شده
destitute
بی بضاعت
beggared
التماس کرد
beggarly
گدایی
deprived
محروم شده است
moneyless
بی پول
pauperized
محروم
underprivileged
بی رونق
unprosperous
بیچاره
indigent
بی بخت
fortuneless
ضروری
penniless
شکست
necessitous
تهی دست
broke
نیازمند
impecunious
پوست
penurious
فقر زده
needy
ورشکسته
skint
خواستن
poverty-stricken
سخت کردن
bankrupt
فاقد
wanting
ناموفق
شکست خوردن
lacking
تخت شکست
unsuccessful
افسرده
insolvent
meagreUK
failing
ناچیز ایالات متحده
flat broke
depressed
meagreUK
meagerUS