heritage

base info - اطلاعات اولیه

heritage - میراث

noun - اسم

/ˈherɪtɪdʒ/

UK :

/ˈherɪtɪdʒ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [heritage] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Spain’s rich cultural heritage


    میراث فرهنگی غنی اسپانیا

  • The building is part of our national heritage.


    این بنا بخشی از میراث ملی ماست.

  • What's your heritage?


    میراث شما چیست؟

  • Her heritage is Chinese and Vietnamese.


    میراث او چینی و ویتنامی است.

  • She made a conscious attempt to explore her Jewish heritage.


    او آگاهانه تلاش کرد تا میراث یهودی خود را کشف کند.

  • Cotswold sheep are considered a heritage breed in Canada.


    گوسفند Cotswold یک نژاد میراثی در کانادا محسوب می شود.

  • Heritage carrots are not always orange in colour.


    هویج میراث همیشه نارنجی رنگ نیست.

  • They work with some of Britain's oldest heritage brands, including Jaguar, Harrods and the BBC.


    آنها با برخی از قدیمی ترین برندهای میراث بریتانیا از جمله جگوار، هارودز و بی بی سی کار می کنند.

  • Folk songs are part of our common heritage.


    ترانه های محلی بخشی از میراث مشترک ما هستند.

  • It's a family-run business that traces its heritage back to 1884.


    این یک تجارت خانوادگی است که میراث خود را به سال 1884 برمی‌گرداند.

  • The city has an exceptionally rich heritage of historic buildings.


    این شهر دارای میراث فوق العاده غنی از بناهای تاریخی است.

  • The country has a long and proud heritage.


    این کشور دارای میراث طولانی و پر افتخار است.

  • The site has UNESCO World Heritage status.


    این سایت دارای وضعیت میراث جهانی یونسکو است.


  • سازمانی که هدفش حفاظت از میراث ما از گیاهان وحشی است

  • He was the first mayor of black African heritage in a major European city.


    او اولین شهردار میراث سیاهان آفریقا در یک شهر بزرگ اروپایی بود.

  • I will not abandon my religious heritage.


    من میراث دینی خود را رها نمی کنم.

  • The performance shows how African Americans celebrate their heritage.


    این اجرا نشان می دهد که چگونه آفریقایی-آمریکایی ها میراث خود را جشن می گیرند.

  • the 40 million or so Americans who claim an Irish heritage


    حدود 40 میلیون آمریکایی که مدعی میراث ایرلندی هستند

  • These monuments are a vital part of the cultural heritage of South America.


    این بناها بخشی حیاتی از میراث فرهنگی آمریکای جنوبی هستند.

  • Part of our country's heritage has been destroyed.


    بخشی از میراث کشورمان از بین رفته است.

  • I am an American of Persian heritage.


    من یک آمریکایی با اصالت ایرانی هستم.

  • They are proud of their Jewish and Palestinian heritages.


    آنها به میراث یهودی و فلسطینی خود افتخار می کنند.


  • سوابق تاریخی و دولتی می توانند به شما در ردیابی میراث خود کمک کنند.

  • The city has been designated a world heritage site.


    این شهر در فهرست میراث جهانی قرار گرفته است.

  • She is an architect specializing in heritage conservation.


    او یک معمار متخصص در حفاظت از میراث است.

  • The soup is made from heritage tomatoes, fennel, basil and a little garlic.


    این سوپ از گوجه فرنگی، رازیانه، ریحان و کمی سیر تهیه می شود.

  • She keeps heritage chickens and sells their eggs.


    او مرغ های میراثی را نگه می دارد و تخم های آنها را می فروشد.

  • The organization is devoted to preserving our cultural heritage.


    این سازمان به حفظ میراث فرهنگی ما متعهد است.

  • Their marketing strategy emphasizes the company's belief in its unique engineering heritage.


    استراتژی بازاریابی آنها بر اعتقاد شرکت به میراث مهندسی منحصر به فرد خود تأکید می کند.

synonyms - مترادف
  • ancestry


    اصل و نسب

  • descent


    نزول

  • extraction


    استخراج

  • lineage


    دودمان


  • زمینه

  • heredity


    وراثت

  • pedigree


    شجره نامه

  • roots


    ریشه ها

  • parentage


    والدین


  • موجودی


  • خط


  • خانواده


  • نژاد


  • خون

  • genealogy


    تولد


  • خط خونی


  • پرورش

  • strain


    تکان می دهد

  • bloodline


    خانه

  • breeding


    خط تبار


  • تابعیت

  • derivation


    سلسله

  • stirps


    اجداد

  • origins



  • line of descent


  • filiation


  • breed


  • dynasty


  • forebears


  • ancestors


antonyms - متضاد

  • کل

لغت پیشنهادی

babies

لغت پیشنهادی

bootleg

لغت پیشنهادی

buggery