preserve

base info - اطلاعات اولیه

preserve - حفظ

verb - فعل

/prɪˈzɜːrv/

UK :

/prɪˈzɜːv/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [preserve] در گوگل
description - توضیح
  • to save something or someone from being harmed or destroyed


    برای نجات چیزی یا کسی از آسیب یا نابودی


  • کاری کنیم که چیزی بدون تغییر ادامه پیدا کند

  • to store food for a long time after treating it so that it will not decay


    بعد از درمان مواد غذایی را برای مدت طولانی نگهداری کنید تا پوسیده نشود

  • a substance made from boiling fruit or vegetables with sugar salt or vinegar


    ماده ای که از جوشاندن میوه یا سبزیجات با شکر، نمک یا سرکه به دست می آید

  • an activity that is only suitable or allowed for a particular group of people


    فعالیتی که فقط برای گروه خاصی از افراد مناسب یا مجاز است


  • منطقه ای از زمین یا آبی که برای شکار یا ماهیگیری خصوصی نگهداری می شود

  • to keep something as it is, especially in order to prevent it from decaying or being damaged or destroyed


    چیزی را همانطور که هست نگه داشتن، مخصوصاً برای جلوگیری از پوسیدگی یا آسیب دیدن یا از بین رفتن آن


  • با غذا به روش خاصی رفتار کنید تا بتوان آن را برای مدت طولانی بدون خراب شدن نگه داشت

  • a food made from fruit or vegetables boiled with sugar and water until it becomes a firm sauce


    غذایی که از میوه یا سبزی تهیه می شود که با شکر و آب جوشانده شود تا به سس سفت تبدیل شود


  • فعالیتی که فقط یک شخص یا نوع خاصی از شخص انجام می دهد یا مسئول آن است

  • a reserve


    آ ذخیره

  • to keep something as it is, esp. in order to prevent it from decaying or to protect it from being damaged or destroyed


    برای نگه داشتن چیزی همانطور که هست، به ویژه به منظور جلوگیری از پوسیدگی یا محافظت از آن در برابر آسیب یا تخریب


  • نگهداری از غذا به معنای رفتار خاصی با آن است تا بتوان آن را برای مدت طولانی بدون خراب شدن نگه داشت

  • an area of land kept in its natural state esp. for hunting and fishing or for raising animals and fish


    یک منطقه از زمین که در حالت طبیعی خود نگهداری می شود، به ویژه. برای شکار و ماهیگیری یا برای پرورش حیوانات و ماهی

  • fruit cooked with sugar


    میوه پخته شده با شکر


  • این خانه بخشی از تاریخ محلی است و باید حفظ شود.

  • And there are still preserved among Christians traces of that Holy Spirit which appeared in the form of a dove.


    و هنوز در بین مسیحیان آثاری از آن روح القدس که به شکل کبوتر ظاهر شده بود حفظ شده است.


  • ما می خواهیم تا آنجا که ممکن است زمین های باز را حفظ کنیم.

  • Here's a recipe for preserving fruit in brandy.


    در اینجا دستور العملی برای نگهداری میوه در براندی آورده شده است.

  • Human organs, preserved in jars, lined the shelves of the laboratory.


    اعضای بدن انسان که در کوزه‌ها نگهداری می‌شدند، قفسه‌های آزمایشگاه را پوشانده بودند.

  • An example is preserved in the Museum.


    نمونه ای در موزه نگهداری می شود.

  • Early settlers preserved meat by drying and salting it.


    ساکنان اولیه گوشت را با خشک کردن و نمک زدن آن حفظ می کردند.

  • So conservationists hope they can preserve the area's outstanding natural beauty and cater for the tourists too.


    بنابراین حافظان محیط زیست امیدوارند که بتوانند زیبایی های طبیعی برجسته این منطقه را حفظ کنند و برای گردشگران نیز خدمات رسانی کنند.

  • The calculation proceeds for as many time-moments as will preserve the desired accuracy.


    محاسبه برای هر چند لحظه ادامه می یابد که دقت مورد نظر حفظ شود.

  • The Forestry Commission are making valiant efforts to re-create these old woodlands, and are trying to preserve the little that remains.


    کمیسیون جنگل‌داری تلاش‌های شجاعانه‌ای را برای بازآفرینی این جنگل‌های قدیمی انجام می‌دهد و تلاش می‌کند تا اندک باقی مانده را حفظ کند.

  • The new law preserves the national guarantee of health care for poor children.


    قانون جدید تضمین ملی مراقبت های بهداشتی برای کودکان فقیر را حفظ می کند.

  • All the names in the book have been changed to preserve the victims' anonymity.


    تمام نام های کتاب برای حفظ ناشناس ماندن قربانیان تغییر کرده است.

  • Boots are advisable and cameras are essential for those who like to preserve their memories in photographs.


    چکمه ها توصیه می شود و دوربین برای کسانی که دوست دارند خاطرات خود را در عکس حفظ کنند ضروری است.

  • He destroyed the heart of the city but then decided to preserve what could be preserved.


    او قلب شهر را ویران کرد اما سپس تصمیم گرفت آنچه را که می توان حفظ کرد حفظ کند.

example - مثال
  • He was anxious to preserve his reputation.


    او مشتاق حفظ آبروی خود بود.

  • Efforts to preserve the peace have failed.


    تلاش ها برای حفظ صلح شکست خورده است.

  • She managed to preserve her sense of humour under very trying circumstances.


    او در شرایط بسیار سخت توانست حس شوخ طبعی خود را حفظ کند.

  • He was insistent on preserving the integrity of the brand.


    او بر حفظ یکپارچگی برند اصرار داشت.

  • a perfectly preserved 14th century house


    یک خانه کاملاً حفظ شده متعلق به قرن چهاردهم

  • Is he really 60? He's remarkably well preserved.


    آیا او واقعا 60 سال دارد؟ او به طور قابل توجهی به خوبی حفظ شده است.

  • We need knowledgeable gallery curators to preserve great masterpieces for posterity.


    برای حفظ شاهکارهای بزرگ برای آیندگان به متصدیان گالری آگاه نیازمندیم.

  • This vase has been preserved intact.


    این گلدان دست نخورده حفظ شده است.

  • Wax polish preserves wood and leather.


    واکس پولیش چوب و چرم را حفظ می کند.

  • preserved lemons


    لیموهای نگهداری شده

  • olives preserved in brine


    زیتون های نگهداری شده در آب نمک

  • an attempt to preserve the corpse from decomposition


    تلاش برای حفظ جسد از تجزیه

  • The society was set up to preserve endangered species from extinction.


    این انجمن برای حفظ گونه های در حال انقراض از انقراض راه اندازی شد.

  • The Act contained provisions designed to preserve the status quo.


    این قانون حاوی مقرراتی بود که برای حفظ وضعیت موجود طراحی شده بود.

  • She was determined to preserve her independence and way of life.


    او مصمم بود استقلال و شیوه زندگی خود را حفظ کند.

  • The style of the original film is preserved perfectly.


    سبک فیلم اصلی کاملاً حفظ شده است.

  • We were anxious to preserve the character of the house.


    ما مشتاق حفظ شخصیت خانه بودیم.

  • She carefully preserved all his letters.


    او با دقت تمام نامه های او را حفظ کرد.

  • The collection has been sold to the British Museum where it will be preserved for the nation.


    این مجموعه به موزه بریتانیا فروخته شده است و در آنجا برای ملت نگهداری می شود.

  • The prison is preserved as a tourist attraction.


    این زندان به عنوان یک جاذبه گردشگری حفظ شده است.

  • They were thrilled to discover a beautifully preserved specimen of Roman pottery.


    آنها از کشف یک نمونه زیبا از سفال رومی که به زیبایی حفظ شده بود، هیجان زده شدند.

  • You need to say why the building is worth preserving.


    باید بگویید چرا این بنا ارزش حفظ دارد.


  • مبارزان برای حفظ یک بنای تاریخی مبارزه می کنند

  • The National Trust preserves the house and its grounds.


    اعتماد ملی از خانه و محوطه آن محافظت می کند.

  • Three miles away is a perfectly preserved stretch of Roman road.


    سه مایل دورتر، یک بخش کاملاً حفظ شده از جاده رومی است.

  • The iron coins are poorly preserved and have rusted.


    سکه های آهنی ضعیف نگهداری می شوند و زنگ زده اند.


  • ما باید برای کمک به حفظ ذخایر ماهی اقدام کنیم.

  • She wanted to preserve him from harassment.


    می خواست او را از آزار و اذیت حفظ کند.


  • حفظ زندگی همیشه باید هدف باشد.


  • برای حفظ محیط زیست

  • We want to preserve the character of the town while improving the facilities.


    ما می خواهیم ضمن بهبود امکانات، شخصیت شهر را حفظ کنیم.

synonyms - مترادف

  • حفظ

  • conserve


    کنسرو


  • حفظ کنند

  • uphold


    حفظ کردن

  • perpetuate


    ماندگار کردن

  • prolong


    طولانی کردن


  • نگاه داشتن


  • صرفه جویی


  • ادامه هید


  • زنده بمان


  • ادامه دادن


  • ادامه دادن با


  • قرار دادن


  • ادامه بده


  • دست نخورده نگه دارید

  • keep going


    از سقوط نگه دارید

  • keep intact


    وجود داشته باشد

  • keep from falling


    توسعه دادن، گسترش


  • حمایت کردن


  • طولانی شدن


  • خرس

  • protract


    نگه داشتن


  • memorializeUS


  • جاودانه کردن ایالات متحده

  • memorializeUS


    محافظت

  • immortalizeUS


    جاودانه شدن


  • جاودانه کردن

  • eternize


    تجدید

  • eternalize


  • renew


  • lengthen


antonyms - متضاد

  • خسارت

  • compromise


    به خطر افتادن


  • زنگ تفريح


  • از بین رفتن

  • smash


    درهم کوبیدن


  • ترک

  • dent


    فرورفتگی

  • ruin


    خراب کردن

  • scratch


    خراش

  • wreck


    خرد کردن

  • crush


    ناتوانی

  • disfeature


    بدرفتاری

  • maltreat


    مارس

  • mar


    جمع


  • سو استفاده کردن


  • تخریب

  • demolish


    مخدوش کردن

  • disfigure


    خدشه دار کردن

  • impair


    از بین بردن

  • mangle


    لکه دار کردن

  • shatter


    تضعیف کردن

  • spoil


    خرابکاری انگلستان

  • stain


    خرابکاری ایالات متحده

  • taint


    فاسد کردن

  • tarnish


    تضعیف شود

  • undermine


    عیب

  • vandaliseUK


  • vandalizeUS


  • vitiate


  • weaken


  • blemish


لغت پیشنهادی

brooklyn

لغت پیشنهادی

unwarranted

لغت پیشنهادی

six