fighting
fighting - دعوا کردن
noun - اسم
UK :
US :
هنگامی که افراد یا گروه ها در جنگ، در خیابان و غیره با یکدیگر می جنگند
عمل مردم در حال جنگ، به ویژه در یک جنگ
درگیری بین باندهای رقیب منجر به مرگ پسر نوجوان شد.
پس از پایان بازی بین هواداران فوتبال انگلیس و هلند درگیری در گرفت.
این مسابقه با درگیری نیمه اول و 15 پنالتی علیه شیرها در نیمه دوم همراه بود.
خیابان های پایتخت پس از سه هفته درگیری شدید، اکنون دوباره ساکت شده است.
They include captive monsters goaded into fighting and monsters which have been magically bound by spells of obedience.
آنها شامل هیولاهای اسیر شده به مبارزه و هیولاهایی هستند که به طور جادویی توسط جادوهای اطاعت محدود شده اند.
اینها پس از شروع جنگ به راه افتادند و علیرغم کاهش قیمت ها به قوت خود باقی ماندند.
حدود 15000 نفر به دنبال درگیری های مجدد از شهر گریخته اند.
در 19 فوریه، عون و جاگا برای پایان دادن به نبرد بر سر یک پیمان شش ماده ای توافق کردند.
پایان یک مدرسه بسیاری از معلمان در جنگ آواره شدند.
They are quarrelsome, politically unstable and poor; some are preoccupied with fighting.
آنها نزاع، از نظر سیاسی بی ثبات و فقیر هستند. بعضی ها مشغول دعوا هستند.
جنگ او ارزش جنگیدن را داشت، زیرا او از این پذیرش پشیمان بود.
شب گذشته درگیری در سه منطقه این شهر رخ داد.
این جزیره در طول جنگ جهانی دوم صحنه نبردهای سنگین بود.
حداقل 50 نفر در درگیری شدید با شبه نظامیان محلی کشته شدند.
نبرد بین شورشیان و نیروهای ما ادامه دارد.
بروز درگیری های خیابانی
از همه دعواهای خانه متنفر بود.
سالها مبارزه با این سیاست
مسابقه جایزه (= مسابقه برای پول)
ما هنوز شانس مبارزه برای شکست دادن آنها و بردن جام را داریم.
اگر در این دور پیروز شوید، هنوز شانس مبارزه دارید.
چیزی که ما از مدیریت می خواهیم بحث مبارزه است.
درگیری های شدید تمام روز در حومه شهر ادامه داشته است.
خشونت آمیز
combative
رزمنده
adversarial
متخاصم
antagonistic
آنتاگونیست
belligerent
جنگ طلب
confrontational
تقابلی
hostile
خصومت آمیز
argumentative
استدلالی
bellicose
آتشین
fiery
خصمانه
pugnacious
بی رحم
truculent
خشن
مبارزه کردن
battling
بحث برانگیز
disputatious
شدید
fierce
شاهین
hawkish
غیر مهمان نواز
inhospitable
بدخواه
malevolent
ستیزه جو
militant
دعوا
quarrelsome
جنگجو
warlike
خشمگین
warring
شمعدانی
مناقشه برانگیز
cantankerous
گلادیاتوری
contentious
تحریک پذیر
disputative
نظامی گرایانه
gladiatorial
inimical
irascible
militaristic
pacifist
صلح طلب
appeasing
مماشات کننده
pacific
صلح جو
peaceful
صلح آمیز
conciliatory
آشتی جویانه
peaceable
آرامش بخش
placatory
دیپلماتیک
diplomatic
طعنه آمیز
irenic
غیر تهاجمی
nonaggressive
بی طرف
neutralist
منفعل
passive
نوع
کبوتر
pacifistic
بی خون
dovish
خوب
bloodless
ملایم
بی جنگ
soothing
کبوتر مانند
gentle
صلح دوست
unwarlike
صلح سازی
dovelike
غیر متخاصم
peaceloving
ضد جنگ
peacemaking
بدون درگیری
comforting
غیر جنگ طلب
nonbelligerent
غیر جنگی
placating
anti-war
conflict-free
non-aggressive
non-belligerent
non-combative