personnel

base info - اطلاعات اولیه

personnel - پرسنل

noun - اسم

/ˌpɜːrsəˈnel/

UK :

/ˌpɜːsəˈnel/

US :

family - خانواده
person
شخص
personality
شخصیت
persona
شخصیت پردازی
personage
شخصی
personification
غیر شخصی
personal
شخصی شده
impersonal
با شخصیت
personalized
شخصی کردن
personable
شخصیت کردن
personalize
شخصا
personify
---
impersonally
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [personnel] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • There is a severe shortage of skilled personnel.


    کمبود شدید پرسنل ماهر وجود دارد.

  • sales/technical/medical/security/military, etc. personnel


    پرسنل فروش / فنی / پزشکی / امنیتی / نظامی و غیره

  • the personnel department/manager


    بخش پرسنل / مدیر

  • She works in personnel.


    او در پرسنل کار می کند.

  • Personnel is/are currently reviewing pay scales.


    پرسنل در حال بازبینی مقیاس‌های حقوق هستند.

  • Only authorized personnel have access to the computer system.


    فقط پرسنل مجاز به سیستم کامپیوتری دسترسی دارند.

  • The area was evacuated of all non-essential personnel.


    منطقه از تمام پرسنل غیر ضروری تخلیه شد.

  • an employment agency for ex-service personnel


    یک آژانس کاریابی برای پرسنل سابق

  • firefighters and other rescue personnel


    آتش نشانان و سایر پرسنل امداد و نجات

  • groups of support personnel engineers and medics


    گروه های پرسنل پشتیبانی، مهندسان و پزشکان


  • پلیس، آتش نشانی و پرسنل فوریت های پزشکی

  • the functions accomplished by uniformed personnel


    وظایفی که توسط پرسنل یونیفرم پوش انجام می شود


  • آموزش پرسنل کلیدی سلامت

  • The bomb killed 28 military personnel.


    این بمب 28 نظامی را کشت.


  • آنها آموزش پرسنل فنی را ارائه می دهند.

  • The new director is likely to make major changes in personnel.


    مدیر جدید احتمالاً تغییرات اساسی در پرسنل ایجاد خواهد کرد.


  • پرسنل نظامی


  • پرسنل به شما کمک می کنند جایی برای زندگی پیدا کنید.


  • برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد شغل، لطفا با مدیر پرسنل تماس بگیرید.

  • Saturday was the most convenient day for students, parents, and school personnel.


    شنبه مناسب ترین روز برای دانش آموزان، والدین و کارکنان مدرسه بود.

  • Knowing how to handle difficult situations requires qualified personnel.


    دانستن نحوه برخورد با موقعیت های سخت نیازمند پرسنل واجد شرایط است.


  • شرکت ممکن است بیمه در برابر از دست دادن پرسنل کلیدی را در نظر بگیرد.

  • The sales personnel in a sales force evolves constantly.


    پرسنل فروش در یک نیروی فروش به طور مداوم در حال تکامل هستند.

  • military/security personnel


    پرسنل نظامی/امنیتی

  • He has made personnel changes in the investment banking and bond areas.


    او تغییرات پرسنلی را در حوزه بانکداری سرمایه گذاری و اوراق قرضه ایجاد کرده است.

  • Her personnel file showed excellent performance.


    پرونده پرسنلی او عملکرد عالی را نشان داد.


  • تعداد کمی از شرکت ها به بخش پرسنل خود وضعیتی مشابه با بخش مالی خود می دهند.


  • من به عنوان مدیر پرسنل یک شرکت بزرگ، جلسات منظمی با اتحادیه خود دارم.

synonyms - مترادف
  • workforce


    نیروی کار


  • کارکنان

  • manpower


    نیروی انسانی

  • employees


    کارمندان

  • workers


    کارگران


  • کمک


  • زور


  • خدمه


  • استخر


  • تیم

  • labourUK


    کار انگلستان

  • labourersUK


    کارگران انگلستان

  • workmen


    مردم


  • گروه


  • نرم افزار زنده

  • liveware


    سپاه

  • corps


    نیروی کار ایالات متحده

  • laborUS


    سازمان انگلستان

  • organisationUK


    سازمان ایالات متحده

  • organizationUS


    کارگران ایالات متحده


  • دانشکده

  • laborersUS


    دفتر


  • استخدام می کند


  • اعضا

  • recruits


    کادر

  • members


    نیروهای

  • cadre


    فروشگاه

  • troops


    کمک کنندگان


  • ظروف گوشتی

  • helpers


  • meatware


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

amputated

لغت پیشنهادی

biophysics

لغت پیشنهادی

stream