staff
staff - کارکنان
noun - اسم
UK :
US :
افرادی که برای یک سازمان کار می کنند
یک چوب ضخیم بلند برای کمک به راه رفتن
عصای ضخیم بلندی که یک مقام رسمی در برخی مراسم به دست می گیرد
مجموعه پنج خطی که موسیقی روی آن نوشته شده است
بودن یا تامین کارگران یک سازمان
افرادی که برای یک سازمان یا کسب و کار کار می کنند
to provide the workers for an organization
تامین کارگران برای یک سازمان
گروهی از افرادی که برای یک سازمان کار می کنند
شخصی که برای یک سازمان کار می کند
a long strong stick held in the hand that is used as a support when walking, as a weapon or as a symbol of authority
چوب بلند و محکمی که در دست نگه داشته می شود که به عنوان تکیه گاه در هنگام راه رفتن، به عنوان سلاح یا نماد اقتدار استفاده می شود.
a flagpole
آ میله پرچم
پنج خط و چهار فاصله بین آنها که نت های موسیقی روی آنها نوشته شده است
بودن یا ارائه افرادی که برای یک سازمان کار می کنند
a group of people who work for an organization often for a special purpose or who work for a manager within an organization
گروهی از افرادی که برای یک سازمان کار می کنند، اغلب برای یک هدف خاص، یا برای یک مدیر در یک سازمان کار می کنند
برای تامین کارکنان یک سازمان
همه افرادی که برای یک شرکت یا سازمان خاص یا در یک مکان خاص کار می کنند
to provide workers for a particular organization
برای تأمین نیروی کار برای یک سازمان خاص
Our department has a staff of 7.
بخش ما 7 نفر پرسنل دارد.
هزینه آن بیش از یک میلیون پوند است، اما کارکنان و کودکان می گویند ارزش هر پنی را دارد.
اما اظهارات او در مورد برخی از کارکنان سنتی چیپس خشم کارگران منطقه را برانگیخته است.
Finally consensus participation attempts to involve all user department staff throughout the design and development of the system.
در نهایت، مشارکت اجماع تلاش می کند تا همه کارکنان بخش کاربر را در طراحی و توسعه سیستم درگیر کند.
الهامی که او به کارکنان و دوستانش داد، اکنون که او رفته است، ادامه دارد.
اگر نتوانید کتاب مورد نظر خود را پیدا کنید، کارکنان کتابخانه ما خوشحال خواهند شد که به شما کمک کنند.
طولی نکشید که اولین بحران خود را به عنوان رئیس دفتر او تجربه کردم.
The Commission has a permanent staff of 24 and in addition employs eight seasonal staff during the summer and autumn periods.
این کمیسیون دارای 24 کارمند دائمی است و علاوه بر این، هشت کارمند فصلی را در طول دوره تابستان و پاییز استخدام می کند.
در سال 1998، او به کارکنان شخصی رئیس جمهور در کاخ سفید پیوست.
هم داجرز و هم قرمزها کادرهای قوی در زمین بازی دارند.
فورد به دنبال کارمند فروش پاره وقت می باشد.
فکر نمی کنم هیچ یک از کارکنان باور داشته باشند که من قبلاً می دانستم.
کارکنان به وضوح در مورد شایعات از دست دادن شغل نگران بودند.
medical/nursing/teaching/coaching staff
کادر پزشکی / پرستاری / آموزشی / مربیگری
کارکنان بیمارستان خیلی خوب از من مراقبت کردند.
12 محقق تمام وقت به اضافه تکنسین ها و سایر کارکنان پشتیبانی وجود دارد.
کارکنان زن
اعضای پاره وقت کارکنان
برای استخدام / استخدام / استخدام / آموزش کارکنان
او در سال 2018 به تحریریه پیوست.
ما از کمبود کارکنان فناوری اطلاعات رنج می بریم.
این شرکت از نظر آموزش کارکنان شهرت خوبی دارد.
ما یک جلسه هفتگی کارکنان داریم.
یک خبرنگار در کارکنان تایمز
دانشجویان، اساتید و کارکنان آن روزها همه مرد بودند.
یک افسر ستاد
یک پرسنل ده نفره
من ده کارمند دارم که برای من کار می کنند
کارکنان این فروشگاه بسیار مفید هستند.
کارکنان این فروشگاه بسیار مفید هستند
سناتور و کارکنانش (مفرد)
سناتورها و کارکنان آنها (جمع)
Robbie Keane has joined the coaching staff.
رابی کین به کادر فنی پیوست.
کادر پزشکی جوان برای گروه خونی نمونه برداری می کنند.
این مدرسه بیش از 1300 دانش آموز و کمی بیش از 100 کارمند آموزشی دارد.
یکی از سخنگویان گفت که بانک انتظار دارد طی سه سال آینده 15000 کارمند را بیکار کند.
جلسه ای با کارکنان ارشد در وزارت کشور برگزار شد.
این رویداد توسط کارکنان چندین بخش موزه سازماندهی شد.
کارکنان بار همگی جوان و خوش قیافه هستند.
کارکنان بار بسیار حرفه ای هستند.
یکی از کارکنان از ما خواست که آنجا را ترک کنیم.
کارکنان دفتر به آنجا آمدند و متوجه شدند که یک سرقت رخ داده است.
برخی از ارکسترها مجبور شده اند تعداد نوازندگان و کارکنان اداری را کاهش دهند.
کارکنان بسیار آموزش دیده اخراج شده اند.
پرسنل
workforce
نیروی کار
employees
کارکنان
workers
کارگران
labourUK
کار انگلستان
labourersUK
کارگران انگلستان
manpower
نیروی انسانی
payroll
حقوق و دستمزد
agents
عوامل
apprentices
کارآموزان
قالب
خدمه
دانشکده
زور
hands
دست ها
کمک
laborUS
نیروی کار ایالات متحده
laborersUS
کارگران ایالات متحده
دفتر
استخر
recruits
استخدام می کند
subordinate
تابع
تیم
underling
زیر دست
workmen
دستیاران
assistants
همراهان، خدمه
attendants
کادر
cadre
سپاه
corps
معاونان
deputies
گروه