junior
junior - جوان
adjective - صفت
UK :
US :
having a low rank in an organization or profession
داشتن رتبه پایین در یک سازمان یا حرفه
مربوط به ورزش برای جوانان زیر یک سن خاص
مربوط به مدرسه ای برای کودکان زیر 11 سال
مربوط به سال قبل از سال آخر دبیرستان یا کالج
جوانی که در ورزش افراد زیر سن خاصی شرکت می کند
someone who has a low rank in an organization or profession
کسی که رتبه پایینی در یک سازمان یا حرفه دارد
کودکی که به مدرسه راهنمایی می رود
دانش آموزی در سال قبل از سال آخر دبیرستان یا کالج
نامی که هنگام صحبت با پسر یا مرد جوانتر به خصوص پسر شما به صورت طنز استفاده می شود
بعد از نام مرد یا پسری که همنام پدرش است استفاده می شود
بعد از نام مردی که همنام پدرش است، مخصوصاً در ایالات متحده استفاده می شود
having a low or lower rank in an organization or a profession
داشتن رتبه پایین یا پایین در یک سازمان یا یک حرفه
a junior bond debt etc will be repaid later or have a smaller part repaid than other bonds, debts etc if the borrower is unable to repay everything
اگر وام گیرنده قادر به بازپرداخت همه چیز نباشد، اوراق قرضه، بدهی و غیره دیرتر بازپرداخت می شود یا بخش کوچکتری نسبت به سایر اوراق، بدهی ها و غیره بازپرداخت می شود.
someone who has a low rank in an organization or profession
کسی که شغلی در سطح پایین در یک سازمان دارد
دانش آموز در مدرسه راهنمایی
→ مدرسه راهنمایی
دانش آموز در سال سوم دوره ای که به مدت چهار سال در مدرسه یا کالج به طول می انجامد
جوانی زیر سن خاصی که در یک فعالیت مخصوصاً ورزش مشغول است
سه، هشت، و غیره سال از کسی کوچکتر است
برای اشاره به پسر شما استفاده می شود
در رتبه پایین یا پایین تر
با جوانان زیر یک سن خاص در ارتباط است یا شامل آن می شود
بعد از نام مرد برای اشاره به کوچکتر از دو مرد در یک خانواده که هم نام دارند استفاده می شود
used after a man's name to refer to the younger of two men in the same family who have the same name
کمتر پیشرفته، یا در رتبه پایین تر
جوان تر
younger
دانش آموز در سال سوم یک برنامه تحصیلی در کالج، دانشگاه یا دبیرستان (= مدرسه ای برای دانش آموزان 14 تا 18 ساله)
a student in the third year of a program of study in a college university or high school (= a school for students aged 14 to 18)
برای توصیف فردی با رتبه پایین یا رتبه پایین تر نسبت به دیگران در یک سازمان استفاده می شود
بازار سهام خردسال بازاری است که در آن سهام شرکت های کوچکتر یا کمتر شناخته شده معامله می شود
کارمندی با رتبه پایین، یا رتبه پایین تر نسبت به دیگران
او همچنین در مسابقات قهرمانی یورکشایر در هاروگیت دوم شد و در حال حاضر قهرمان نوجوانان یورکشایر است.
He was also second in the Yorkshire Championships at Harrogate and is currently junior champion of Yorkshire.
یک شریک کوچک / وزیر / افسر
او از من کوچکتر است.
او یکی از اعضای تیم نوجوانان باشگاه است.
مسابقات تنیس قهرمانی نوجوانان جهان
یک مدرسه راهنمایی
سال اول را در فرانسه گذراندم.
او در سازمان کاملاً کوچکتر است.
یک افسر بسیار کوچک
یک جوان دفتر
لوئیس به تازگی به جوانان صعود کرده است.
جلسات صبح شنبه فقط برای نوجوانان است.
برادرم پنج سال از من کوچکتر است.
خواهرم سه سال کوچکتر از من است (= سه سال از من کوچکتر).
بیا جونیور وقت خوابه
من مخالفم به اینکه کسی که از من کوچکتر است به من بگوید چه کار کنم.
یک دکتر / شریک جوان
junior orchestra
ارکستر جوان
اعضای جوان اجازه رقابت ندارند.
Sammy Davis, Jr.
سامی دیویس جونیور
دانشگاه جوان
آلفردو یک شریک کوچک در شرکت حقوقی است.
او در ماه آوریل متولد شد، بنابراین او سه ماه از من کوچکتر است (= او سه ماه کوچکتر است).
junior role/position
نقش/مقام کوچکتر
یک پزشک جوان / وکیل / مدیر اجرایی
junior ministers/senators
وزرا/سناتورهای جوان
آنها مردی را که از من کوچکتر بود ارتقا دادند و او را رئیس من کردند.
The investment company is planning to raise £370 million through a flotation on AIM London's junior exchange.
این شرکت سرمایه گذاری در حال برنامه ریزی برای جذب 370 میلیون پوند از طریق شناورسازی در AIM، بورس خرده فروشی لندن است.
جوایز مدیران در مقایسه با جوایز خردسالانشان به طور تصاعدی افزایش یافته است.
subordinate
تابع
lesser
کمتر
جزئی
inferior
پست تر
secondary
ثانوی
پایین تر
smaller
کوچکتر
زیر
دومین
در زیر
رشته دوم
second-string
رتبه پایین
low-ranking
رتبه پایین تر
lower-ranking
درجه کم
low-grade
زیر-
sub-
کمانچه دوم
second-fiddle
پست
lowly
درجه دوم
second-class
شرکت فرعی
second-rate
فرعی
subservient
سطح پایین تر
subsidiary
کم
ancillary
رشته سوم
lower-level
دستیار
ناچیز
third-string
فروتن
کمکی
insignificant
حمایت می کند
humble
auxiliary
supporting
ارشد
greater
بزرگتر
higher
بالاتر
عمده
بیشتر
اولیه
نخست
superior
برتر
superordinate
مافوق
higher-ranking
رتبه بالاتر
elder
اولین کلاس
first-class
درجه یک
first-rate
مهم
بهتر
grander
رئیس
بالا
bigger
عالی رتبه
سطح ارشد
موقعیت بالا
high-ranking
سطح بالا
senior-level
رتبه بندی
high-status
بالاترین رتبه
high-level
سطح اجرایی
larger
بهبود یافته
صدا دهنده
ranking
بهتر شد
highest-ranking
improved
sounder
bettered