champion

base info - اطلاعات اولیه

champion - قهرمان

noun - اسم

/ˈtʃæmpiən/

UK :

/ˈtʃæmpiən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [champion] در گوگل
description - توضیح

  • کسی یا چیزی که در یک رقابت، به ویژه در ورزش، برنده شده است


  • مبارزه علنی و دفاع از یک هدف یا اصل، مانند حقوق گروهی از مردم


  • کسی یا چیزی، به ویژه یک شخص یا حیوان، که تمام رقبای دیگر را در یک مسابقه شکست داده است

  • a person who enthusiastically supports, defends, or fights for a person belief right or principle


    شخصی که مشتاقانه از یک شخص، عقیده، حق یا اصل حمایت می کند، دفاع می کند یا برای آن مبارزه می کند.


  • حمایت، دفاع یا مبارزه برای یک شخص، عقیده، حق یا اصل مشتاقانه


  • عالی

  • someone or something esp. a person or animal that has beaten all other competitors in a competition


    کسی یا چیزی، به ویژه شخص یا حیوانی که تمام رقبای دیگر را در یک مسابقه شکست داده است

  • a person who enthusiastically supports, defends, or fights for a belief or principle


    شخصی که مشتاقانه از یک اعتقاد یا اصل حمایت می کند، دفاع می کند یا برای آن مبارزه می کند

  • It does so on two grounds: that Duran is no longer a champion and that he may not be fit.


    این کار را به دو دلیل انجام می دهد: اینکه دوران دیگر قهرمان نیست و اینکه او ممکن است مناسب نباشد.

  • Mohammed Ali, the former world heavyweight boxing champion will appear on the 'Tonight' show next week.


    محمد علی، قهرمان سابق بوکس سنگین وزن جهان، هفته آینده در برنامه «امشب» حضور خواهد داشت.

  • Tracey Thompson agrees there aren't many schools, especially girls schools which can boast two national chess champions.


    تریسی تامپسون موافق است که مدارس زیادی وجود ندارد، به خصوص مدارس دخترانه که می توانند دو قهرمان ملی شطرنج را داشته باشند.

  • The defending World Cup champion was fastest in practice.


    مدافع عنوان قهرمانی جام جهانی در تمرین سریع ترین بود.

  • As defending champion he is expected to reach the final.


    او به عنوان مدافع عنوان قهرمانی به فینال راه پیدا می کند.

  • Jack Johnson, the first black heavyweight champion had his problems with the law.


    جک جانسون، اولین قهرمان سیاهپوست سنگین وزن، مشکلات خود را با قانون داشت.

  • By 1978 Boitano was the national junior champion in ice skating.


    در سال 1978 بویتانو قهرمان ملی نوجوانان در اسکیت روی یخ شد.

  • But whatever the result he is backing United to be the first Premier League champions.


    اما، نتیجه هر چه که باشد، او از یونایتد حمایت می کند تا اولین قهرمان لیگ برتر شود.

  • United responded like champions and laid seige to the Chelsea goal for the remainder of the game.


    یونایتد مانند یک قهرمان پاسخ داد و تا پایان بازی دروازه چلسی را محاصره کرد.

  • Two men walk in there who walks out the champion?


    دو مرد وارد آنجا می شوند که قهرمان را کنار می گذارد؟

  • Bjorn Borg was the reigning Wimbledon champion for five years.


    بیورن بورگ به مدت پنج سال قهرمان ویمبلدون بود.

  • And the fighter revealed he's shelling out £20,000 for sparring partners Mike Weaver and Tony Tubbs, both former world champions.


    و مبارز فاش کرد که 20000 پوند برای شرکای مسابقه مایک ویور و تونی تابز، هر دو قهرمان سابق جهان، هزینه می کند.

example - مثال
  • the world/European/national/Olympic champion


    قهرمان جهان / اروپا / ملی / المپیک

  • the defending champion (= the person who was champion the last time and is trying to be champion again)


    مدافع قهرمانی (=کسی که آخرین بار قهرمان شده و سعی می کند دوباره قهرمان شود)

  • the reigning champion (= the person who is champion now)


    قهرمان حاکم (= شخصی که اکنون قهرمان است)

  • the world basketball champions


    قهرمان بسکتبال جهان

  • a champion sprinter/boxer/swimmer


    یک قهرمان دونده سرعت / بوکسور / شناگر

  • He became the youngest US Open champion for 88 years.


    او به مدت 88 سال جوانترین قهرمان اوپن آمریکا شد.

  • the heavyweight champion of the world


    قهرمان سنگین وزن جهان

  • a former Italian champion jockey


    جوکی قهرمان سابق ایتالیا

  • the Commonwealth Games champion in the 5,000 metres


    قهرمان بازی های مشترک المنافع در 5000 متر

  • They were champions at the Winter Olympics in Chamonix.


    آنها در بازی های المپیک زمستانی در شامونی قهرمان شدند.

  • She was a champion of the poor all her life.


    او تمام عمرش قهرمان فقرا بود.

  • The reigning champion will defend her title tonight.


    قهرمان امشب از عنوان قهرمانی خود دفاع خواهد کرد.

  • The two winners will move onto a one-game final to determine the champion.


    دو برنده برای تعیین قهرمان به فینال یک بازی می روند.

  • He was the undisputed heavyweight champion of the world.


    او قهرمان بلامنازع سنگین وزن جهان بود.

  • She is a former Olympic skating champion.


    او قهرمان سابق اسکیت المپیک است.

  • The double world sprint champion has been banned for drug-taking.


    قهرمان دوی سرعت جهان به دلیل مصرف مواد مخدر محروم شد.

  • He became a leading champion for victims of miscarriages of justice.


    او یک قهرمان برجسته برای قربانیان تخلفات قضایی شد.

  • She became best known as a vigorous champion of the rail link.


    او بیشتر به عنوان یک قهرمان سرسخت راه آهن شناخته شد.

  • an Olympic champion


    یک قهرمان المپیک

  • She is the world champion for the third year in succession.


    او برای سومین سال پیاپی قهرمان جهان شد.


  • مدافع عنوان قهرمانی فردا اولین بازی خود در این مسابقات را برگزار خواهد کرد.

  • Who are the reigning European football champions?


    قهرمانان فعلی فوتبال اروپا چه کسانی هستند؟

  • She has long been a champion of prisoners' rights/the disabled/free speech.


    او مدتهاست که مدافع حقوق زندانیان/معلولان/آزادی بیان است.

  • He has championed constitutional reform for many years.


    او سال ها از اصلاحات قانون اساسی دفاع کرده است.


  • یک قهرمان تنیس


  • قهرمان آزادی بیان

  • He championed protection of the wilderness.


    او مدافع حفاظت از بیابان بود.

synonyms - مترادف

  • برنده

  • victor


    پیروز

  • champ


    قهرمان

  • conqueror


    فاتح

  • titlist


    عنوان


  • برنده جایزه

  • prizewinner


    مدال آور

  • medalist


    nonpareil

  • nonpareil


    غلبه کننده

  • overcomer


    دارنده عنوان

  • titleholder


    شماره یک

  • title holder


    سگ بالا

  • title-holder


    برنده جام

  • vanquisher


    مدافع عنوان قهرمانی


  • ویکتور لودوروم


  • دارنده مدال طلا


  • numero uno

  • defending champion


    بهترین

  • victor ludorum


    بهترین در کلاس

  • gold medallist


    استاد

  • numero uno


    رانده


  • کوبنده


  • شلاق زدن


  • شکست دهنده

  • subduer


    اولین

  • beater


    قهرمان فتح

  • whipper


    فاتح، کشورگشا

  • defeater



  • conquering hero


  • conquistador


antonyms - متضاد
  • loser


    بازنده

  • runner-up


    نایب قهرمان

  • defeated


    شکست داد

  • vanquished


    مغلوب شد

  • also-ran


    همچنین دوید

  • defeated person


    فرد شکست خورده

  • wooden spooner


    قاشق چوبی


  • شکست

  • dud


    احمق

  • flop


    فلاپ

  • saddo


    سادو

  • underdog


    ضعیف

  • clinker


    کلینکر

  • no-hoper


    بدون یاور

  • LZ


    LZ


  • لیمو

  • washout


    شستشو

  • non-achiever


    غیر محقق

لغت پیشنهادی

attractiveness

لغت پیشنهادی

groundless

لغت پیشنهادی

assets