fighter
fighter - جنگنده
noun - اسم
UK :
US :
یک هواپیمای کوچک نظامی سریع که می تواند هواپیماهای دیگر را نابود کند
کسی که مبارزه می کند، به ویژه به عنوان یک ورزش
کسی که برای رسیدن به چیزی در شرایط سخت تلاش می کند
کسی که در نبرد یا درگیری فیزیکی با حریف می جنگد
کسی که سخت به تلاش خود ادامه می دهد و وقتی همه چیز سخت است به راحتی تسلیم نمی شود
یک هواپیمای نظامی کوچک و سریع که برای تعقیب و نابودی هواپیماهای دشمن استفاده می شود
کسی که حاضر است برای آنچه معتقد است بحث کند و تلاش کند
جنگنده نیز یک هواپیمای نظامی کوچک و سریع است.
پدر مبارز بود، اما نتوانست سرطان را شکست دهد.
یک مبارز جنایتکار
هافلینگ ها علیرغم جثه نسبتا کوچکشان کمان داران و مبارزانی سرسخت هستند.
یک جت جنگنده/جت جنگنده
یک خلبان جنگنده
fighter bases
پایگاه های جنگنده
جنگجویان شورشی هنوز بیشتر شهر را تحت کنترل دارند.
او یک مبارز است - اگر کسی بخواهد دوره را تمام کند، این کار را خواهد کرد.
He had a reputation as a fearless fighter.
او به عنوان یک مبارز بی باک شهرت داشت.
Our daughter has been in and out of hospital with so many different medical issues, but she is a fighter.
دختر ما با این همه مسائل پزشکی مختلف داخل و خارج بیمارستان شده است، اما او یک مبارز است.
هواپیما/هواپیما جنگنده
او ثابت کرد که یک مبارز واقعی است.
علی بزرگترین مبارز (= بوکسور) تمام دوران بود.
boxer
بوکسور
pugilist
قاتل
prizefighter
جایزه جنگنده
pug
میناکاری
gladiator
گلادیاتور
bruiser
کبودی
wrestler
کشتی گیر
scrapper
خراش دهنده
battler
مبارز
grappler
گریپلر
assailant
مهاجم
duelist
دوئست
jouster
جوستر
slugger
شلخته
dueler
دوئل
prize fighter
جنگنده جایزه
combatant
رزمنده
contender
مدعی
ringster
ringster
sparring partner
حریف مشت بازی
gunfighter
تفنگچی
warrior
جنگجو
sparrer
اسپارر
kick-boxer
کیک بوکسور
counterpuncher
ضد ضربه زن
peacemaker
صلح طلب
غیر نظامی
pacifist
صلح نیک
peacenik
شهروند
غیر رزمنده
noncombatant
کبوتر
dove
معمولی
commoner
در حد متوسط
غیر متخاصم
nonbelligerent
ساتیاگراهی
peacemonger
گاندیست
satyagrahi
غیر جنگنده
Gandhist
پستاندار
nonfighter
حافظ صلح
pacifier
صلح دوست
peacekeeper
peace-lover
peace-monger