dad

base info - اطلاعات اولیه

dad - بابا

noun - اسم

/dæd/

UK :

/dæd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [dad] در گوگل
description - توضیح

  • پدر


  • یک پدر

  • Dad can I help?


    بابا میتونم کمک کنم؟

  • You've got a mom a dad and a couple or three kids.


    شما یک مادر، یک پدر و یک یا سه بچه دارید.

  • Can I borrow your car Dad?


    میتونم ماشینت رو قرض بگیرم بابا؟

  • If her mum was asking her dad then she was going.


    اگر مادرش از پدرش می‌پرسید، او می‌رفت.

  • But my dad wanted a son.


    ولی بابام یه پسر میخواست

  • My dad retired ten years ago.


    پدرم ده سال پیش بازنشسته شد.

  • I remembered the old photo of Grandma Nell holding my five-year-old dad in that open-cockpit biplane.


    یاد عکس قدیمی مادربزرگ نل افتادم که بابای پنج ساله ام را در آن هواپیمای دوباله خلبان باز در آغوش گرفته بود.


  • به بابا بگو صندلیت رو بیاره اینجا

  • Talk to your mom before your dad shows up.


    قبل از ظهور پدرت با مادرت صحبت کن.

  • Was your dad angry when you got home?


    وقتی به خانه رسیدی پدرت عصبانی بود؟

example - مثال
synonyms - مترادف

  • پدر

  • daddy


    بابا

  • pop


    ترکیدن

  • pa


    pa

  • papa


    پاپا

  • pater


    آقا

  • poppa


    پدرسالار

  • sire


    پدر خوانده

  • patriarch


    بهتر

  • stepfather


    والدین

  • begetter


    خانواده پدری


  • دادا

  • paterfamilias


    پا

  • dada


    پاپی

  • daddio


    پنجه

  • Pa


    ظاهر می شود

  • pappa


    پیرمرد

  • pappy


    پسر پیر

  • paw


    پدر و مادر مرد

  • Pop


    پدر بیولوژیکی

  • pops


    پدر تولد


  • پدر رضاعی


  • دا


  • مولد

  • adoptive father


    پدربزرگ



  • foster father


  • da


  • procreator


  • grandpa


antonyms - متضاد

  • کودک


  • مادر

  • mumUK


    mumUK

  • offspring


    فرزندان

  • scion


    قلمه

  • ma


    مادرسالار

  • matriarch


    خانواده های مادری

  • materfamilias


    مادر خوانده

  • stepmother


    مامان

  • mommy


    momUS

  • mama


    مومیایی

  • mammy


    مهم است

  • momUS


    والدین زن

  • mummy


    اجداد

  • mam


    مادر بیولوژیکی

  • mumsy


    مادر تولد

  • mater


    مادر رضاعی

  • mamma


    ماتا


  • اما

  • progenitress


    مادر جایگزین


  • پیر عزیز


  • پیرزن

  • foster mother


    بانوی پیر

  • progenitrix


  • Mata


  • amma


  • adoptive mother


  • surrogate mother





لغت پیشنهادی

copper-bottomed

لغت پیشنهادی

guide

لغت پیشنهادی

boxroom