couple

base info - اطلاعات اولیه

couple - زن و شوهر

noun - اسم

/ˈkʌpl/

UK :

/ˈkʌpl/

US :

family - خانواده
coupling
جفت
couple
زن و شوهر
google image
نتیجه جستجوی لغت [couple] در گوگل
description - توضیح

  • دو نفر که ازدواج کرده اند یا رابطه جنسی یا عاشقانه دارند

  • to join or fasten two things together


    برای اتصال یا بستن دو چیز به یکدیگر


  • برای داشتن رابطه جنسی

  • two or a few things that are similar or the same or two or a few people who are in some way connected


    دو یا چند چیز مشابه یا یکسان، یا دو یا چند نفر که به نوعی به هم مرتبط هستند


  • دو نفر که ازدواج کرده اند یا در یک رابطه عاشقانه یا جنسی هستند یا دو نفر که برای هدف خاصی با هم هستند


  • برای پیوستن یا ترکیب کردن

  • When two people or two animals couple they have sex.


    وقتی دو نفر یا دو حیوان با هم جفت می شوند، رابطه جنسی دارند.


  • دو نفر که ازدواج کرده اند یا زمان زیادی را با هم می گذرانند. در یک رابطه عاشقانه

  • And I've seen Fred a couple of times in the last few years.


    و من فرد را چند بار در چند سال گذشته دیده ام.

  • It was a couple of hours before I could get back to Eleanor Darcy.


    چند ساعتی طول کشید تا بتوانم به النور دارسی برگردم.

  • An elderly couple live next door.


    یک زوج مسن در همسایگی زندگی می کنند.

  • An elderly couple was sitting on the park bench.


    یک زوج مسن روی نیمکت پارک نشسته بودند.

  • An entrepreneurial couple we talked to had always wanted to run a bed-and-breakfast.


    یک زوج کارآفرینی که با آنها صحبت کردیم همیشه می خواستند یک تختخواب و صبحانه راه اندازی کنند.

  • Most bankruptcies involve couples who jointly file a petition to have their debts wiped out.


    اکثر ورشکستگی ها شامل زوج هایی می شود که مشترکاً دادخواستی برای از بین بردن بدهی های خود ارائه می دهند.

  • Shirley and Bob are a young married couple with two small children.


    شرلی و باب یک زوج جوان با دو فرزند کوچک هستند.

  • The house was bought by a young married couple.


    این خانه توسط یک زوج جوان خریداری شده است.

  • They're a nice couple aren't they?


    آنها زوج خوبی هستند، اینطور نیست؟

  • By making breaking up harder to do supporters believe that couples will focus more on staying together.


    با سخت‌تر کردن جدایی، حامیان بر این باورند که زوج‌ها بیشتر روی با هم ماندن تمرکز خواهند کرد.

  • However away from the cameras and microphones, the couple argued continually.


    با این حال، به دور از دوربین ها و میکروفون ها، این زوج مدام با هم مشاجره کردند.

  • The couple fell in love before they had even set eyes on each other during a six-month long distance courtship.


    این زوج قبل از اینکه حتی در طی یک دوره نامزدی شش ماهه از راه دور به یکدیگر چشم دوخته باشند، عاشق یکدیگر شدند.


  • زوجی که همسایه من هستند

  • He intends to invite some of these couples and top fertility clinic experts to appear before his panel.


    او قصد دارد از تعدادی از این زوج ها و کارشناسان برتر کلینیک باروری دعوت کند تا در پنل خود حاضر شوند.

  • It's increasingly common for unmarried couples to live together.


    زندگی مشترک زوج های مجرد به طور فزاینده ای رایج است.

  • A young couple were walking hand in hand along the beach.


    زوج جوانی دست در دست هم در کنار ساحل قدم می زدند.

example - مثال
  • I saw a couple of men get out.


    دیدم چند مرد بیرون آمدند.

  • We went there a couple of years ago.


    یکی دو سال پیش به آنجا رفتیم.

  • a couple of minutes/hours/days/weeks/months


    چند دقیقه / ساعت / روز / هفته / ماه

  • a couple of people/friends/guys


    چند نفر / دوستان / بچه ها

  • I've seen her a couple of times before.


    قبلاً یکی دو بار او را دیده بودم.

  • I'll be with you in a minute. There are a couple of things I have to do first.


    من یک دقیقه دیگر با شما خواهم بود. چند تا کار هست که اول باید انجام بدم.


  • ما می توانیم آن را در یکی دو هفته آینده انجام دهیم.

  • There have been some new developments in the past couple of days.


    در چند روز گذشته اتفاقات جدیدی رخ داده است.

  • The last couple of years have been difficult.


    یکی دو سال گذشته سخت بوده است.

  • There are a couple more files to read first.


    چند فایل دیگر برای خواندن وجود دارد.

  • married couples


    زوج های ازدواج کرده

  • same-sex/gay/lesbian couples


    زوج های همجنس/همجنسگرا/لزبین


  • یک زوج جوان


  • یک زوج مسن

  • The royal couple will visit New Zealand next year.


    این زوج سلطنتی سال آینده به نیوزیلند سفر خواهند کرد.

  • Several couples were on the dance floor.


    چند زوج روی زمین رقص بودند.

  • The couple was/were married in 2016.


    این زوج در سال 2016 ازدواج کردند / ازدواج کردند.

  • We met a couple from Chicago, who were travelling with their three children.


    با زوجی از شیکاگو آشنا شدیم که با سه فرزندشان در سفر بودند.

  • We’ll be there in a couple of shakes.


    ما بعد از چند لحظه آنجا خواهیم بود.

  • The country's population could fall to 30 million within a couple of decades.


    جمعیت این کشور ممکن است طی چند دهه به 30 میلیون نفر کاهش یابد.

  • I would like to make a couple of points at the outset.


    من می خواهم در ابتدا به چند نکته اشاره کنم.

  • I just have a couple of questions.


    من فقط یکی دو سوال دارم.

  • I've played a couple of games for the reserves recently.


    من اخیراً چند بازی برای ذخیره انجام داده ام.

  • childless couples seeking to adopt


    زوج های بدون فرزند که به دنبال فرزندخواندگی هستند

  • We stood and drank a toast to the happy couple.


    ایستادیم و نان تست برای زوج خوشبخت نوشیدیم.

  • They make a beautiful couple.


    آنها یک زوج زیبا می سازند.

  • The hotel was full of honeymoon couples.


    هتل پر از زوج های ماه عسل بود.


  • دکتر گفت پایم باید تا یکی دو روز دیگر بهتر شود.

  • A couple of people objected to the proposal but the vast majority approved of it.


    چند نفر با این پیشنهاد مخالفت کردند، اما اکثریت قریب به اتفاق آن را تایید کردند.

  • We'll have to wait another couple of hours for the paint to dry.


    باید چند ساعت دیگر صبر کنیم تا رنگ خشک شود.

  • She'll be retiring in a couple more years.


    او یکی دو سال دیگر بازنشسته می شود.

synonyms - مترادف

  • جفت

  • duo


    دوتایی

  • twosome


    دو نفره

  • dyad


    زوج

  • twain


    دوبیتی

  • couplet


    دو

  • two


    دوشناسی

  • duology


    دواد

  • duplet


    بند شلوار

  • doublet


    دوقلوها

  • duad


    تیم

  • brace


    دوبلتون

  • twins


    فریب دادن


  • همخوانی داشتن

  • doubleton


    تنظیم

  • deuce


    مجموعه دو تایی

  • doublets


    دو تا از یک نوع


  • دو نفر

  • set


    عمل دوگانه


  • دو برابر


  • دوقلو


  • پشت سر هم

  • duet


    ترکیبی


  • شراکت



  • tandem




  • mates


  • combo


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

hearsay

لغت پیشنهادی

riot

لغت پیشنهادی

staffed