clinic

base info - اطلاعات اولیه

clinic - درمانگاه

noun - اسم

/ˈklɪnɪk/

UK :

/ˈklɪnɪk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [clinic] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • کلینیک تنظیم خانواده محلی شما می تواند در مورد کنترل بارداری به شما مشاوره دهد.

  • The antenatal clinic is on Wednesdays.


    کلینیک زایمان چهارشنبه ها می باشد.

  • Doctors held a special clinic to talk to worried parents after a child at the school died of meningitis.


    پس از مرگ کودکی در مدرسه بر اثر مننژیت، پزشکان یک کلینیک ویژه برای صحبت با والدین نگران برگزار کردند.

  • He is being treated at the London clinic.


    او در کلینیک لندن تحت درمان است.

  • a rehabilitation clinic for people with alcoholism


    یک کلینیک توانبخشی برای افراد مبتلا به اعتیاد به الکل

  • a coaching clinic for young tennis players


    کلینیک مربیگری برای تنیس بازان جوان

  • Holmes put on a boxing clinic and beat Shavers twelve out of twelve rounds.


    هولمز یک کلینیک بوکس گذاشت و شیورز را دوازده راند از دوازده راند شکست داد.

  • He was treated at the hospital's eye clinic.


    او در کلینیک چشم بیمارستان تحت درمان قرار گرفت.

  • She is being treated at a diabetic clinic.


    او در یک کلینیک دیابت تحت درمان است.


  • او در یک کلینیک پیشگیری از بارداری کار می کند.

  • The clinic is staffed by volunteers.


    این کلینیک توسط افراد داوطلب کار می کند.

  • Most of the crash victims were treated in a local clinic but a 13-year-old was hospitalized.


    بیشتر قربانیان تصادف در یک کلینیک محلی تحت درمان قرار گرفتند اما یک نوجوان 13 ساله در بیمارستان بستری شد.

  • The surgery holds a baby clinic every Wednesday afternoon.


    این جراحی هر چهارشنبه بعدازظهر یک کلینیک کودک برگزار می کند.


  • ما کلینیک های بهداشتی روستایی رایگان داریم.


  • یک کلینیک برای افراد مبتلا به آسم

  • She was ordered to attend a drug rehabilitation clinic.


    به او دستور داده شد که در یک کلینیک بازپروری مواد مخدر شرکت کند.

  • He is being treated at a clinic in Harley Street.


    او در یک کلینیک در خیابان هارلی تحت درمان است.


  • نوزاد خود را به کلینیک بیاورید و ما او را بررسی می کنیم.

  • Antenatal clinics provide care for pregnant women.


    کلینیک های قبل از زایمان برای زنان باردار مراقبت می کنند.

  • Prenatal clinics provide care for pregnant women.


    کلینیک های بارداری برای زنان باردار مراقبت می کنند.


  • کلینیک تابستانی بیسبال برای پسران

synonyms - مترادف
  • infirmary


    درمانگاه


  • بیمارستان


  • عمل جراحی

  • dispensary


    داروخانه

  • doctor's


    دکتر

  • polyclinic


    پلی کلینیک

  • medical centre


    مرکز پزشکی

  • health centre


    مرکز بهداشت

  • consulting room


    اتاق مشاوره

  • doctor's office


    مطب دکتر


  • مرکز سلامت


  • کلینیک خصوصی

  • sick bay


    خلیج بیمار


  • مرکز جراحی


  • مرکز درمانی

  • outpatients' department


    بخش بیماران سرپایی

  • hospice


    آسایشگاه

  • sanatorium


    خانه سالمندان

  • nursing home


    نقاهتگاه

  • sanitarium


    اسایشگاه

  • convalescent home


    موسسه، نهاد


  • بیماری


  • بخش

  • sickbay


    اتاق بیمار

  • ward


    آبگرم

  • sickroom


    امکانات

  • spa


    پناهندگی


  • استراحتگاه سلامت

  • asylum


    اتاق اورژانس



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

misinterpreted

لغت پیشنهادی

beaut

لغت پیشنهادی

selectivity