surgery

base info - اطلاعات اولیه

surgery - عمل جراحی

noun - اسم

/ˈsɜːrdʒəri/

UK :

/ˈsɜːdʒəri/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [surgery] در گوگل
description - توضیح

  • درمان پزشکی که در آن جراح برای ترمیم یا برداشتن چیزی داخل بدن شما را برش می دهد

  • the place where operations are done in a hospital


    مکانی که در آن عملیات در بیمارستان انجام می شود

  • a place where a doctor or dentist gives treatment


    مکانی که در آن پزشک یا دندانپزشک درمان می کند


  • یک دوره منظم هر روز که افراد می توانند به پزشک یا دندانپزشک مراجعه کنند


  • یک دوره زمانی خاص که مردم می توانند یک نماینده مجلس را برای بحث در مورد مشکلات ببینند

  • the treatment of injuries or diseases in people or animals by cutting open the body and removing or repairing the damaged part


    درمان جراحات یا بیماری ها در افراد یا حیوانات با بریدن بدن و برداشتن یا ترمیم قسمت آسیب دیده

  • an occasion when a medical operation involving cutting open the body is performed on someone


    موقعیتی که یک عمل پزشکی شامل بریدن بدن بر روی شخصی انجام می شود


  • مکانی که می توانید برای مشاوره یا دریافت درمان از یک پزشک یا دندانپزشک به آنجا بروید


  • دوره زمانی منظمی که یک فرد می تواند برای مشورت با نماینده مجلس خود ملاقات کند

  • the treatment of injuries or diseases by cutting open the body and removing or repairing the damaged part or an operation of this type


    درمان جراحات یا بیماری ها با بریدن بدن و برداشتن یا ترمیم قسمت آسیب دیده یا عملیاتی از این دست

  • Br The surgery is a doctor’s office where you go to be examined.


    Br جراحی مطب پزشک است که برای معاینه به آنجا می روید.

  • Six of these died between 10 to 60 days after surgery.


    شش نفر از این افراد بین 10 تا 60 روز پس از جراحی جان خود را از دست دادند.

  • Rodriguez spent most of last year rehabbing his right shoulder after surgery.


    رودریگز بیشتر سال گذشته را صرف بازسازی شانه راست خود پس از عمل جراحی کرد.

  • She needed emergency surgery after the accident.


    او پس از تصادف به جراحی اورژانسی نیاز داشت.

  • He's currently recovering from surgery on his right knee.


    او در حال حاضر پس از عمل جراحی روی زانوی راست خود در حال نقاهت است.

  • patients on the waiting list for heart surgery


    بیماران در لیست انتظار برای جراحی قلب

  • Scientists found the new strain in an infant boy after he underwent heart surgery.


    دانشمندان پس از انجام عمل جراحی قلب نوزاد پسری، سویه جدید را در او پیدا کردند.


  • جراحی قلب

  • He started the majority of games in the final two months of the season as Clyde Drexler recovered from knee surgery.


    او اکثر بازی ها را در دو ماه پایانی فصل آغاز کرد، زیرا کلاید درکسلر پس از عمل جراحی زانو بهبود یافت.

  • an injury requiring major surgery


    آسیبی که نیاز به جراحی بزرگ دارد

  • She'd been in the surgery exactly two minutes.


    او دقیقا دو دقیقه در عمل جراحی بود.

  • The doctor performing the surgery on Shutt is called Denise Potter, in an ode to the inspiration.


    دکتری که جراحی را روی شات انجام می‌دهد، دنیز پاتر نام دارد، در قصیده‌ای برای الهام.

  • Before undergoing surgery patients should discuss the various options with their doctor.


    قبل از انجام عمل جراحی، بیماران باید گزینه های مختلف را با پزشک خود در میان بگذارند.

  • Last year she underwent surgery for breast cancer.


    او سال گذشته به دلیل سرطان سینه تحت عمل جراحی قرار گرفت.

example - مثال
  • major/minor surgery


    جراحی بزرگ / جزئی

  • to undergo heart/knee/shoulder surgery


    برای انجام عمل جراحی قلب / زانو / شانه


  • او نیاز به جراحی روی زانوی چپ خود دارد.

  • The doctor had to perform emergency surgery to the patient's head.


    دکتر مجبور شد سر بیمار را جراحی اورژانسی انجام دهد.

  • She's a specialist in reconstructive and cosmetic surgery.


    او متخصص جراحی ترمیمی و زیبایی است.


  • رئیس جمهور قرار است تحت عمل جراحی کوچکی قرار گیرد تا یک زائده کوچک از دستش خارج شود.

  • a doctor’s/dentist’s/vet's surgery


    جراحی پزشک / دندانپزشک / دامپزشک

  • morning/afternoon/evening surgery


    جراحی صبح / بعد از ظهر / عصر

  • surgery hours


    ساعت جراحی

  • Is there a surgery this evening?


    آیا امروز عصر جراحی انجام می شود؟

  • He holds surgery from 10 a.m. to 1 p.m.


    او از ساعت 10 صبح تا 1 بعد از ظهر عمل جراحی را انجام می دهد.

  • a constituency surgery


    یک جراحی حوزه انتخابیه

  • He has been performing heart surgery for ten years.


    او ده سال است که عمل جراحی قلب انجام می دهد.

  • One of his specialities is minimally invasive surgery.


    یکی از تخصص های او جراحی کم تهاجمی است.

  • She felt weak for six months after undergoing major abdominal surgery.


    او به مدت شش ماه پس از انجام عمل جراحی بزرگ شکم احساس ضعف می کرد.

  • They discussed whether patients should have to pay for all elective surgery.


    آنها بحث کردند که آیا بیماران باید هزینه تمام جراحی های انتخابی را بپردازند.

  • patients recovering from hip replacement surgery


    بیمارانی که پس از جراحی تعویض مفصل ران بهبود می یابند

  • He will need heart bypass surgery.


    او به جراحی بای پس قلب نیاز دارد.

  • My brother went on to study surgery.


    برادرم در رشته جراحی ادامه تحصیل داد.

  • Dr Smith isn't in the surgery today.


    دکتر اسمیت امروز در عمل جراحی نیست.

  • I'll have to go to the surgery to pick up the prescription.


    برای گرفتن نسخه باید به جراحی بروم.

  • I phoned the dentist's surgery and made an appointment for 2.30.


    با جراحی دندانپزشک تماس گرفتم و برای ساعت 2.30 وقت گرفتم.

  • The patient had/underwent surgery on his heart.


    بیمار قلب خود را تحت عمل جراحی قرار داده است.


  • او پس از عمل جراحی برای برداشتن تومور مغزی بهبود خوبی پیدا کرد.

  • He has had three surgeries on his wrist in the past two years.


    او در دو سال گذشته سه بار بر روی مچ دست خود عمل کرده است.


  • اگر ساعت 10.30 به جراحی بیایید، پزشک شما را می‌بیند.

  • On Saturday mornings, surgery (= the period of opening of the place where you can go to see your doctor) is from 9.00 to 12.00.


    صبح های شنبه، عمل جراحی (= مدت باز شدن مکانی که می توانید برای ملاقات با پزشک خود بروید) از ساعت 9.00 الی 12.00 می باشد.

  • Our MP holds a weekly surgery on Friday mornings.


    نماینده مجلس ما هر هفته صبح جمعه یک عمل جراحی انجام می دهد.

  • He had undergone open-heart surgery two years ago.


    او دو سال پیش تحت عمل جراحی قلب باز قرار گرفته بود.

  • I’m recovering from back surgery so it’s going to be awhile before I can ride a horse again.


    من در حال نقاهت پس از عمل جراحی کمر هستم، بنابراین مدتی طول می کشد تا بتوانم دوباره اسب سواری کنم.

  • She has undergone several surgeries and will require more.


    او تحت چندین عمل جراحی قرار گرفته است و نیاز به جراحی بیشتری دارد.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

soft

لغت پیشنهادی

rosemary

لغت پیشنهادی

crumbling