advice
advice - مشاوره
noun - اسم
UK :
US :
نظری که به کسی میدهید درباره کاری که باید انجام دهد
نظری که به کسی داده می شود که چه کاری باید انجام دهد
یک توصیه ساده اما مفید در مورد بهترین راه برای انجام کاری
توصیه هایی در مورد آنچه که باید انجام شود، معمولاً توسط یک متخصص یا گروهی از افرادی که موضوع را مطالعه کرده اند ارائه می شود
توصیه های کلی مفید، به ویژه در مورد آنچه در زندگی خود، کار خود و غیره انجام دهید
information given to someone especially by an expert so that they know what to do and can make the right decision
اطلاعاتی که به شخصی به خصوص توسط یک متخصص داده می شود تا بداند چه کاری انجام دهد و بتواند تصمیم درستی بگیرد
a document giving someone details about a sale or purchase that they are involved in for example a note to a buyer giving details of goods that they are being sent
سندی که جزئیاتی را در مورد خرید یا فروش دیگری که در آن شرکت دارد، ارائه می دهد، به عنوان مثال یادداشتی به خریدار که جزئیات کالایی که در حال ارسال است را ارائه می دهد.
an opinion that someone offers you about what you should do or how you should act in a particular situation
نظری که کسی به شما پیشنهاد می کند که در یک موقعیت خاص چه کاری باید انجام دهید یا چگونه باید عمل کنید
an opinion that someone gives you about what you should do or how you should behave in a particular situation
نظری که کسی به شما می گوید که در یک موقعیت خاص چه کاری باید انجام دهید یا چگونه باید رفتار کنید
یک سند رسمی که به شما در مورد یک ترتیب حقوقی یا مالی که در آن درگیر بوده اید می گوید
They covered six areas: advice giving, social policy management committees, volunteers, fundraising and new technology.
آنها شش حوزه را پوشش دادند: مشاوره، سیاست اجتماعی، کمیته های مدیریت، داوطلبان، جمع آوری کمک مالی و فناوری جدید.
Management consultancy divisions of accounting firms tend to be strong on business advice and professional codes of conduct.
بخشهای مشاوره مدیریت شرکتهای حسابداری در مشاورههای تجاری و کدهای رفتار حرفهای قوی هستند.
The finance director gives committees advice on the authority's overall budget constraints for the next year.
مدیر مالی به کمیته ها در مورد محدودیت های بودجه کلی سازمان برای سال آینده مشاوره می دهد.
برای مشاوره در مورد ایدز با این شماره رایگان تماس بگیرید.
تصمیم گرفتم از لورا بپرسم که به نظر او باید چه کار کنم. او همیشه به من توصیه های خوبی می کند.
توصیه او با فهرستی از وسایل، محیط اطراف، مناطق مشکل دار و اولویت ها آغاز می شود.
قبل از امضای قرارداد باید مشاوره حقوقی دریافت کنید.
باعث افتخار و افتخار من بوده که نصیحتش کنم...
سال ها پیش پدرم نصیحتی به من کرد که هرگز فراموش نکرده ام.
آنها برای کمک یا مشاوره به من مراجعه می کنند.
بر خلاف تمام توصیه ها و التماس های پدرش، سپس به مانهایم رفت.
از افراد دفتر گردشگری مشاوره بگیرید.
این توصیه درستی است - من قطعاً آن را در ذهن خواهم داشت.
expert/practical/professional/medical advice
مشاوره تخصصی/عملی/حرفه ای/پزشکی
به ما توصیه شد که به دنبال مشاوره حقوقی باشیم.
این سرویس اطلاعات و مشاوره در مورد مشاغل احتمالی ارائه می دهد.
در مورد نحوه آماده شدن برای امتحان از معلم خود راهنمایی بخواهید.
از معلم خود در مورد نحوه آماده شدن برای امتحان راهنمایی بخواهید.
آنها توصیه های خوبی به والدین در مورد مدیریت رفتارهای دشوار می کنند.
به ما توصیه شد از یک متخصص مشاوره بگیریم.
بگذارید یک نصیحت به شما کنم.
یه نصیحت اون لباس رو نپوش
نصیحت من را بپذیر. انجامش نده
توصیه های پزشک خود را دنبال کنید.
به توصیه یکی از دوستان به آنجا رفتم.
من به توصیه او آن را انتخاب کردم.
او بر خلاف نظر پزشکش به کار بازگشت (= دکترش به او توصیه کرد که نکند).
این مرکز خدمات مشاوره رایگان و محرمانه ارائه می دهد.
من اگه جای تو بودم صبر میکردم
من فکر می کنم باید / باید به دکتر مراجعه کنید.
چرا / چرا نه / شاید می توانید از تام کمک بخواهید؟
اگر توصیه من را می خواهید/اگر می خواهید بدانید که من چه فکری می کنم، بهتر است به او بگویید.
من به شما توصیه می کنم آن را در حال حاضر بفروشید.
میشه راهنماییم کنید که از کجا نقشه های خوب بخرم؟
فکر می کنم وکیلم به من توصیه اشتباهی کرده است.
کاش به توصیه های او عمل می کردم.
امیدوارم بتوانم توصیه های مفیدی را ارائه دهم.
در اینجا توصیه هایی برای زنان باردار آورده شده است.
از مشاوره ناخواسته خودداری می کنم.
ضروری است که از یک متخصص سلامت روان مشاوره تخصصی دریافت کنید.
توصیه من به شما این است که چند ماه صبر کنید.
به توصیه کارشناسانش شرکت دیگری خرید.
برخلاف توصیه افسران برنامه ریزی مجوز داده شد.
این توصیه بسیار درستی است.
guidance
راهنمایی
counsel
مشاوره
جهت
دستورالعمل
counselingUS
مشاوره آمریکا
counsellingUK
مشاوره انگلستان
کمک
guidelines
دستورالعمل ها
hints
نکات
lessons
درس ها
pointers
اشاره گرها
recommendations
توصیه ها
tips
پیشنهادات
proposals
دیدگاه ها
suggestions
نصیحت
views
جهت ها
advisement
روشنگری
consultation
ایده ها
directions
نسخه ها
enlightenment
گزاره ها
ideas
آموزه ها
prescriptions
مشاوره دادن
propositions
دفاع
teachings
قضاوت انگلستان
advising
قضاوت ایالات متحده
advocacy
نظرات
exhortation
ترغیب ها
judgementUK
judgmentUS
opinions
persuasions
misguidance
گمراهی
misleading
گمراه کننده
deceit
فریب
deception
فریبکاری
deceitfulness
بی صداقتی
dishonesty
دوگانگی
duplicity
خیانت
betrayal
نیرنگ
deceptiveness
اطلاعات غلط
guile
دروغگویی
misinformation
دروغ
treachery
تقلب
untruthfulness
دروغ گویی
falsehood
تصنع
fraudulence
شیک بازی
lying
دلسردی
mendaciousness
فریبنده
mendacity
فریب دادن
artifice
مکر
chicanery
کلاهبرداری
discouragement
حیله گری
dupery
همدلی
duping
ارائه اطلاعات نادرست
guilefulness
کم دستی
hoodwinking
کج بودن
trickery
cozenage
dissimulation
misrepresentation
underhandedness
crookedness