lawyer
lawyer - وکیل
noun - اسم
UK :
US :
قانون شکن
قانونمندی
بی قانونی
حلال
غیر قانونی
به طور قانونی
به طور غیرقانونی
someone whose job is to advise people about laws, write formal agreements, or represent people in court
کسی که کارش مشاوره دادن به مردم در مورد قوانین، نوشتن قراردادهای رسمی یا نمایندگی مردم در دادگاه است
someone whose job is to advise people about laws, write formal agreements, or represent people in court
یک وکیل. وکیل رسمی تر از وکیل به نظر می رسد
نوعی وکیل در بریتانیا که مشاوره حقوقی می دهد، اسناد را در هنگام خرید یا فروش اموال تهیه می کند و از مردم به ویژه در دادگاه های حقوقی پایین دفاع می کند.
a type of lawyer in Britain who gives legal advice prepares the documents when property is bought or sold, and defends people especially in the lower courts of law
یک وکیل در بریتانیا که می تواند در دادگاه های حقوقی عالی بحث کند
یک کلمه رسمی برای یک وکیل در انگلیسی آمریکایی یا یک وکیل در اسکاتلند
وکیلی که وکالت شخصی را در یک پرونده قضایی دارد
وکیل یا گروهی از وکلا که وکالت شخصی در دادگاه را بر عهده دارند
کسی که کارش ارائه مشاوره حقوقی، نوشتن قراردادهای رسمی و نمایندگی مردم در دادگاه ها است
کسی که کارش مشاوره دادن به مردم در مورد قانون و صحبت کردن به جای آنها در دادگاه است
کسی که کارش مشاوره در مورد قانون و تنظیم پرونده های دادگاه یا صحبت برای یک طرف پرونده در دادگاه است
someone whose job is to give advice about the law and prepare court cases or speak for one side of a case in court
بزرگترین لذت من به عنوان یک وکیل شریک کردن بود.
میدونی منم مثل تو وکیل شدم ولی از قسمت وکالت متنفر بودم.
برای وکیل شدن باید مدت زیادی درس بخوانی.
پزشکان و وکلا، معلمان و واعظان از اعضای محترم جامعه بودند. 15.
چارلز گریشامر، وکیل مدافع گفت که از این حکم تعجب نکرده است.
او تا آمدن وکیلش حاضر به پاسخگویی به هیچ سوالی نشد.
زمانی که وکلای دانشگاه ایلینویز با صدای بلند صحبت کردند، کلارک و اندریسن نام را تغییر دادند.
حتی وکلای بی تفاوت ممکن است توسط کارمندشان نگه داشته شوند و ترتیبی بدهند که از وکلای ناموفق به آنها پرونده ارسال شود.
Even indifferent lawyers may be kept going by their clerk arranging for briefs to be passed to them from dud solicitors.
وکیل معتقد بود که همکارانش پشت سر او شروع به زمزمه کردن درباره او کرده اند.
برای استخدام وکیل
عاقلانه است که با یک وکیل مشورت کنید.
یک وکیل مدافع
یک وکیل محاکمه
یک وکیل حقوق بشر
وکیل مدافع خانواده گفت که از این حکم بسیار راضی است.
وکلای هر سه متهم گفتند که موکلان آنها قصد کشتن مقتول را نداشته اند.
دادستان منطقه
وکیل دادسرا
وکیل عمومی
او یک وکیل مدافع جنایی را وارد کرد که حکم بی گناهی را صادر کرد.
یک وکیل برجسته حقوق بشر پرونده او را بر عهده گرفت.
او سال ها وکیل دادگستری بود.
وکلای شرکت موفق به تاخیر در رسیدن پرونده به دادگاه شدند.
او یکی از وکلای برجسته بین المللی نسل خود بود.
وکلای خانواده ها گفتند که از این تصمیم راضی هستند.
او به عنوان یک وکیل کیفری درجه یک شهرت پیدا کرده است.
شما از وکیل من خواهید شنید.
قبل از اینکه چیزی بگویم می خواهم با وکیلم ملاقات کنم.
وی پس از دستگیری خواستار ملاقات با وکیل خود قبل از اظهار نظر شد.
او تا زمانی که وکیلش را نبیند از گفتن چیزی امتناع کرد.
یک وکیل این شرکت گفت که دلایلی برای تجدید نظر در این حکم وجود دارد.
خانواده یک وکیل مدافع برجسته استخدام کردند.
او وکیل دادگستری متخصص در پرونده های آسیب های صنعتی است.
مشورت / استخدام / تعیین وکیل
یک وکیل مدنی / شرکتی / دولتی
وکیل ورشکستگی / طلاق / مالیات
A lawyer representing the firms said they would ask the court to disqualify the government's witness.
یک وکیل مدافع این شرکت ها گفت که از دادگاه می خواهند شاهد دولت را رد صلاحیت کند.
وکیل
counsel
مشاوره
مدافع
solicitor
وکیل دادگستری
counsellorUK
مشاور انگلستان
barrister
مشاور ایالات متحده
counselorUS
مختصر
دفتر اسناد رسمی
notary
سخنگو
defender
مدعی
mouthpiece
عامل
pleader
سرپرست
گماشته
proctor
فقیه
procurator
حقوقدان
jurisprudent
قانونمند
jurist
متخصص
legist
مشاور
practitioner
مشاور حقوقی
نماینده حقوقی
attorney-at-law
عقاب قانونی
counselor-at-law
متخصص قانونی
مشاور قانونی
legal eagle
اجرایی قانونی
legal practitioner
افسر حقوقی
عضو بار
دادستان عمومی
وکیل محاکمه
pupil
شاگرد
دانشجو